فردید، فیلسوف شفاهی (قسمت دوم)

در مورد شیوه عصار در تدریس فلسفه گفته میشود که وی به اقوال متقدمان، یعنی فارابی و ابن سینا، و نیز متأخران همچون میرداماد، ملا محسن فیض و عبدالرزاق لاهیجی اشاره می کرد و با دقت نظر خود، آنها را با هم می...
جمعه، 26 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فردید، فیلسوف شفاهی (قسمت دوم)
زندکی‌نامه فردید
 
چکیده:
در مورد شیوه عصار در تدریس فلسفه گفته میشود که وی به اقوال متقدمان، یعنی فارابی و ابن سینا، و نیز متأخران همچون میرداماد، ملا محسن فیض و عبدالرزاق لاهیجی اشاره می کرد و با دقت نظر خود، آنها را با هم می سنجید و در آخر نظر خویش را درباره قول ارجح بیان می کرد.
 
تعداد کلمات: 1701کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
 
فردید، فیلسوف شفاهی (قسمت دوم)
نویسنده: پیژن عبد الکریمی

از عصار آثاری چند درباره مباحثی فلسفی و عرفانی همچون وحدت وجود و بداء و نیز در باره علم حدیث و تفسیر باقی مانده است. از جمله آثار وی می توان به حواشی بر قواعد و کشف الفوائد علامه حلی و تعلیقاتی بر شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری اشاره کرد. عصار شرح حالی نیز از خود (هفت سال پیش از وفاتش) نوشته که نسخه ای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است. ترجمه عربی این زندگی نامه خودنوشت به قلم مرحوم دکتر صلاح الصاوی در آغاز کتاب ثلاث رسائل فی الحکمة الاسلامیه از آثار عصار آمده است. منوچهر صدوقی سها نیز اخیرأ رسالهای مفرد از عصار را تحت عنوان رساله در برخی از مسائل الهی عام تصحیح کرده و در مقدمه آن شرح احوال مبسوطی با اشاره به استادان و شاگردان و سیرت علمی و عملی عصار به رشته تحریر درآورده است. این اثر در مجموعه «انتشارات همایش قرطبه و اصفهان» به وسیله «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی» منتشر شده است.
 
از عصار آثار دیگری نیز به یادگار مانده است که از میان آنها می توان کتابها و رساله های زیر را نام برد: رساله وحدت وجود، رساله بداء، اجابة الدعا فی مسألة البداء، علم الحدیث و تفسیر قرآن کریم آثار یادشده در مجموعه ای تحت عنوان مجموعه آثار عصار، به اهتمام سید جلال۔ الدین آشتیانی و همراه با حواشی و تعلیقات وی در سال ۱۳۷۶ به چاپ رسیده است.

  بیشتر بخوانید :   اندیشه سیاسی هایدگر

در مورد عصار نقل است که وی به حاج ملا هادی سبزواری ارادتی خاص داشته، با تمام وجود و با شوری خاص به تحلیل اندیشه های فیلسوفانه و عارفانه او می پرداخت. عصار در تعلیقات خود بر شرح منظومه ایراداتی نیز بر حاج ملا هادی سبزواری وارد ساخته، در برابر پاره ای از ابیات منظومه حاجی، ابیاتی را از خود پیشنهاد کرده است. توجه به این ابیات از یک سو، تسلط وی بر فلسفه صدرایی و از سوی دیگر گرایش های عرفانی اش را به خوبی آشکار می سازد. برای نمونه، عصار به جای این بیت حاجی :
معرف الوجود شرح الاسم ... ولیس بالحد و لابالرسم
بیت زیر را پیشنهاد کرده است:
بداهه الوجود فی الأکوان ... مغن عن التعریف و البرهان
به بیان دیگر، شعر حاجی بدین معناست که تعریف ما از وجود چیزی جز شرح الاسم (شرح معنای لفظ با لفظ یا الفاظی دیگر) نیست و نمی توان آن را تعریف حقیقی (حد) یا حتی رسم، به معنای منطقی کلمه، تلقی کرد. اما معنای شعر عصار، که در مقام انتقاد به حاجی بیان شده، این است که اساسا وجود آن چنان بدیهی و آشکار است که از هر گونه تعریفی بی نیاز است. این نحو تلقی از وجود، در عرفان ما سابقه دیرینه ای داشته است و شاگرد برجسته عصار، یعنی فردید، نیز آن را با شور و شوقی هر چه تمام تر دنبال کرد تا آنجا که هر کس درک دیگری از مسئله وجود میداشت، او را و به اعتقاد اینجانب، به درستی به نیست انگاری متهم می کرد. همچنین، عصار به جای این بیت حاجی :
أن الوجود عندنا اصیل ... دلیل من خالفنا علیل
بیت زیر را پیشنهاد کرده است:
اصالة الماهیه احتمالا...  لایستحق البحث و الجدالا
این بیت نیز در واقع بیانگر نظری راسخ تر و تأکیدی بیشتر بر اصالت وجود است تا آنجا که عصار، بر خلاف حاجی، نه فقط براهین اصالت ماهیت را ضعیف می داند، بلکه حتی این موضع فلسفی را اساس لایق و شایسته بحث نیز نمیداند.
 
در سال ۱۳۲۸ هـ ش، عصار در همان مدرسه سپهسالار کتاب کفایة الأصول آخوند ملا محمد خراسانی را تدریس می کرد که در آن درس فقط مهدی محقق و سید محمدرضا علوی تهرانی شرکت می کردند. این درس چنان در این شاگردان مؤثر افتاد که سالها بعد، مهدی محقق، کتاب معالم الأصول را کتاب درسی در دانشگاه مک گیل قرار داد و باب اوامر و نواهی» آن را به انگلیسی ترجمه کرد و با مبانی علم زبان شناسی و معنی شناسی تطبیق داد.
 در سال ۱۳۲۸ هـ ش، عصار در همان مدرسه سپهسالار کتاب کفایة الأصول آخوند ملا محمد خراسانی را تدریس می کرد که در آن درس فقط مهدی محقق و سید محمدرضا علوی تهرانی شرکت می کردند. این درس چنان در این شاگردان مؤثر افتاد که سالها بعد، مهدی محقق، کتاب معالم الأصول را کتاب درسی در دانشگاه مک گیل قرار داد و باب اوامر و نواهی» آن را به انگلیسی ترجمه کرد و با مبانی علم زبان شناسی و معنی شناسی تطبیق داد.
در مورد شیوه عصار در تدریس فلسفه گفته میشود که وی به اقوال متقدمان، یعنی فارابی و ابن سینا، و نیز متأخران همچون میرداماد، ملا محسن فیض و عبدالرزاق لاهیجی اشاره می کرد و با دقت نظر خود، آنها را با هم می سنجید و در آخر نظر خویش را درباره قول ارجح بیان می کرد.
 
مرحوم جلال الدین همایی پس از فوت عصار، اشعاری را با ابیاتی فارسی و عربی در مدح شخصیت وی سروده و او را در این دنیا کعبه علم و قدوه ابرار و در جهان دیگر همنشین ائمه اطهار شیعی و در قرب خداوند خوانده است. این ابیات را میتوان نشانه ای از شأن علمی و اخلاقی عصار تلقی کرد.
 
یکی دیگر از اساتید بنام فردید، شریعت سنگلجی است که در سال ۱۲۶۹ ه ش، متولد شد و در سال ۱۳۲۲ ھ ش، در تهران وفات یافت. شریعت سنگلجی را باید یکی از چهره های نسبتا برجسته جریان های تجدیدنظرطلب در عقاید شیعه در دهه های پایانی قرن سیزدهم و دو دهه آغازین قرن چهاردهم ه. ش. (دوره روی کار آمدن و حکومت رضاشاه) تلقی کرد. در روزگار خودش، بسیاری از روحانیون او را به بددینی یا بی ولایتی متهم کردند و آوازه سست اعتقادی اش در سراسر کشور پیچیده شد. اما گفته می شود کمتر کسی را می توان یافت که در محافل گفتگو و مجالس سخنرانیهای او حضور یافته باشد، اما از وی و اندیشه های انتقادی اش نسبت به باورهای رسمی فرهنگ شیعی تأثیر نپذیرفته باشد. شریعت سنگلجی نیز همچون بسیاری از جریان های تجدیدنظرطلب در عالم اسلام و تشیع، دعوی اصلاح گری در دین داشت. وی نیز، همانند بسیاری، دانسته یا ندانسته در پی ایجاد تغییراتی بنیادی در اصولی بود که پایه های اعتقادی و دینی مردم را تشکیل میدهد. البته باید توجه داشت که به دلیل فقدان یا روشن نبودن مبانی فکری و فلسفی و نیز به دلیل بحثهای درون دینی و نقد برخی از باورهای تئولوژیک در پرتو تمسک به پاره ای دیگر از باورهای تئولوژیک، اصلاح گری های دینی چهره هایی چون شریعت سنگلجی همواره گرفتار نوعی ابهام در مبانی، و تردید و ناپیگیری در زمینه نتایج و اصول اخذ شده بوده است.
 
