-«دلم شور میزند، هیچی نخوانده ام، بلد نیستم، فکر نمیکنم برسم تمام کتاب را بخوانم، و... .»
این ها حرفهایی است که این روزها زیاد میشنویم. بازهم استرس و اضطراب امتحانات پایان سال. روزهایی که با همیشه متفاوتند. دوست داری زودتر تمام شوند و بتوانی یک نفس راحت بکشی. هرروز وقتی از جلسه ی امتحان برمی گردی، با عجله کتاب را می گذاری روبه رویت و به دنبال سوال های امتحانی ورقش می زنی و تند تند به خودت نمره می دهی. شاید به نظرت این روزها سخت ترین روزهای زندگی باشد؛ اما اصلا اینطور نیست.
می خواهم از امتحانی برایت بگویم که دوستان هم سن تو هرگز از سختی آن نترسیدند و بدون هیچ دلهره یا اضطرابی پا به این کلاس گذاشتند. آنها ره صدساله را یک روزه رفتند.
آنروز هم، روز امتحان بزرگ و سختی بود. با مردمی که نه تنها برای رسیدن به هدفشان استرس نداشتند؛ بلکه حتی لحظه ای دچار تردید و دو دلی نشدند.
امتحان از جایی شروع شد که فهمیدند امام خمینی(ره) به دست رژیم شاهی دستگیر شده است. دیگر تاب نیاوردند و از خفقان و شکنجه های رژیم شاهنشاهی نترسیدند، قیام کردند و با پای پیاده در گرمای طاقت فرسای این فصل، از هر سو به طرف تهران حرکت کردند. آنها برای آزادی رهبرشان شهر به شهر با هم متحد شدند و یکصدا فریاد زدند.
درست متوجه شدی، از قیام پانزده خرداد حرف میزنم. از قیامی که 52 سال پیش زمینه ی جنب و جوش و شور و خروش ایثارگرانه و فداکارانه را فراهم کرد. از مبارزه و مقاومتی می گویم که ملت ایران، از سال 42 تا 57 آن را ادامه دادند تا بالاخره به پیروزی انقلاب اسلامی کشیده شد.
این قیام از آن زمان تا حالا که سالهاست از رحلت امام خمینی(ره) می گذرد، همچنان ادامه دارد و ما هنوز هم در مبارزه و استقامت در مقابل زورگویان آمریکا و مستکبران، اتحاد خود را حفظ کرده ایم و گوش به فرمان رهبرعزیزمان امام خامنه ای آماده ی دفاع از این مرز و بوم هستیم.
ملت شهیدپرور ایران، شاگردان سیدالشهدا علیه السلام هستند و در این مکتب امتحان می دهند؛ به همین دلیل است که هنوز هم این حرف ها را زیاد می شنویم:
-« ما می توانیم بهترین باشیم، ما با رهبرمان هم دل و هم زبانیم... .»
این ها حرفهایی است که این روزها زیاد میشنویم. بازهم استرس و اضطراب امتحانات پایان سال. روزهایی که با همیشه متفاوتند. دوست داری زودتر تمام شوند و بتوانی یک نفس راحت بکشی. هرروز وقتی از جلسه ی امتحان برمی گردی، با عجله کتاب را می گذاری روبه رویت و به دنبال سوال های امتحانی ورقش می زنی و تند تند به خودت نمره می دهی. شاید به نظرت این روزها سخت ترین روزهای زندگی باشد؛ اما اصلا اینطور نیست.
می خواهم از امتحانی برایت بگویم که دوستان هم سن تو هرگز از سختی آن نترسیدند و بدون هیچ دلهره یا اضطرابی پا به این کلاس گذاشتند. آنها ره صدساله را یک روزه رفتند.
آنروز هم، روز امتحان بزرگ و سختی بود. با مردمی که نه تنها برای رسیدن به هدفشان استرس نداشتند؛ بلکه حتی لحظه ای دچار تردید و دو دلی نشدند.
امتحان از جایی شروع شد که فهمیدند امام خمینی(ره) به دست رژیم شاهی دستگیر شده است. دیگر تاب نیاوردند و از خفقان و شکنجه های رژیم شاهنشاهی نترسیدند، قیام کردند و با پای پیاده در گرمای طاقت فرسای این فصل، از هر سو به طرف تهران حرکت کردند. آنها برای آزادی رهبرشان شهر به شهر با هم متحد شدند و یکصدا فریاد زدند.
درست متوجه شدی، از قیام پانزده خرداد حرف میزنم. از قیامی که 52 سال پیش زمینه ی جنب و جوش و شور و خروش ایثارگرانه و فداکارانه را فراهم کرد. از مبارزه و مقاومتی می گویم که ملت ایران، از سال 42 تا 57 آن را ادامه دادند تا بالاخره به پیروزی انقلاب اسلامی کشیده شد.
این قیام از آن زمان تا حالا که سالهاست از رحلت امام خمینی(ره) می گذرد، همچنان ادامه دارد و ما هنوز هم در مبارزه و استقامت در مقابل زورگویان آمریکا و مستکبران، اتحاد خود را حفظ کرده ایم و گوش به فرمان رهبرعزیزمان امام خامنه ای آماده ی دفاع از این مرز و بوم هستیم.
ملت شهیدپرور ایران، شاگردان سیدالشهدا علیه السلام هستند و در این مکتب امتحان می دهند؛ به همین دلیل است که هنوز هم این حرف ها را زیاد می شنویم:
-« ما می توانیم بهترین باشیم، ما با رهبرمان هم دل و هم زبانیم... .»
نویسنده: نعیمه جلالی نژاد