حافظ،عشق دلباخته ای است که یحبهم»(1)او را به «یحبونه» کشانده و عمر خویش را بر سر این نهاده تا دیده ی دلش به مشاهده ی «الله نورالسموات و الأرض»(2)روشن گردیده، و مشکاه ی وجود خود را به انوار الهی مستغرق دیده و به عنایت الهی در زمره ی «یهدی الله لنوره من یشاء»(3) وارد شده است. هر چند تاکنون شرحهایی بر دیوان خواجه یا بعضی غزلیات او نوشته اند، اما بیشتر آنان به اصطلاحات و ظرافتهای ادبی آن توجه داشته اند، اما ما در این مجموعه شرحی از ابیات دیوان حافظ که مطابق با حالات و گفتار خواجه و بهره گرفته از آیات و احادیث است را می آوریم. این مطالب ریشه در مجالس اخلاقی عرفانی حضرت آیت الله علامه طباطبایی دارد که توسط شاگرد برجسته ایشان آقای علی سعادت پرور تحت عنوان کتابی به نام "جمال آفتاب" به رشته تحریر در آمده است، باشد که مقبول افتد؛
منم که گوشته ی میخانه، خانقاه من است
دعای پیرمغان، ورد صبحگاه من است
خواجه گوید؛ منم که برای توجه به محبوب و یاد او، گوشه ی مکانهای متبرکه و محلهایی را که می توان توجه به یار نمود، انتخاب نموده ام؛ که:«عن علی(ع)الجلسه فی الجامع خیر لی من الجلسه فی الجنه، لان الجنه فیها رضی نفسی، ولجامع فیه رضی ربی.»(4)(نشستن در مسجد جامع نزد من از نشستن در بهشت بهتر است؛زیرا در بهشت خشنودی نفس من حاصل می شود، و در مسجد جامع رضا و خشنودی پروردگارم.) و آن را به عنایت پیر مغان(رسول الله (ص)و یا امیرالمؤمنین(ع) و یا راهنمایانم به دوست) دریافتم و فهمیده ام که برای بندگان الهی هیچ لذتی بالاتر از یاد محبوب حقیقی نمی باشد؛ که خود فرمود «فاذکرونی اذکرکم»(5)؛ (پس به یاد من باشید، تا شما را به یاد آورم) و همچنین «ذاکر الله موانسه».(6)(ذاکر خدا، با او انیس و مونس می باشد)، لذا «دعای پیر مغان، ورد صبحگاه من است.»
غرض ز مسجد و میخانه ام، وصال شماست
جز این خیال ندارم، خدا گواه من است
خدا گواه است که مقصودم از حضور در اماکن شریفه و مجالس ذکر و انس، جز وصال محبوب نمی باشد، چرا که خواست خدا از رفتن بندگان به مساجد و بجا آوردن عبادت در آنجا همین بوده که: «اقیموا وجوهکم عند کل مسجد، وادعوه مخلصین له الدین»(7)(رویها و تمام وجود خود را در هر پرستشگاهی بپا دارید [روی به سوی خدا آرید] و در حالی که دین [وعبادت] خویش را [از غیرخدا] پاک ساخته اید، او را بخوانید.) و همچنین: «إن فی التوراه مکتوباً: إن بیوتی فی الارض المساجد، فطوبی لمن تطهر فی بیته ثم زارنی فی بیتی!و حق علی المزور أن یکرم الزائر»(8) (براستی که در تورات نوشته شده که: مساجد، خانه های من در روی زمین هستند، پس خوشا به حال کسی که در خانه ی خود طهارت نموده و آنگاه مرا در خانه ام زیارت کند! و بر کسی که زیارت می شود شایسته و سزاوار است که زایر خود را گرامی بدارد.)
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید، تکیه گاه من است
آری عبودیت و سرنهادن به آستان دوست است که بنده را به مقام سلطنت حقیقی و مقام خلیفه ی اللهی می رساند، این مقام از آن انبیاء و اولیاء(ع) است، و دیگران به متابعت آنان به گوشه ای از آن دست خواهند یافت؛ که: «ما عرفنی عبد، إلا خشع لی و ما خشع لی عبد، إلا خشع له کل شیء»(9) (هیچ بنده ای مرا نشناخت جز اینکه برایم خشوع و فروتنی نمود، و هیچ بنده ای برای من خشوع ننمود، مگر اینکه همه چیز برایش خاشع و فروتن گردید.)
پی نوشت :
1و2-سوره مائده آیه 54.
3و4-سوره نور آیه 35.
5-وسائل الشیعه،ج3،ص482،باب3،روایت6.
6-سوره بقره آیه 152.
7-غرور در موضوعی، باب ذکر الله، ص124.
8-سوره اعراف آیه 29.
9-وسائل الشیعه، ج3،ص482، باب3،روایت5.
10-وافی،ج3،ابواب المواعظ، ص40.