حیا یکی از زیربناهای معاشرت

اگر والدین فرزندان خود را باحیا تربیت کنند، مى تواند در ایمنى آنها و در پرورش حیا در آنها مؤثّر واقع شود که در این صورت دیگر تربیت برای حجاب، روابط و احترام مستلزم زحمت زیادی نیست، زیرا خود حیا پوشش می آورد.
شنبه، 10 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن جوادی
موارد بیشتر برای شما
حیا یکی از زیربناهای معاشرت
چکیده: اگر والدین فرزندان خود را باحیا تربیت کنند، مى تواند در ایمنى آنها و در پرورش حیا در آنها مؤثّر واقع شود که در این صورت دیگر تربیت برای حجاب، روابط و احترام مستلزم زحمت زیادی نیست، زیرا خود حیا پوشش می آورد.
 
حیا یکی از زیربناهای معاشرت

مفهوم شناسی

حیاء در برابر «وقاحت» است. حیا و استحیاء، از حیات مأخوذ است. به این معنا که بر اثر شرم و انفعال و احساس قبح ممکن است تغییری در حیات پدید آید و مقداری از آن بکاهد؛ چنانکه گفته می شود: فلان کس از «حیا» مرد، هلاک شد، یا آب شد، یا از روی خجالت جامد شد و مانند آن.
منشأ حیا ادراک چیزی است که صدور آن زشت باشد و اثر آن ابتدا در چهره مشهود می شود.
حیا به معنای انفعال طبیعی ذاتاً از فضایل اخلاقی محسوب نمی شود؛ زیرا حیا از ارتکاب قبیح فضیلت است و حیا در فراگیری احکام دینی رذیلت، بنابراین، حیا بر محور متعلَّقْ به حسن و قبح متصف می شود. و کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام): «ولا ایمان کالحیاء والصبر» «قرنت الهیبة بالخیبة والحیاء بالحرمان» ناظر به هر دو قسم است. (۱)
حیا، نیرویى است مهار کننده و نظم دهنده که رفتارهاى روانى و فیزیکى انسان را بر اساس «شرع» و «عُرف» ، تنظیم مى کند. (۲)

جایگاه حیا

حضرت امام خمینی (ره) حیا را از جمله محاسن اخلاق دانسته می فرمایند: "و علومى که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خلقیه است، یعنى، علم به محاسن اخلاق، مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوى، و دیگر از محاسن اخلاق". (۳)

رابطه صفت حیا با سایر خوبی ها

از دیدگاه آموزه های اسلامی حیا در تربیت انسان از جایگاه والایی برخوردار استا. حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) می فرمایند: "الحیاءُ مِفْتاحُ کُلِّ الخَیرِ"، "حیا، کلید همه خوبی هاست". (۴)
حیا صفت بسیار ارزشمندی است که از تقوا از خوف از ورع شاید به یک معنا عام تر و بالاتر است. حیا صفتی است که به دنبال آن تقوا و ورع و خوف هم می آید، (۵) حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: "الحیاءُ سَبَبٌ إلى کُلِّ جَمیلٍ"، "وسیله رسیدن به هر زیبایى است". (۶) پس چون حیا تمام نیکی ها را به دنبال خود می آورد، اگر والدین فرزندان خود را باحیا تربیت کنند، مى تواند در ایمنى آنها و در پرورش حیا در آنها مؤثّر واقع شود که در این صورت دیگر تربیت برای حجاب، روابط و احترام مستلزم زحمت زیادی نیست، زیرا خود حیا پوشش می آورد، حیا نیکی می آورد، حیا عفت کلام و گفتار و چشم می آورد. والدین، الگوهاى عملى کودک اند. آنان مى توانند با رفتارهاى صحیح خود، حیا را عملاً به فرزندان خود بیاموزند. نباید انتظار داشت والدینى که حیا را رعایت نمى کنند، فرزندان باحیا و عفیف تربیت کنند، زیرا حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: "على قَدْرِ الحیاءِ تکونُ العِفَّةُ"، "عفت، به اندازه حیاست". (۷)

تاکید انبیاء و اهل بیت (علیهم السلام) بر رعایت حیا

از دیدگاه حضرت على علیه السلام اختلاط زن و مرد در خیابان و ایجاد صحنه هاى منافى با حیا، به دلیل کوتاهى مردان در انجام دادن این وظیفه است. وقتى به ایشان گزارش رسید که در منطقه عراق، زنان در راه ها با مردان برخورد مى کنند، رو در رو مى شوند و حتّى به یکدیگر تنه مى زنند، مردان را خطاب قرار داد و آنان را به خاطر بى غیرتى شان سرزنش کرد و فرمود: «یا أهل العراق! نبئت أن نسائکم یدافعن الرجال فى الطریق. أما تستحیون؟؛ اى اهل عراق! با خبر شدم که زنان شما در راه ها مزاحم مردان مى شوند! آیا شرم نمى کنید؟». (۸)
در روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام آمده که على علیه السلام فرمود: «یا أهل العراق! نبئت أن نسائکم یوافقن الرجال فى الطریق. أما تستحیون؟! وقال: لعن اللّه من لایَغار؛ اى اهل عراق! با خبر شدم که زنان شما در راه ها همدوش مردان مى شوند! آیا شرم نمى کنید؟ و فرمود: نفرین خدا بر کسى که غیرت ندارد!». (۹)
حضرت داوود علیه السلام به فرزند خود، توصیه کرد که: "امش خلف الأسد والأُسود، ولا تمش خلف المرأة"، "پشت سر شیر و شیران حرکت کن، اما پشت سر زن حرکت نکن". (۱۰)
وقتى قرار شد حضرت موسى علیه السلام همراه یکى از دختران حضرت شعیب علیه السلام نزد ایشان برود، به وى گفت: "أمشی من خلفی فإن ضللت فأرشدینی إلى الطریق فإنّا قوم لا ننظر فی أدبار النساء"، "تو پشتِ سر من حرکت کن. اگر اشتباه رفتم، مرا به مسیر راه راهنمایى کن. چون ما قومی هستیم که به پشت زنان، نگاه نمى کنیم". (۱۱)
آیت الله جوادی آملی می نویسند: یکی دیگر از حوادثی که زمینه نجات محرومان بنی‌اسرائیل از چنگال فرعونیان را در پی داشت، رفتار حضرت موسی(علیه‌السلام) با دختران حضرت شعیب(علیه‌السلام) است، زیرا آن حضرت از راه کردار عطوفانه و عفیفانه با آن دختران به بیت رفیع حضرت شعیب آشنا و دوران جوانی را در معهد نبوت، کار آزموده شد و شایستگی کامل را برای رهایی مستضعفان بنی‌اسرائیل پیدا کرد.
دختران حضرت شعیب در عین اشتغال به چوپانی، حیا و پاکدامنی خود را نیز حفظ می‌کردند و همین مطلب اساسی توجّه حضرت موسی(علیه‌السلام) را به خود جلب کرد و انگیزه شد تا برای آنان از چاه آب کشیده و سپس در سایه‌ای به استراحت بپردازد: (ولَمّا وَرَدَ ماءَ مَدیَنَ وَجَدَ عَلَیهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ یَسقونَ ووجَدَ مِن دونِهِمُ امرَأتَینِ تَذودانِ قالَ ما خَطبُکُما قالَتا لانَسقی حَتّی یُصدِرَ الرِّعاءُ وأبونا شَیخٌ کَبیر فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلّی إلَیّ الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إنّی لِما أنزَلتَ إلَی مِن خَیرٍ فَقیر) (۱۲)؛ آن‌گاه دختران حضرت شعیب(علیه‌السلام) داستان ملاقات با حضرت موسی(علیه‌السلام) را به پدرشان گفتند؛ سپس به فرمان پدر، یکی از دختران که حرکت او همراه با حیای تام بود، به دنبال آن حضرت آمد تا ایشان را برای دعوت به همکاری به منزلِ خود راهنمایی کند.
پس از حضور موسی(علیه‌السلام) در خانه شعیب یکی از دختران از قدرت و امانت حضرت موسی(علیه‌السلام) سخن گفت و خواستار به خدمت گرفتن آن حضرت شد: (فَجاءَتهُ إحداهُما تَمشی عَلَی استِحیاءٍ قالَت إنَّ أبی یَدعوکَ لِیَجزِیَکَ أجرَ ما سَقَیتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وقَصَّ عَلَیهِ القَصَصَ قالَ لاتَخَف نَجَوتَ مِنَ القَومِ الظّالِمین قالَت إحداهُما یاأبَتِ استَأجِرهُ إنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَویّ الأمین) (۱۳)
و در پی توافق حضرت شعیب با حضرت موسی(علیهما‌السلام)، یکی از دختران آن حضرت به عقد موسای کلیم(علیه‌السلام) درآمد. (۱۴)

 
نویسنده: حسن جوادی

پی نوشت ها:

(۱) تسنیم، جوادی آملی، ج۲، ص ۵۰۶.
(۲) پژوهشی در فرهنگ حیا، عباس پسندیده، ص۸.
(۷) شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، امام خمینی (ره)، ص۳۸۷.
(۶) غررالحکم و دررالکلم، تمیمی آمدی،  ۳۹۵.
(۳) برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام رفیعی، آداب معاشرت، جلسه ۲.
(۴) بحار الانوار، ج۷۷، علامه مجلسی، ص۲۳۲.
(۵) میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج۳، ص۲۸۱.
(۸) پژوهشی در فرهنگ حیا، ص۲۳۹.
(۹) همان.
(۱۰) جامع أحادیث الشیعة، سید حسین بروجردی، ج۲۰، ص۲۹۲.
(۱۱) من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۴، ص۱۹.
(۱۲) سوره قصص، آیات ۲۳.۲۴.
(۱۳) سوره قصص، آیات ۲۴.۲۵.
(۱۴) تسنیم، جوادی آملی، ج۲، ص ۲۷۸.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.