نویسنده: وائل حلّاق
مترجم: امیر مازیار
ایجاد یا باور به امری که سابقهای یا تأییدی برای آن در متون وحیانی یا اجماع فقهی وجود ندارد. بدعت با دو واژهی عربی («بِدعة» و «مُحدَث») بیان شده است و مشتقات هر دو ریشه، ب د ع و ح د ث، در قرآن آمدهاند، اما در اغلب موارد به معنای انحراف از راه یا سنت معینی نیستند. مثلاً در آیهی 1 طلاق فعل «یُحدِث» به کار رفته- که به لحاظ نحوی خدا فاعل آن است- و معنای آن «آفرینش» (محتملاً از عدم) یا «ایجاد امری تازه» است. مشتقات ب د ع در چهار آیه به کار رفتهاند، که تنها در یک مورد فعل به کار رفته به معنای بدعت است، یعنی آیهی 27 حدید: «و رهبانیتی که بدعت نهادند؛ ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم». استعمال این واژه در این آیه تا حد زیادی با تعریف بعدی این واژه در این آیه تا حد زیادی با تعریف بعدی این واژه منطبق است، چرا که زمینهی طرح آن چنین است که خداوند پیامبران و کتابهایی را فرو فرستاده است، از جمله عیسی و انجیل، اما اهل رهبانیت تأیید و سابقه الهی نداشتند. در آیات 117 بقره و 101 انعام، خداوند «از اصل پدید آورندهی» (بدیع) آسمانها و زمین خوانده شده است. زمانی که بدعت در معنایی منفی به کار میرود باید آن را از شکلهای گوناگون الحاد تمییز داد، زیرا کسی که بدعت حرام انجام میدهد، برخلاف شخص ملحد، آگاهانه قصد زیرپا گذاشتن حدود امت اسلامی یا تعلیمات دینی ندارد. بلکه بدعت او، هرچند فاقد مبنایی در منابع موثق اسلامی است، دعوی اسلامی بودن دارد. در استعمال متأخر، هرگاه واژهی «بدعة» به تنهایی به کار رود عموماً معنایی منفی دارد. برای مشخص ساختن بدعت مجاز ضروری بود که این واژه را مقید کنند، که معمولاً با صفت «حَسَنة» (خوب) این کار انجام میگرفت. به لحاظ فنی، بدعت براساس پنج معیار فقهی (الاحکام الخمسة) تمایز مییابد، بسته به اینکه آیا متنی وحیانی، اجماعی فقهی یا حتی، به نظر شافعی (د. 204)، نقلی از صحابه (اثر) زیر پا گذاشته شده باشد یا نه. نخست، «بدعت واجب» که بر کسانی که قادر به آناند فرض است. انجام عمل واجب مستلزم پاداش است، اما ترک آن مستلزم عقوبت. صرف عمر در راه مطالعات دینی- که شامل یادگیری زبان عربی برای فهم قرآن و سنت، یادگیری نحو، رجال، فقه و حضور در مباحثات ضدفرقهای میشود- تنها نمونهای از امور واجب برای اجرا کردن این بدعت است. بدعت دوم «بدعت حرام» است که آشکارا در همهی باورهای کلامی و دیگر باورهای فرقههایی که از جامعهی سنی فاصله گرفتهاند تحقق یافته است. روشن است که شرکت در امر حرام عقوبت در پی دارد. نوع سوم «بدعت مستحب» (مندوبة) است، نظیر ساختن رباطهای صوفیانه و مدارس آموزش دینی. انجام بدعت مستحب پاداش در پی دارد، اما ترک آن عقوبتی در پی ندارد. نوع چهارم «بدعت مکروه» است، نظیر تزیین مساجد و تذهیب نسخههای قرآن. ترک عمل مکروه پاداش در پی دارد، اما انجام آن عقوبتی در پی ندارد. نوع آخر و پنجم «بدعت مباح» است، نظیر تسلیم به افراط در خوردن، نوشیدن یا پوشیدن لباسهای پرزرق و برق. ترک یا انجام بدعت مباح به یکسان مجاز است.(1)
زمانی که بدعت در معنایی منفی به کار میرود باید آن را از شکلهای گوناگون الحاد تمییز داد، زیرا کسی که بدعت حرام انجام میدهد، برخلاف شخص ملحد، آگاهانه قصد زیرپا گذاشتن حدود امت اسلامی یا تعلیمات دینی ندارد. بلکه بدعت او، هرچند فاقد مبنایی در منابع موثق اسلامی است، دعوی اسلامی بودن دارد. این امر توضیح میدهد که چرا در اصطلاحات اهل سنت فرقهها(ی اسلامی) «اهل البداعة» خوانده شدهاند.