به هر تقدیر، از دوران مشروطه به این سو، جهت گیری نوگرایانه، تحت تأثیر جهان بینی و ارزشهای نهضت روشنگری اروپاییان، در ایران نیز شدت و حدت بسیاری یافت. به ویژه، با روی کار آمدن رضاخان، قدرت سیاسی نیز کوشید با فشار هر چه بیشتر روند مدرنیزاسیون را در جامعه سنتی و منحط ایرانی سرعت بیشتری بخشد. در چنین شرایطی گرایش های دین ستیزانه و سنت ستیزانه، تحت عنوان خرافه زدایی از فرهنگ عامه، با حمایت قدرت سیاسی آغاز شد. در چنین فضایی انتقاد از مذهب و هر گونه تفسیر معنوی از جهان به انحای گوناگون و به صوری گاه افراطی، به خصوص تحت تأثیر سکولاریسم و اندیشه های پوزیتیویستی مدرن، صورت می گرفت. اما در این میان، گروهی نیز بودند که می کوشیدند از منظری  درون دینی به مبارزه با جهل و خرافات مستتر در باورهای رسمی و سنتی موجود در فرهنگ دینی جامعه بپردازند بی آن که از اساس با تفکر دینی و تفسیر معنوی از جهان مخالف باشند، هر چند که این گروه از ناحیه متولیان رسمی فرهنگ مذهبی جامعه به نوعی بدعت گذاری، ارتداد یا انحراف از حقایق دینی متهم میشدند. شریعت سنگلجی یکی از این چهره ها بود و فردید نیز یکی از مخاطبانی بود که گاه در محافل و مجالس وی حضور داشت. بیشتر کسانی که در این محافل و مجالس حاضر می شدند، تحصیل کرده های جدیدی بودند که علاقه مند به شنیدن مطالب او در نقد فرهنگ، آداب و شعایر مذهبی و انطباق تعالیم اسلام با فرهنگ و تمدن جدید بودند.
 
قابل ذکر است که در فضای فکری آن دههها، درگیری های نظری، قلمی و خطابی بسیاری درباره محدوده های تجدیدنظرطلبی یا اصلاح گرایی دینی میان جریانات گوناگون وجود داشت و ردیه نویسی بر یکدیگر بخش وسیعی از آثار قلمی آن دوره را تشکیل میداد.
 
از دیگر مضامین اصلی اندیشه های شریعت سنگلجی، انتقاد از مرجعیت رسمی دینی و روحانیت بود و به همین دلیل، وی مورد حملات شدید معتقدان به اسلام روحانیت محور قرار گرفت. به هر تقدیر، نقد روحانیت یکی از مضامین اصلی سنت رایج در متون و ادبیات روشنفکری آن دوره بود، امری که خود را در چند دهه بعد از شریعت سنگلجی، بیش از همه در آثار علی شریعتی نمایان ساخت. اعتقاد شیعیان به زیارت قبور، مقدس و متبرک بودن زمین قبور و مزار ائمه و باور راسخ آنان به شفاعت، از دیگر آرا و اندیشه هایی بود که مورد حمله شدید شریعت سنگلجی قرار گرفت و همین انتقادات به باورها و فرهنگ سنتی شیعیان بود که در نظر مخالفان نوعی وهابی گری شریعت سنگلجی تلقی می شد. در همه این مباحث، نفوذ آگاهانه یا ناآگاهانه و بسیار تقلیل یافته نوعی گرایش به عقل گرایی (راسیونالیسم)، علم گرایی و تجربه گرایی جدید دیده می شد. دعوت به قرآن گرایی و، در عوض، نوعی بی اعتنایی نسبت به احادیث و روایات، و نقد اخباری گری شیعی، نقد تلقی شیعیان از علم نبی و وصی و دایره دانش آنان، و اعتقاد به عدم انطباق این باورها با آنچه در قرآن درباره دانش نبی آمده است، بخش های دیگری از آموزه های شریعت سنگلجی بود. شریعت سنگلجی در مخالفت با شفاعت و مغایر دانستن آن با اصل توحید، کتاب توحید، عبادت، یکتاپرستی را نوشت؛ و به دلیل تأکید وافرش بر قرآن بود که مرتب مجلس درس تفسیر داشت. کتاب کلید فهم قرآن او، که در مقدمه آن اشاره به همین گرایش خود کرده، حکایت از همین قرآن گرایی وی، در مخالفت با اخباری گری، دارد. سنگلجی عموم مردم را به تأمل در قرآن دعوت می کرد و اعتقاد داشت هیچ کلمه و آیه ای در قرآن نیست که برای بشر قابل فهم نباشد. بطن قرآن هم نه به معنای امری دست نیافتنی یا فهمی که حاصل تفاسیر تأویلی است، بلکه همان هدف و مقصود اصلی قرآن است و بس.
 
ادامه دارد..
 
منبع:
هایدرگر در ایران، سید احمد فرید، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
  چه هستیِ متافیزیک در اندیشه‌ی هایدگر
  هرمنویتیک و هستی و زمان هایدگر
   سکوت هایدگر

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما