چرا بعضي ها باهوش ترند؟!
نويسنده:وحيده جواديان، کارشناس زيست شناسي
هوش از جمله موضوعات مهمي است که بشر همواره درباره آن انديشيده است. اغلب مردم مي خواهند خود را باهوش تر نشان دهند. برخي از افراد به فکر فرزندان خود بوده و سعي مي کنند فرزندان باهوش تري تربيت کنند. بر اين اساس، آنها سعي مي کنند محيطي ايده آل براي فرزندانشان فراهم کنند تا روزي شاهد موفقيت هاي آنان به ويژه در تحصيل علم باشند. اما محيط تا چه حد مي تواند توانايي هاي افراد را تعيين کند؟ شايد شما هم افرادي را ديده باشد که با کمترين امکانات مالي و حتي گاهي با فقر مالي و يا فرهنگي به موفقيت هاي بزرگي در زندگي رسيده اند.
به راستي تا چه حد هوش و استعدادهاي خود را مديون ژن هاي به ارث رسيده خود مي دانيد و تا چه ميزان محيط توانسته است آن را تغيير دهد؟ سؤال تکراري ديگر اين است که چرا برخي افراد باهوش تر از ديگران هستند؟ زيست شناسان تحقيقات زيادي را اين زمينه انجام داده اند نظريه هاي متعددي نيز در اين مورد ارائه شده است که با موافقت عده اي و يا مخالفت عده اي ديگر مواجه شده است.
در مقاله حاضر به برخي از اين نظريه ها اشاره شده است. همچنين افراد از جنبه ساختار مغز، ژن هاي به ارث رسيده و نيز اثرات محيط بررسي خواهند شد.
براساس ديدگاه دانشمندان، تغييرات اساسي انسان هاي امروزي و انسان هايي که 37 هزار سال پيش مي زيسته اند، مربوط به دو ژن از همان هفده ژني است که دگرگوني آنها در ميليون ها سال پيش سه برابر شدن اندازه مغز به وجود آمدن فهم و شعور را باعث شده است. البته هنوز نمي توان با قاطعيت اين ژنها را عامل افزايش ضريب هوشي دانست؛ اما بررسي ها نشان داده اند که تغيير و تحول انسان نتيجه پيچيدگي هاي مغز و رشد آن است. حتي برخي از کارشناسان معتقدند که ساختار مغز انسان هاي يک ميليون سال آينده، با مغز انسان هاي کنوني تفاوت اساسي خواهد داشت.
بر اي روشن شدن موضوع، به عنوان مثال فرض کنيد يک جهش وابسته به X در يکي از اعضاي يک قبيله بيسار قديمي رخ داده باشد.آن جهش مي تواند در يک فرد مرد يا زن رخ داده باشد. اما اگر آن جهش حالتي نهفته داشته باشد، تنها در يک مورد خود را بروز مي دهد و اگر آن مرد نسبت به ساير مردان باهوش تر باشد، براي زنان جذاب تر خواهد بود.بسياري از زنان ترجيح مي دهند با او ازدواج کنند؛ به اين ترتيب ژن جهش يافته را به دخترانشان منتقل مي کنند.پسرها از پدرشان کروموزم Y را دريافت مي کنند، از اين رو ژن هايي مربوط به X به آنها منتقل نمي شود. دختراني که فقط يک نسخه از ژن جهش يافته داشتند، صفت مربوطه آن را نشان نمي دادند؛ اما آن را به برخي دختران و پسرانشان منتقل مي کردند.همين طور زن ها مردان باهوش را بر ديگر مردان ترجيح داده و به تدريج ژن جهش يافته در آن جمعيت معمول شده و درنهايت ژن جهش يافته آن قدر معمول مي شود که تعداد فزاينده اي از زنان دو نسخه از آن را به دست مي آورند و درنتيجه صفت مربوطه به آن را بروز مي دادند. به نظر مي رسد جهش هاي وابسته به جنسي که هوش را تقويت مي کردند نيز به همين روش توسعه پيدا کردند. بنابراين مردان باهوش وجود داشتند؛ اما زنان باعث تداوم هوشمندي آنان در نسل هاي بعدي شدند. بدين ترتيب، به نظر مي رسد که زنان نقش مهم تري در انتقال ژن هاي هوش داشتند!
ماده سفيد از بازوهاي بلند نورون ها که در يک ماده محافظ قرار گرفته اند، تشکيل شده است که به توزيع عمليات پردازش مغز کمک مي کند. اين ماده، مردان را در تجسم فضايي بسيار قدرتمند مي کند و مانع توزيع اطلاعات در کورتکس (قشرمغز)مي شود، اين حالت، قابليت تمرکز بر يک موضوع واحد را به وجود مي آورد که براي داشتن تجسم فضايي به ويژه انواع پيچيده آن، بسيار ضروري است. راه ورود هر فعاليتي که در هنگام انجام دادن کاري موجب از بين رفته تمرکز مردان مي شود، توسط ماده خاکستري مغز مسدود مي شود و به همين دليل مردان نمي تواند در آن واحد چند کار را با هم انجام دهند؛ اما آنها مي توانند کارهاي مهندسي يا پارک کردن خودرو و طراحي صنعتي را بهتر از زنان انجام دهند.
ماده سفيد در مغز زنان در جسم پينه اي، رابط بين دو نيم کره مغز، جمع شده است و نيم کره راست را به شدت وارد عمليات کلامي مي کند. هر چه اين کار کلامي پيچيده تر باشد، نورون هاي بيشتري در هر دو نيم کره به کار مي افتد و اين واکنش در زنان قوي تر است. به همين دليل زنان مي تواند در آن واحد هم صحبت کنند و هم کارهاي ديگر مربوط به انديشيدن را انجام دهند!
همان طور که مي دانيد، دو نوع حافظه وجود دارد: حافظه کوتاه مدت وحافظه بلندمدت. حافظه کوتاه مدت بانام حافظه کاري شناخته شده است که کارکرد آن مشابه حافظه RAM رايانه است. حافظه بلندمدت مشابه ديسک سخت رايانه است. هر دو حافظه براي هوش از نيازهاي اساسي است. حافظه نقش بنيادي در فرايند فکر کردن ايفا مي کند، که بهترين وسيله براي پيش بيني هوش انساني است.
تعداد اعضاي خانواده: برخي تحقيقات نشان داده اند که هر چه تعداد اعضاي خانواده بيشتر باشد، بهره هوشي نوزادان کمتر است. البته اين امر به ميزان توجه پدر و مادر به نوزاد بستگي دارد. در خانواده هاي پرجمعيت، به نوزادان توجه کمتري مي شود. در تأييد اين مطلب مي توان گفت که دو قلوها ( از هر نوع و در هر وضعي اجتماعي)، به طور متوسط بهره هوشي کمتري نسبت به برادران و خواهران خود نشان مي دهند؛ چون توجهي که به دو نوزاد مي شود کمتر از يک نوزاد است. همچنين ترتيب تولد نيز در اين مورد مؤثر است. نوزادان اول به طور متوسط نسبت به نوزادان بعد باهوش ترند. البته منظور اين نيست که هميشه نوزادان اول هوش بيشتري نسبت به بقيه به ارث مي برند، بلکه به دليل توجه بيشتر، به طور ميانگين باهوش ترند. ناگفته نماند که عوامل ديگري نيز در اين مورد دخالت دارند.
فرهنگ:بين افرادي که در نواحي مختلف يک کشور زندگي مي کنند، بين نژادهاي مختلف و به ندرت بين اديان و مذاهب مختلف، تفاوت هاي معني داري از نظر بهره هوشي دريافت شده است. در بعضي از اين مثال ها، به ويژه درمورد نژادهاي مختلف، سعي شده است که علت تفاوت بهره هوش را به عوامل مختلف ژنتيک نسبت دهند؛ ولي اهميت عوامل فرهنگي نيز مشهود است. در بسياري از مثال ها، وقتي نوزادان را در شرايط اجتماعي مناسب و مطلوب قرار داده اند، بهره هوشي به اندازه قابل توجه افزايش يافته است. براي مثال، بعضي از نوزادان پروتوريکويي 7 و 8 ساله که در يک محيط نسبتاً مرفه رشد يافته بودند، نسبت به والدين خود که در سرزمين هاي بومي زندگي کرده بودند، بهره هوشي بيشتري نشان دادند. البته خلاف اين نتايج نيز ثابت شده است، نوزاداني که از خانواده هاي مرفه که اتفاقاً تحت تربيت خانواده هايي با سطح اجتماعي پايين تر قرار گرفته اند، نسبت به هم رديفان خود بهره هوشي کمتري داشته اند.
محيط اوليه و پدر ومادر: تحليل و بررسي بهره هوشي، نوزاداني که مادر آنها سياه پوست و پدرانشان سفيدپوست بودند، همچنين نوزاداني که برعکس، مادرانشان سفيد پوست و پدرانشان سياه پوست بودند، مورد مطالعه ومقايسه قرار گرفتند. تمام زوج هاي مورد آزمايش تحصيلات مشابه داشتند، و به طور متوسط بهره هوشي نوزاداني که مادرانشان سياه پوست بودند و 93/7 و آنهايي که مادرانشان سفيد پوست بود 100/9 به دست آمد.چون اين گونه نوزادان داراي ترکيب مشابهي از هر دو نژاد هستند، بنابراين مي توان نتيجه گرفت که تفاوت بين بهره هوشي احتمالاً ناشي از محيط اوليه مادري است.
رژيم غذايي: هوش و استعداد رابطه مستقيم با تغذيه فرد دارد. در بيشتر تحقيقات، ارتباط تغذيه و هوش مشخص شده است و آمارها حاکي از آن است که در صورت نداشتن تغذيه مناسب، کودک نمي تواند به سؤالات پاسخ مناسبي دهد. شکل گيري سلول هاي مغزي اگر بر پايه و اساس محکمي استوار باشد، در نتيجه عقل، پذيرش ظرفيت هاي بالا را نيز در خود خواهد داشت. همان طور که مي دانيد، آهن در دوران رشد در ساخت بسياري از ويتامين ها و انجام واکنش ها و حتي به صورت کوآنزيم براي فعاليت هاي سلولي نقش اساسي بازي مي کند و در صورت کمبود آهن، ايجاد اختلال در تکامل و هماهنگي سيستم عصبي رخ خواهد داد. محققان معتقدند کودکاني که در دوران رشد فقر آهن داشته اند، در بزرگي زودجوش و پرخاشگر خواهند بود. اسيد فوليک نيز که نقش تشکيل لوله هاي عصبي را به آن نسبت مي دهند، از ديگر عوامل مؤثر افزايش هوش است. روي، اسيد فوليک، ويتامين B و آهن، همگي در تقويت حافظه و هوش تأثير بسزايي دارند.
-از منابع خوب اسيد فوليک مي توان به منابع گوشتي، سبزيحات و تنقلات اشاره کرد. در جگر هم مي توان به مقدار کافي همه منابع مورد نيار را يافت.
-انواع غذاهاي گوشتي، تخم مرغ، حبوبات، خشکبار، ميوه هاي خشک مثل انجير و هلو و نيز سبزيجات برگ سبز مانند اسفناج، از منابع خوب آهن هستند.
-در صورتي که مواد گوشتي را در کنار ويتامين C مصرف کنيم، امکان افزايش جذب آهن را مي توان فراهم کرد.
-از منابع روي مي توان به انواع سبزيجات ريشه اي، پياز، غذاهاي دريايي و به ويژه ماهي هاي آب هاي شور اشاره کرد. شواهدي قوي وجود دارند که بهره هوشي به مقدار زيادي توسط ژن ها تعيين مي شود، اما تا کشف ژن هاي ويژه براي هوش، راه درازي وجود دارد. معمولاً بهترين نشانه ها در مورد تأثيراتي که ممکن است ژنها داشته باشند، از مطالعه روي افراد قرار گرفته در دو انتهاي طيف هوش به دست مي آيد. ژن هاي مشخصي وجود دارند که سبب عقب ماندگي ذهني مي شوند. يک تغيير کوچک در DNA، از رسيدن يک فرد به مرتبه هاي مطلوب هوش جلوگيري مي کند. هنوز روشن نيست که آيا ژن هاي مشابهي باعث عقب افتادگي ذهني مي شوند يا خير وآيا روي طيف مطلوب بهره هوشي تأثير مي گذارند يا خير؟ اما مطالعه آنها نشان دهنده اين موضوع است که چقدر اين جست و جو پيچيده خواهد بود.
بيش از 100 جهش متفاوت DNA شناسايي شده که مي تواند باعث عقب افتادگي ذهني شوند. بسياري از ژن هاي ويژه مغز وجود ندارند، بلکه در ژن هايي قرار دارند که فعاليت هاي مهم زيست شيميايي را در سلول ها و فعاليت هاي روزانه بر عهده دارند. يکي از بهترين نمونه ها، مطالعات روي فنيل کنتوري (PKU) است که باعث جهش در ژن کنترل آنزيم فنيل آلانين هيدروکسيلاز مي شود که در کبد،اسيد آمينه فنيل آلانين را به تيروزين تبديل مي کند. زماني که ژن مسئول ساختن اين آنزيم صدمه مي بيند، محصول سمي اين فعل و انفعالات شيميايي انباشته مي شود. از آنجا که حتي يک کپي مطلوب ژن به مقدارکافي آنزيم مي سازد تا از جمع شدن محصولات سمي جلوگيري کند، هر دو کپي مي بايستي جهش يافته باشد تا بيماري ايجاد شود. نوزاداني که با دو کپي در ژن جهش يافته PKU به دنيا مي آيند، عادي به نظر مي رسند؛ اگر چه به دليل انباشته شدن محصولات فعل و انفعالات شيميايي در ادرار آنها، بوي نامطبوع استشمام مي شود که اين امر باعث صدمه غير قابل برگشت به مغز و سيستم عصبي مي شود و نتيجه آن عقب افتادگي شديد و ميکروسفالي است. کودکاني که مداوا نشوند، هرگز نمي توانند از نظر ذهني پيشرفتي بيشتر از مرحله طفوليت داشته باشند. البته براي PKU راه درماني وجود دارد و اين که غذاي مصرفي داراي مقدار کمي از اسيد آمينه فنيل آلانين باشد، تا آنجا که اگر غذا از درون براي چند هفته پس از تولد کنترل شود، از صدمه دائم به مغز جلوگيري خواهد کرد. زماني که کودک به نوجواني مي رسد و مغز به اندازه کافي رشد مي کند، در برابر اثرات سمي فنيل آلانين مقاومت مي کند و مصرف غذاي ويژه مي تواند قطع شود. آزمايش افزايش مقدار فنيل آلانين با گرفتن يک قطره کوچک خون از پاشنه پاي نوزاد پس از تولد صورت مي پذيرد .امروزه نوزادان در بيشتر کشورهاي توسعه يافته، براي PKU مورد آزمايش قرار مي گيرند. بيماري ذکر شده به طور کلي در حال از بين رفتن است.
همه مي توانند باهوش باشند اگر بخواهند! بشر همواره در مسير تکامل است و با قدرتي که خداوند در سرشتش نهاده است، مي تواند به کمال راستين در زندگي برسد؛ و اين همان تعريفي است که ما از هوش داريم. شايد هوش همان توانايي برگزيدن رفتار مناسب در مقابله با محيط اطراف باشد. شايد بتوان توانايي مقابله با مشکلات به شيوه برنامه ريزي نشده را هم تعريفي براي هوش دانست. هنوز به طور دقيق نمي توان مشخص کرد که کدام ژن مسئول هوش افراد است، اما شايد بتوان گفت افرادي که با هوش تر عمل مي کنند نه به خاطر داشتن ژن هاي باهوش تر، بلکه به خاطر استفاده درست از هوش خود و بهره گيري از محيط، توانسته اند باهوش تر باشند. اين مهم نيست که ذهن خوب داشته باشيم، مهم اين است که از آن درست استفاده کنيم!
همان طور که گفته شد، وراثت و نوع خلقت اوليه بشر دامنه توانايي هاي روحي انسان را مشخص کند. اما بايد تأکيد کرد که انسان ها در وسعت اين دامنه با هم متفاوتند. در برخي، اين دامنه بسيار وسيع است. از اين رو تأثيرات محيط بر آنها اهميت فراواني دارد و گاهي ميزان تغييرات مثبت و منفي محيط بر آنها بسيار چشمگير است. شايد مسئله مهندسي ژنتيک و دستکاري هاي ژنتيکي بتواند تغييرات ژنتيکي بسياري در انسان ها ايجاد کند، اما گمان نمي رود که بتواند قدرت اراده و تصميم گيري افراد را چندان تحت الشعاع قرار دهد؛ چر که اين همان تفاوت انسان با ديگر جانداران است. البته هميشه بستر مناسب مي تواند هر چيزي را زودتر شکوفا کند. يعني اگر همسر مناسب انتخاب کرده باشيم و محيط را براي رشد فرزندانمان مطلوب کنيم، در واقع بستر مناسب مهياست. اما فرزندان و شيوه تربيت آنها تعيين مي کند که آنها باهوش تر عمل کنند يا خير.
منبع:نشريه دانشمند -ش 548
/خ
به راستي تا چه حد هوش و استعدادهاي خود را مديون ژن هاي به ارث رسيده خود مي دانيد و تا چه ميزان محيط توانسته است آن را تغيير دهد؟ سؤال تکراري ديگر اين است که چرا برخي افراد باهوش تر از ديگران هستند؟ زيست شناسان تحقيقات زيادي را اين زمينه انجام داده اند نظريه هاي متعددي نيز در اين مورد ارائه شده است که با موافقت عده اي و يا مخالفت عده اي ديگر مواجه شده است.
در مقاله حاضر به برخي از اين نظريه ها اشاره شده است. همچنين افراد از جنبه ساختار مغز، ژن هاي به ارث رسيده و نيز اثرات محيط بررسي خواهند شد.
مغز
براساس ديدگاه دانشمندان، تغييرات اساسي انسان هاي امروزي و انسان هايي که 37 هزار سال پيش مي زيسته اند، مربوط به دو ژن از همان هفده ژني است که دگرگوني آنها در ميليون ها سال پيش سه برابر شدن اندازه مغز به وجود آمدن فهم و شعور را باعث شده است. البته هنوز نمي توان با قاطعيت اين ژنها را عامل افزايش ضريب هوشي دانست؛ اما بررسي ها نشان داده اند که تغيير و تحول انسان نتيجه پيچيدگي هاي مغز و رشد آن است. حتي برخي از کارشناسان معتقدند که ساختار مغز انسان هاي يک ميليون سال آينده، با مغز انسان هاي کنوني تفاوت اساسي خواهد داشت.
ژن ها چگونه به ارث مي رسند؟
يک معماي قديمي
بر اي روشن شدن موضوع، به عنوان مثال فرض کنيد يک جهش وابسته به X در يکي از اعضاي يک قبيله بيسار قديمي رخ داده باشد.آن جهش مي تواند در يک فرد مرد يا زن رخ داده باشد. اما اگر آن جهش حالتي نهفته داشته باشد، تنها در يک مورد خود را بروز مي دهد و اگر آن مرد نسبت به ساير مردان باهوش تر باشد، براي زنان جذاب تر خواهد بود.بسياري از زنان ترجيح مي دهند با او ازدواج کنند؛ به اين ترتيب ژن جهش يافته را به دخترانشان منتقل مي کنند.پسرها از پدرشان کروموزم Y را دريافت مي کنند، از اين رو ژن هايي مربوط به X به آنها منتقل نمي شود. دختراني که فقط يک نسخه از ژن جهش يافته داشتند، صفت مربوطه آن را نشان نمي دادند؛ اما آن را به برخي دختران و پسرانشان منتقل مي کردند.همين طور زن ها مردان باهوش را بر ديگر مردان ترجيح داده و به تدريج ژن جهش يافته در آن جمعيت معمول شده و درنهايت ژن جهش يافته آن قدر معمول مي شود که تعداد فزاينده اي از زنان دو نسخه از آن را به دست مي آورند و درنتيجه صفت مربوطه به آن را بروز مي دادند. به نظر مي رسد جهش هاي وابسته به جنسي که هوش را تقويت مي کردند نيز به همين روش توسعه پيدا کردند. بنابراين مردان باهوش وجود داشتند؛ اما زنان باعث تداوم هوشمندي آنان در نسل هاي بعدي شدند. بدين ترتيب، به نظر مي رسد که زنان نقش مهم تري در انتقال ژن هاي هوش داشتند!
تأثير جنسيت در هوش
ميزان سلول هاي خاکستري مغز در افراد و نقش آنها
ماده سفيد از بازوهاي بلند نورون ها که در يک ماده محافظ قرار گرفته اند، تشکيل شده است که به توزيع عمليات پردازش مغز کمک مي کند. اين ماده، مردان را در تجسم فضايي بسيار قدرتمند مي کند و مانع توزيع اطلاعات در کورتکس (قشرمغز)مي شود، اين حالت، قابليت تمرکز بر يک موضوع واحد را به وجود مي آورد که براي داشتن تجسم فضايي به ويژه انواع پيچيده آن، بسيار ضروري است. راه ورود هر فعاليتي که در هنگام انجام دادن کاري موجب از بين رفته تمرکز مردان مي شود، توسط ماده خاکستري مغز مسدود مي شود و به همين دليل مردان نمي تواند در آن واحد چند کار را با هم انجام دهند؛ اما آنها مي توانند کارهاي مهندسي يا پارک کردن خودرو و طراحي صنعتي را بهتر از زنان انجام دهند.
ماده سفيد در مغز زنان در جسم پينه اي، رابط بين دو نيم کره مغز، جمع شده است و نيم کره راست را به شدت وارد عمليات کلامي مي کند. هر چه اين کار کلامي پيچيده تر باشد، نورون هاي بيشتري در هر دو نيم کره به کار مي افتد و اين واکنش در زنان قوي تر است. به همين دليل زنان مي تواند در آن واحد هم صحبت کنند و هم کارهاي ديگر مربوط به انديشيدن را انجام دهند!
حافظه
همان طور که مي دانيد، دو نوع حافظه وجود دارد: حافظه کوتاه مدت وحافظه بلندمدت. حافظه کوتاه مدت بانام حافظه کاري شناخته شده است که کارکرد آن مشابه حافظه RAM رايانه است. حافظه بلندمدت مشابه ديسک سخت رايانه است. هر دو حافظه براي هوش از نيازهاي اساسي است. حافظه نقش بنيادي در فرايند فکر کردن ايفا مي کند، که بهترين وسيله براي پيش بيني هوش انساني است.
نقشه هاي ذهني
بهره هوشي و عوامل مؤثر در آن
تعداد اعضاي خانواده: برخي تحقيقات نشان داده اند که هر چه تعداد اعضاي خانواده بيشتر باشد، بهره هوشي نوزادان کمتر است. البته اين امر به ميزان توجه پدر و مادر به نوزاد بستگي دارد. در خانواده هاي پرجمعيت، به نوزادان توجه کمتري مي شود. در تأييد اين مطلب مي توان گفت که دو قلوها ( از هر نوع و در هر وضعي اجتماعي)، به طور متوسط بهره هوشي کمتري نسبت به برادران و خواهران خود نشان مي دهند؛ چون توجهي که به دو نوزاد مي شود کمتر از يک نوزاد است. همچنين ترتيب تولد نيز در اين مورد مؤثر است. نوزادان اول به طور متوسط نسبت به نوزادان بعد باهوش ترند. البته منظور اين نيست که هميشه نوزادان اول هوش بيشتري نسبت به بقيه به ارث مي برند، بلکه به دليل توجه بيشتر، به طور ميانگين باهوش ترند. ناگفته نماند که عوامل ديگري نيز در اين مورد دخالت دارند.
فرهنگ:بين افرادي که در نواحي مختلف يک کشور زندگي مي کنند، بين نژادهاي مختلف و به ندرت بين اديان و مذاهب مختلف، تفاوت هاي معني داري از نظر بهره هوشي دريافت شده است. در بعضي از اين مثال ها، به ويژه درمورد نژادهاي مختلف، سعي شده است که علت تفاوت بهره هوش را به عوامل مختلف ژنتيک نسبت دهند؛ ولي اهميت عوامل فرهنگي نيز مشهود است. در بسياري از مثال ها، وقتي نوزادان را در شرايط اجتماعي مناسب و مطلوب قرار داده اند، بهره هوشي به اندازه قابل توجه افزايش يافته است. براي مثال، بعضي از نوزادان پروتوريکويي 7 و 8 ساله که در يک محيط نسبتاً مرفه رشد يافته بودند، نسبت به والدين خود که در سرزمين هاي بومي زندگي کرده بودند، بهره هوشي بيشتري نشان دادند. البته خلاف اين نتايج نيز ثابت شده است، نوزاداني که از خانواده هاي مرفه که اتفاقاً تحت تربيت خانواده هايي با سطح اجتماعي پايين تر قرار گرفته اند، نسبت به هم رديفان خود بهره هوشي کمتري داشته اند.
محيط اوليه و پدر ومادر: تحليل و بررسي بهره هوشي، نوزاداني که مادر آنها سياه پوست و پدرانشان سفيدپوست بودند، همچنين نوزاداني که برعکس، مادرانشان سفيد پوست و پدرانشان سياه پوست بودند، مورد مطالعه ومقايسه قرار گرفتند. تمام زوج هاي مورد آزمايش تحصيلات مشابه داشتند، و به طور متوسط بهره هوشي نوزاداني که مادرانشان سياه پوست بودند و 93/7 و آنهايي که مادرانشان سفيد پوست بود 100/9 به دست آمد.چون اين گونه نوزادان داراي ترکيب مشابهي از هر دو نژاد هستند، بنابراين مي توان نتيجه گرفت که تفاوت بين بهره هوشي احتمالاً ناشي از محيط اوليه مادري است.
رژيم غذايي: هوش و استعداد رابطه مستقيم با تغذيه فرد دارد. در بيشتر تحقيقات، ارتباط تغذيه و هوش مشخص شده است و آمارها حاکي از آن است که در صورت نداشتن تغذيه مناسب، کودک نمي تواند به سؤالات پاسخ مناسبي دهد. شکل گيري سلول هاي مغزي اگر بر پايه و اساس محکمي استوار باشد، در نتيجه عقل، پذيرش ظرفيت هاي بالا را نيز در خود خواهد داشت. همان طور که مي دانيد، آهن در دوران رشد در ساخت بسياري از ويتامين ها و انجام واکنش ها و حتي به صورت کوآنزيم براي فعاليت هاي سلولي نقش اساسي بازي مي کند و در صورت کمبود آهن، ايجاد اختلال در تکامل و هماهنگي سيستم عصبي رخ خواهد داد. محققان معتقدند کودکاني که در دوران رشد فقر آهن داشته اند، در بزرگي زودجوش و پرخاشگر خواهند بود. اسيد فوليک نيز که نقش تشکيل لوله هاي عصبي را به آن نسبت مي دهند، از ديگر عوامل مؤثر افزايش هوش است. روي، اسيد فوليک، ويتامين B و آهن، همگي در تقويت حافظه و هوش تأثير بسزايي دارند.
-از منابع خوب اسيد فوليک مي توان به منابع گوشتي، سبزيحات و تنقلات اشاره کرد. در جگر هم مي توان به مقدار کافي همه منابع مورد نيار را يافت.
-انواع غذاهاي گوشتي، تخم مرغ، حبوبات، خشکبار، ميوه هاي خشک مثل انجير و هلو و نيز سبزيجات برگ سبز مانند اسفناج، از منابع خوب آهن هستند.
-در صورتي که مواد گوشتي را در کنار ويتامين C مصرف کنيم، امکان افزايش جذب آهن را مي توان فراهم کرد.
-از منابع روي مي توان به انواع سبزيجات ريشه اي، پياز، غذاهاي دريايي و به ويژه ماهي هاي آب هاي شور اشاره کرد. شواهدي قوي وجود دارند که بهره هوشي به مقدار زيادي توسط ژن ها تعيين مي شود، اما تا کشف ژن هاي ويژه براي هوش، راه درازي وجود دارد. معمولاً بهترين نشانه ها در مورد تأثيراتي که ممکن است ژنها داشته باشند، از مطالعه روي افراد قرار گرفته در دو انتهاي طيف هوش به دست مي آيد. ژن هاي مشخصي وجود دارند که سبب عقب ماندگي ذهني مي شوند. يک تغيير کوچک در DNA، از رسيدن يک فرد به مرتبه هاي مطلوب هوش جلوگيري مي کند. هنوز روشن نيست که آيا ژن هاي مشابهي باعث عقب افتادگي ذهني مي شوند يا خير وآيا روي طيف مطلوب بهره هوشي تأثير مي گذارند يا خير؟ اما مطالعه آنها نشان دهنده اين موضوع است که چقدر اين جست و جو پيچيده خواهد بود.
بيش از 100 جهش متفاوت DNA شناسايي شده که مي تواند باعث عقب افتادگي ذهني شوند. بسياري از ژن هاي ويژه مغز وجود ندارند، بلکه در ژن هايي قرار دارند که فعاليت هاي مهم زيست شيميايي را در سلول ها و فعاليت هاي روزانه بر عهده دارند. يکي از بهترين نمونه ها، مطالعات روي فنيل کنتوري (PKU) است که باعث جهش در ژن کنترل آنزيم فنيل آلانين هيدروکسيلاز مي شود که در کبد،اسيد آمينه فنيل آلانين را به تيروزين تبديل مي کند. زماني که ژن مسئول ساختن اين آنزيم صدمه مي بيند، محصول سمي اين فعل و انفعالات شيميايي انباشته مي شود. از آنجا که حتي يک کپي مطلوب ژن به مقدارکافي آنزيم مي سازد تا از جمع شدن محصولات سمي جلوگيري کند، هر دو کپي مي بايستي جهش يافته باشد تا بيماري ايجاد شود. نوزاداني که با دو کپي در ژن جهش يافته PKU به دنيا مي آيند، عادي به نظر مي رسند؛ اگر چه به دليل انباشته شدن محصولات فعل و انفعالات شيميايي در ادرار آنها، بوي نامطبوع استشمام مي شود که اين امر باعث صدمه غير قابل برگشت به مغز و سيستم عصبي مي شود و نتيجه آن عقب افتادگي شديد و ميکروسفالي است. کودکاني که مداوا نشوند، هرگز نمي توانند از نظر ذهني پيشرفتي بيشتر از مرحله طفوليت داشته باشند. البته براي PKU راه درماني وجود دارد و اين که غذاي مصرفي داراي مقدار کمي از اسيد آمينه فنيل آلانين باشد، تا آنجا که اگر غذا از درون براي چند هفته پس از تولد کنترل شود، از صدمه دائم به مغز جلوگيري خواهد کرد. زماني که کودک به نوجواني مي رسد و مغز به اندازه کافي رشد مي کند، در برابر اثرات سمي فنيل آلانين مقاومت مي کند و مصرف غذاي ويژه مي تواند قطع شود. آزمايش افزايش مقدار فنيل آلانين با گرفتن يک قطره کوچک خون از پاشنه پاي نوزاد پس از تولد صورت مي پذيرد .امروزه نوزادان در بيشتر کشورهاي توسعه يافته، براي PKU مورد آزمايش قرار مي گيرند. بيماري ذکر شده به طور کلي در حال از بين رفتن است.
چند نکته قابل تأمل
همه مي توانند باهوش باشند اگر بخواهند! بشر همواره در مسير تکامل است و با قدرتي که خداوند در سرشتش نهاده است، مي تواند به کمال راستين در زندگي برسد؛ و اين همان تعريفي است که ما از هوش داريم. شايد هوش همان توانايي برگزيدن رفتار مناسب در مقابله با محيط اطراف باشد. شايد بتوان توانايي مقابله با مشکلات به شيوه برنامه ريزي نشده را هم تعريفي براي هوش دانست. هنوز به طور دقيق نمي توان مشخص کرد که کدام ژن مسئول هوش افراد است، اما شايد بتوان گفت افرادي که با هوش تر عمل مي کنند نه به خاطر داشتن ژن هاي باهوش تر، بلکه به خاطر استفاده درست از هوش خود و بهره گيري از محيط، توانسته اند باهوش تر باشند. اين مهم نيست که ذهن خوب داشته باشيم، مهم اين است که از آن درست استفاده کنيم!
همان طور که گفته شد، وراثت و نوع خلقت اوليه بشر دامنه توانايي هاي روحي انسان را مشخص کند. اما بايد تأکيد کرد که انسان ها در وسعت اين دامنه با هم متفاوتند. در برخي، اين دامنه بسيار وسيع است. از اين رو تأثيرات محيط بر آنها اهميت فراواني دارد و گاهي ميزان تغييرات مثبت و منفي محيط بر آنها بسيار چشمگير است. شايد مسئله مهندسي ژنتيک و دستکاري هاي ژنتيکي بتواند تغييرات ژنتيکي بسياري در انسان ها ايجاد کند، اما گمان نمي رود که بتواند قدرت اراده و تصميم گيري افراد را چندان تحت الشعاع قرار دهد؛ چر که اين همان تفاوت انسان با ديگر جانداران است. البته هميشه بستر مناسب مي تواند هر چيزي را زودتر شکوفا کند. يعني اگر همسر مناسب انتخاب کرده باشيم و محيط را براي رشد فرزندانمان مطلوب کنيم، در واقع بستر مناسب مهياست. اما فرزندان و شيوه تربيت آنها تعيين مي کند که آنها باهوش تر عمل کنند يا خير.
منبع:نشريه دانشمند -ش 548
/خ