تاریخچه تحصیل احمد فردید (قسمت دوم)

فردید در زمانی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس می کرد همچنان از انتشار آثارش خودداری می ورزید به طوری که به «فیلسوف شفاهی» شهره شد.
جمعه، 26 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه تحصیل احمد فردید (قسمت دوم)
 تحصیلات سید احمد فردید
 
چکیده:
فردید در زمانی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس می کرد همچنان از انتشار آثارش خودداری می ورزید به طوری که به «فیلسوف شفاهی» شهره شد.
 
تعداد کلمات: 1358 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
تاریخچه تحصیل احمد فردید (قسمت دوم)
نویسنده: پیژن عبد الکریمی

از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۷ هیچ اثر مکتوبی از احمد فردید منتشر نشده است. در سال ۱۳۴۷ کتاب فلسفه عمومی یا مابعدالطبیعه اثر پل فولکیه توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر می گردد. یحیی مهدوی، مترجم اصلی کتاب، در پیشگفتار آن ضمن تشکر از فردید به خاطر تصحیح ترجمه کتاب، اظهار داشته است که فردید بعضی از قسمتهای ترجمه از جمله مقدمه را دوباره تحریر کرده است. در همین دوره، فردید در محافل فکری متعددی حضور می یافت و نظریات خود را به نحو شفاهی مطرح می کرد. کار اصلی دیگر او، علاوه بر مطالعه آثار فلسفی، تدوین فرهنگ اشتقاقی فارسی و عربی بود که خود وی و پاره ای از علاقه مندانش با شور و شوق زایدالوصفی همواره از آن سخن می گفتند. فردید در سال ۱۳۵۵ در مصاحبهای چنین می گوید: دهها سال است وقت خود را، فکر خود را، ذکر خود را، متوجه تألیف یک فرهنگ عربی فارسی کرده ام. ... چاپ این کتاب به خیلی از پرسشها پاسخ خواهد داد.

  بیشتر بخوانید :    اومانیسم سارتر در نگاه هایدگر - راسخون

لطفا بیایید به اطاق کار من تا ببینید فردید شفاهی فقط از طریق زبان و دهان ابراز عقیده نمی کند، بلکه اوقات خود را مصروف نوشتن و تألیف هم می کند، آنهم دست تنها؛ بی یار و یاور. نوشتن و تألیف فرهنگ لغات عربی فارسی با این حجم عجیب، آن هم دست تنها و بدون برخورداری از یک همکاری گروهی، مشکل است. اما همین جا بگویم که به هیچ وجه حاضر نیستم کسی مرا در این کار یاری دهد. این کار مختص خود من است؛ مختص فردید. یک دخالت ولو کوچک می تواند حواس مرا در به در و پریشان کند. این کشکی است که خودم باید بسابم. اما پس از گذشت یک دهه، فردید همان عبارات را تکرار می کند، بی آن که نشانی از به پایان رسیدن یا پیشرفت کار نمایان باشد: عرض کردم فعلا مشغولم، کاری که دارم می کنم که یک چیزی از خودم باقی بگذارم ... دو چیز است: ... یکی عبارت از فرهنگی است که من توضیح خواهم کرد. این فرهنگ اشتقاقی، از یک طرف عربی است و از یک طرف فارسی؛ این بی سابقه است. یک کار علمی است، دارم تکمیل می کنم، من معتقدم (کار بر روی این فرهنگ ... با چند نفر نمی شود، من میخواهم ...) [اما] نمی شود. باید خلاصه ای به دست خودم بنویسم. نمیرم یک خدمت بزرگی بکنم. مسئله جهانی است. مسئله مرید و مراد و مرشد و از این حرفها نیست .... زبان عربی را از نو خواندم و این زبان عربی را چنان از نو خواندم که مطلب در آخرالزمان تاریخ روشن می شود. برای خودم روشن شده است و در عین حال مددی است و کمکی است به اصلا زبان عربی و ایمان بیشتری به کلام الله مجید پیدا کردن. برخی از شاگردان و علاقه مندان فردید نیز به وجود چنین فرهنگ اشتقاقیای در میان طرحهای علمی و پژوهشی استادشان اشاره کرده اند. از باب نمونه، محمدرضا جوزی اظهار داشته است: ایشان [فردید] ... از چهل سال پیش به تحریر و تدوین در لغت نامه اتیمولوژیک پرداخته بودند که این بنده خود بارها سواد و بیاض آن را از نزدیک مطالعه کردم. این در لغت نامه یکی مشتمل بر ریشه های اتیمولوژیک برهان قاطع و دیگری مقایسه اشتقاقی الفاظ عربی و یونانی بود که در مجلدات ضخیم به خط خوش و با قلم آبی و قرمز نگارش یافته بود و کمتر کسی است که از زبان ایشان وصف این کار علمی را نشنیده باشد و عملا هنگام تدریس و سخنرانی نمونه های حیرت انگیز آن را ندیده باشد. گهگاه از سنگینی کار و دست تنها بودن خود شکوه می کردند، اما به خاطر وسواس علمی هیچ کس را به دستیاری نمی پذیرفتند و چندین نوبت فرمودند که این کار پس از مرگ من منتشر خواهد شد در فهرستی که پس از درگذشت فردید از مدارک و اسناد موجود در منزل وی تهیه شده، دفترها و پیش نویس هایی را که بر تلاش فردید به منظور تدوین این فرهنگ اشتقاقی دلالت می کنند، به چشم می خورد. وصیت نامه فردید نشان دهنده تعلق خاطر شدید وی به این طرح علمی است چرا که این تنها موردی است که فردید درباره آن وصیت کرده است. در این وصیت نامه، وی فردی به نام دکتر مایل را برای چاپ این اثر وصی قرار داده است، اما وی از پذیرش این مسئولیت ابا داشت و خود نیز چندی بعد از فردید، درگذشت. بعد از دکتر مایل، عباس معارف، یکی از باوفاترین شاگردان فردید، عهده دار این امر گردید که گفته میشود بخشی از کار را آماده چاپ کرده بود ولی او نیز درگذشت. علی رغم پارهای اظهارات مسئولان بنیاد فردید بنیادی که پس از فوت فردید، به دست تنی چند از شاگردانش به منظور حفظ میراث استاد تأسیس گردیده است انتشار این فرهنگ عظیم اشتقاقی کماکان در محاق تعطیل افتاده است و به نظر نیز نمی رسد، اگر نه هرگز، لااقل به این زودی ها، به چاپ رسد. برخی معتقدند دفترهایی که فردید در مصاحبه با میبدی در سال ۱۳۵۵ مدعی پاکنویس کردن آنها بوده و محمدرضا جوزی «خود بارها سواد و بیاض» آنها را دیده است، چیزی جز حاشیه نویسی های اتیمولوژیک فردید بر کتاب برهان قاطع نبوده است.
 یحیی مهدوی، مترجم اصلی کتاب، در پیشگفتار آن ضمن تشکر از فردید به خاطر تصحیح ترجمه کتاب، اظهار داشته است که فردید بعضی از قسمتهای ترجمه از جمله مقدمه را دوباره تحریر کرده است. در همین دوره، فردید در محافل فکری متعددی حضور می یافت و نظریات خود را به نحو شفاهی مطرح می کرد. کار اصلی دیگر او، علاوه بر مطالعه آثار فلسفی، تدوین فرهنگ اشتقاقی فارسی و عربی بود که خود وی و پاره ای از علاقه مندانش با شور و شوق زایدالوصفی همواره از آن سخن می گفتند.
فردید در زمانی که در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تدریس می کرد همچنان از انتشار آثارش خودداری می ورزید به طوری که به «فیلسوف شفاهی» شهره شد. عدم خلق آثار نوشتاری قابل توجه به قلم فردید را چگونه باید تحلیل کرد؟ به گمان اینجانب، «فیلسوف شفاهی» بودن فردید امر قابل تأملی است که نمی توان آن را ساده انگارانه، حاصل ناتوانی علمی یا آشفتگی روحی وی تلقی کرد. آیا وی بی مایه تر از آن بود که بتواند همچون خیل انبوهی از روشنفکران و دانشگاهیان کشور ما اثری خلق کند؟ بسیاری از اساتید دانشگاه، همکاران و شاگردان فردید، که برخی از آنان از چهره های برجسته محافل روشنفکری یا فکری و آکادمیک جامعه ما بوده یا هستند، چهره هایی چون جلال آل احمد، یحیی مهدوی، سید حسین نصر، رضا داوری اردکانی و غلامرضا اعوانی به وی با دیده احترام نگریسته و می نگرند. فردید در میان همکارانش از نوعی مرجعیت علمی برخوردار بود. نقل است که اگر در حضور او سؤالی فلسفی طرح میشد، در میان همه اساتید سنت و رسم شده بود که جواب را به وی ارجاع دهند. بسیاری از مخالفان و نقادان بعدی او جزء کسانی بودند که در حضور استاد، لب به سخن نمی گشودند. گفته میشود که او در گروه فلسفه دانشکده ادبیات، تا حدی میان دانشجویان، محبوبیت داشت که برخی از شاگردانش با حس احترام و شیفتگی عظیمی، در خانه وی رفت و آمد داشته، پیرامون وی وفادارانه حلقه می زدند. لذا «فیلسوف شفاهی» بودن فردید را در دلایل دیگری باید جستجو کرد، دلایلی که توجه بدانها میتواند برای ما بصیرتهایی فلسفی به همراه داشته باشد. خود وی در این باره می گوید: بنا به گفته یکی از این انتلکتوئل نماها، بنده یعنی فردید، فیلسوف شفاهی هستم. البته ایشان این حرف را برای اثبات یک امر موهوم ادا کرده بودند. لابد می پرسید این امر موهوم چیست: مقالات بی سروته و بی معنی و بی آزرمانهای که مینوشتند." علاوه بر تعلق خاطر فردید به معرفت قلبی و حضوری بر اساس تبعیت وی از سنت تفکر معنوی و عرفانی، دلیل دیگر بی رغبتی وی به نوشتن را باید در نفرتش از خلق آثار سطحی و مبتذل جستجو کرد .همواره بنده از موقع غربزدگی در راه بودم، ولی یک عهدی نمی توانم بگویم ولی یک عزمی و تصمیمی بود که فعلا فیلسوف شفاهی بشوم، در خلوت مطالعه و یادداشت و در جلوت درس و بحث. 

ادامه دارد..
 
منبع:
هایدرگر در ایران، بیژن عبد الکریمی، چاپ دوم، مؤسسه پژوهشی حکمت فلسفه ایران، تهران1394

  بیشتر بخوانید :
    از هایدگر تا بورکهارت - راسخون
   هایدگری دیگر - راسخون
   مفهوم زمان از دیدگاه هایدگر - راسخون

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.