نابودی دین
دین به عنوان برنامهای منسجم برای تعالی انسان ارتباط مستقیمی با فلسفه خلقت انسان دارد. انسان به عنوان اشرف مخلوقات خلق شده است تا با کسب معرفت و شناخت از هستی و خالق آن در یک فرایند دقیق به تکامل مطلق برسد و در جایگاه انسان کامل بنشیند. بدعت به عنوان عامل ناهمگون ساز دین اولین عارضهاش این است که دین را به ورطه نابودی میکشاند و هرچند پوستهای از آن در همه ادوار باقی خواهد ماند اما با بدعت دین از هیز انتفاع خارج شده و به سازهای متزلزل و ناکارآمد تبدیل خواهد شد. امیرمؤمنان(ع) در مورد این عارضه بدعت میفرماید:
ما هَدمَ الدِّینَ مثلُ البِدعِ.[1]
چیزى مانند بدعتها دین را ویران نکرده است.
با نگاه به ادیانی مثل مسیحیت و یهود که بدعتها سراسر آنها را فرا گرفته است به خوبی میتوان این واقعیت را درک کرد که دینی که آلوده به بدعت و انحراف شد، جز نامی برای سیاست بازی و نانی برای موبدان و کشیشان نخواهد بود و جامعه هیچ انتفاعی از آن نخواهد برد.
ایجاد بدعت در دین و منحرف سازی آن از مسیر اصلی مکری است کهنه که در مواقعی که نابودی اصل دین ممکن نباشد از آن استفاده میکنند. در این مکر گروهی به بدنه مسلمین نفوذ کرده و بعد از مدتی با وارد کردن خرافات و ایجاد بدعتها کارآمدی را از دین میگیرند به گونهای که بعضی از مردم که قدرت تحلیل ندارند بعد از مدتی به این نتیجه میرسند که اساسا دین پدیدهای بی خاصیت است و از آن روی گردان میشوند در حالی که چیزی که آنها به آن تمسک میکنند اساسا دین نیست.
ترک سنتهای دینی
از جمله آثاری که بر بدعت مترتب است این است که با ترویج بدعتها سنتها به مرور زمان کمرنگ میشود و از بین میرود. باید توجه داشت از آنجا که بدعتها معمولا جذابیت خاصی دارند و از طرفی تمسک به آنها سختی کمتری نسبت به سنتهای حقیقی دارد افراد کم اطلاع، که تعدادشان در جامعه کم نیست، به آن گرایش ویژهای پیدا میکنند؛ به عنوان مثال نماز به عنوان یک حکم شرعی از ارکان تعالی انسان به حساب میآید اما بسیاری از افراد در مورد آن کاهل هستند، اما همین افراد کاهل نماز اگر درختی را ببینند که مردم به آن تمسک میجویند حاجت خود را در آن جستجو میکنند؛ به عبارت دیگر بدعتها با ارضاء کاذب حس معنویت خواهی در جامعه باعث میشوند تا افراد به دنبال تعالی حقیقی نروند و در بهترین حالت عمری را به تدین انحرافی و بیفایده بگذارانند؛ امیرمؤمنان(ع) با تشریح این موضوع میفرماید:
ما اُحْدِثَتْ بِدعةٌ إلّا تُرِکَ بها سُنّةٌ ، فاتّقوا البِدعَ والْزَموا المَهْیَعَ ، إنّ عَوازِمَ الاُمورِ أفضَلُها ، وإنَّ مُحْدَثاتِها شِرارُها.[2]
هیچ بدعتى نهاده نشد مگر آن که بدان سبب سنّتى ترک شد. پس از بدعتها بپرهیزید و راه روشن را در پیش گیرید، همانا بهترین کارها [در دین ]آن است که خدا از تو به جدّ خواسته است و بدترین آنها آن است که نو پدید و بى سابقه باشد.
گمراهی دنیوی و عذاب اخروی
دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم دنیای تاریکی است و آنقدر نظرها و مسلکهای مختلف و اتفاقات متفاوت در آن میافتد که فهم حقیقت جز با راهنمایی راهنمای حکیم ممکن نیست و حکمت مطلق یعنی خدا چراغ سیر در این دنیا را به نام دین به واسطه انبیای الهی برای ما فرستاده است.