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
مترجم: امیر مازیار
ایجاد یا باور به امری که سابقهای یا تأییدی برای آن در متون وحیانی یا اجماع فقهی وجود ندارد. بدعت با دو واژهی عربی («بِدعة» و «مُحدَث») بیان شده است و مشتقات هر دو ریشه، ب د ع و ح د ث، در قرآن آمدهاند، اما در اغلب موارد به معنای انحراف از راه یا سنت معینی نیستند. مثلاً در آیهی 1 طلاق فعل «یُحدِث» به کار رفته- که به لحاظ نحوی خدا فاعل آن است- و معنای آن «آفرینش» (محتملاً از عدم) یا «ایجاد امری تازه» است. مشتقات ب د ع در چهار آیه به کار رفتهاند، که تنها در یک مورد فعل به کار رفته به معنای بدعت است، یعنی آیهی 27 حدید: «و رهبانیتی که بدعت نهادند؛ ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم». استعمال این واژه در این آیه تا حد زیادی با تعریف بعدی این واژه در این آیه تا حد زیادی با تعریف بعدی این واژه منطبق است، چرا که زمینهی طرح آن چنین است که خداوند پیامبران و کتابهایی را فرو فرستاده است، از جمله عیسی و انجیل، اما اهل رهبانیت تأیید و سابقه الهی نداشتند. در آیات 117 بقره و 101 انعام، خداوند «از اصل پدید آورندهی» (بدیع) آسمانها و زمین خوانده شده است. زمانی که بدعت در معنایی منفی به کار میرود باید آن را از شکلهای گوناگون الحاد تمییز داد، زیرا کسی که بدعت حرام انجام میدهد، برخلاف شخص ملحد، آگاهانه قصد زیرپا گذاشتن حدود امت اسلامی یا تعلیمات دینی ندارد. بلکه بدعت او، هرچند فاقد مبنایی در منابع موثق اسلامی است، دعوی اسلامی بودن دارد. در استعمال متأخر، هرگاه واژهی «بدعة» به تنهایی به کار رود عموماً معنایی منفی دارد. برای مشخص ساختن بدعت مجاز ضروری بود که این واژه را مقید کنند، که معمولاً با صفت «حَسَنة» (خوب) این کار انجام میگرفت. به لحاظ فنی، بدعت براساس پنج معیار فقهی (الاحکام الخمسة) تمایز مییابد، بسته به اینکه آیا متنی وحیانی، اجماعی فقهی یا حتی، به نظر شافعی (د. 204)، نقلی از صحابه (اثر) زیر پا گذاشته شده باشد یا نه. نخست، «بدعت واجب» که بر کسانی که قادر به آناند فرض است. انجام عمل واجب مستلزم پاداش است، اما ترک آن مستلزم عقوبت. صرف عمر در راه مطالعات دینی- که شامل یادگیری زبان عربی برای فهم قرآن و سنت، یادگیری نحو، رجال، فقه و حضور در مباحثات ضدفرقهای میشود- تنها نمونهای از امور واجب برای اجرا کردن این بدعت است. بدعت دوم «بدعت حرام» است که آشکارا در همهی باورهای کلامی و دیگر باورهای فرقههایی که از جامعهی سنی فاصله گرفتهاند تحقق یافته است. روشن است که شرکت در امر حرام عقوبت در پی دارد. نوع سوم «بدعت مستحب» (مندوبة) است، نظیر ساختن رباطهای صوفیانه و مدارس آموزش دینی. انجام بدعت مستحب پاداش در پی دارد، اما ترک آن عقوبتی در پی ندارد. نوع چهارم «بدعت مکروه» است، نظیر تزیین مساجد و تذهیب نسخههای قرآن. ترک عمل مکروه پاداش در پی دارد، اما انجام آن عقوبتی در پی ندارد. نوع آخر و پنجم «بدعت مباح» است، نظیر تسلیم به افراط در خوردن، نوشیدن یا پوشیدن لباسهای پرزرق و برق. ترک یا انجام بدعت مباح به یکسان مجاز است.(1)
بیشتر بخوانید: بدعت و سنت از دیدگاه فرق اسلامی و جریان های تکفیری
زمانی که بدعت در معنایی منفی به کار میرود باید آن را از شکلهای گوناگون الحاد تمییز داد، زیرا کسی که بدعت حرام انجام میدهد، برخلاف شخص ملحد، آگاهانه قصد زیرپا گذاشتن حدود امت اسلامی یا تعلیمات دینی ندارد. بلکه بدعت او، هرچند فاقد مبنایی در منابع موثق اسلامی است، دعوی اسلامی بودن دارد. این امر توضیح میدهد که چرا در اصطلاحات اهل سنت فرقهها(ی اسلامی) «اهل البداعة» خوانده شدهاند.
پینوشتها:
1- این تقسیمبندی و مصداقهای آن براساس بخشی از آرای اهل سنت است و عمومیت ندارد.
منابع تحقیق:خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.