از عوارض و مخاطرات بدعتگذاری این است که مسیر هدایت را بسته و زمینه ضلالت و گمراهی را فراهم میکند و گمراهی، پایانی جز آتش نخواهد داشت. رسولخدا(ص) در مورد مسیر و مُنتهای بدعتها میفرماید:
شَرُّ الاُمورِ مُحْدَثاتُها ، ألَا وکُلُّ بِدعةٍ ضلالةٌ، ألَا وکلُّ ضَلالةٍ ففی النّارِ.[3]
بدترین امور آن است که بدعت باشد. بدانید هر بدعتى گمراهى است. بدانید که هر گمراهى فرجامش آتش است.
شخصی خدمت رسولخدا(ص) آمده و گفت من در منطقهای زندگی میکردم که مردم جاهلی داشت؛ من ادعای پیغمبری کردم و آنها پذیرفتند و سالها از این طریق از آنها سوء استفاده کردم؛ اکنون پیر شدهام و مرگ را مقابل خود میبینم؛ به همین دلیل قصد توبه دارم؛ پیامبر به او فرمودند: باید بروی به مردم بگویی که دروغ گفتهای و همه کسانی که با کیش دروغین تو مردهاند زنده نمایی و آنان را نیز به حقیقت رهنمون شوی تا خدا توبه تو را بپذیرد. این بیان یعنی احاله به محال و معنایش این است که بدعتگذار راه توبه ندارد.
از دیگر عوارض اخروی که دامن بدعتگذاران را خواهد گرفت دو چندان شدن عذاب اخروی آنهاست. در دستگاه الهی اگر انسان خود به تنهایی گناهی را مرتکب شود فقط در مقابل گناه خود مسئول و پاسخگو است اما اگر دایره گناهانش گسترده شد و دیگران را نیز در بر گرفت علاوه بر گناه او وزر گناهان پیروانش نیز به گردن او نیز خواهد افتاد. رسولخدا(ص) در مورد عاقبت کسانی که بدعتگذاری میکنند میفرماید:
إیّاکَ أنْ تَسُنَّ سُنّةَ بدعةٍ ؛ فإنَّ العبدَإذا سَنَّ سُنّةً سیّئةً لَحِقَهُ وِزْرُها ووِزْرُ مَن عَمِلَ بها.[4]
مبادا سنّتى را بدعت گذارى؛ زیرا اگر بنده سنّت بدى را به وجود آورد گناه آن و گناه کسى که به آن عمل کند به گردن اوست.
عدم پذیرش توبه
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.[5]
بگو ای کسانی که در گناه زیاده روی کرده و به خود ظلم کرده اید از رحمت خدا نا امید نباشید چرا که خدا همه گناهان را می آمرزد و او آمرزنده و مهربان است.
اما از این دایره گروهی استثنا شده اند که خدا از پذیرفتن عذر و توبه آنها امتناع میکند که بدعت گذاران از جمله این افراد هستند رسولخدا(ص) در این مورد می فرماید:
أبَى اللّهُ لصاحِبِ البدعةِ بالتّوبةِ.[6]
خداوند توبه بدعتگذار را نمى پذیرد.
در بعضی از اخبار آمده است که شخصی خدمت رسولخدا(ص) آمده و گفت من در منطقهای زندگی میکردم که مردم جاهلی داشت؛ من ادعای پیغمبری کردم و آنها پذیرفتند و سالها از این طریق از آنها سوء استفاده کردم؛ اکنون پیر شدهام و مرگ را مقابل خود میبینم؛ به همین دلیل قصد توبه دارم؛ پیامبر به او فرمودند: باید بروی به مردم بگویی که دروغ گفتهای و همه کسانی که با کیش دروغین تو مردهاند زنده نمایی و آنان را نیز به حقیقت رهنمون شوی تا خدا توبه تو را بپذیرد. این بیان یعنی احاله به محال و معنایش این است که بدعتگذار راه توبه ندارد.
این عوارض سنگین کافی است تا آن برخوردها تند از طرف اهلبیت(ع) با پدیده بدعتگذاری توجیه عقلی و شرعی پیدا نماید.
منابع: