تربیت تحمیلی واستبدادی در خانوادههای جامعه شرقی ما در قالب صورتهای گوناگونی بروز می کند به نرخی از آنها اشاره میکنیم:
بارزترین نمونه تربیت تحمیلی در خانواده اجبار است ، نوعی اعمال زور و اجبار در پایبندی به رفتارها و آداب اخلاقی است.
اجبار» از ماده «جبر» و به معنای وادار ساختن کسی بر کاری، و اکراه و الزام او بر انجام آن است.. بنابراین، هرگاه والدین، فرزندان خود را با اکراه و الزام به انجام کاری اخلاقی وادار کنند، او را «مجبور» به اجرای آن کرده اند. برای مثال، وقتی مادر، فرزند خود را ملزم می کند که فقط عروسک خود را به دخترخاله اش بدهد، در حالی که بیش از او به آن نیاز دارد، فرزند خود را «مجبور» به ایثار کرده است.
این شیوه که متأسفانه برخی والدین اعمال می کنند، راه صحیحی برای درونی سازی امور اخلاقی در فرزند به شمار نمی رود و حتی خداوند متعال که حق مجبور کردن بندگان خود را دارد، به صورت تکوینی آنها را به پیمودن مسیر هدایت مجبور نکرده و به پیامبرش فرموده است:
(وإن کان کبیر علیک إعراضهم فإن استطعت أن تبتغى نفقا فی الأرض أو سلما فی السماء فتأتیهم بآیة ولو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تکونن من الجاهلین) و اگر اعراض و بی اعتنایی آنان بر تو سنگین است او بخواهی به هر وسیله آنان را هدایت کنی اگر می توانی سوراخی در زمین یا نردبانی در آسمان بجوی تا آیه ای برایشان بیاوری، این کار را انجام ده ولی باز هم ایمان نخواهند آورد و اگر خدا بخواهد، همه آنان را بر هدایت گرد هم می آورد ولی سنت الهی این نیست؛ پس تو هرگز از جاهلان مباش. امام صادق نیز به یکی از اصحاب خویش به نام عمربن حنظله فرمودند: «ای عمر شیعیان ما را وادار به کارهایی که خود می کنید نسازید و با ایشان مدارا کنید؛ زیرا همه مردم تحمل و ظرفیت شما را ندارند».
بارزترین نمونه تربیت تحمیلی در خانواده اجبار است ، نوعی اعمال زور و اجبار در پایبندی به رفتارها و آداب اخلاقی است.
اجبار» از ماده «جبر» و به معنای وادار ساختن کسی بر کاری، و اکراه و الزام او بر انجام آن است.. بنابراین، هرگاه والدین، فرزندان خود را با اکراه و الزام به انجام کاری اخلاقی وادار کنند، او را «مجبور» به اجرای آن کرده اند. برای مثال، وقتی مادر، فرزند خود را ملزم می کند که فقط عروسک خود را به دخترخاله اش بدهد، در حالی که بیش از او به آن نیاز دارد، فرزند خود را «مجبور» به ایثار کرده است.
این شیوه که متأسفانه برخی والدین اعمال می کنند، راه صحیحی برای درونی سازی امور اخلاقی در فرزند به شمار نمی رود و حتی خداوند متعال که حق مجبور کردن بندگان خود را دارد، به صورت تکوینی آنها را به پیمودن مسیر هدایت مجبور نکرده و به پیامبرش فرموده است:
(وإن کان کبیر علیک إعراضهم فإن استطعت أن تبتغى نفقا فی الأرض أو سلما فی السماء فتأتیهم بآیة ولو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تکونن من الجاهلین) و اگر اعراض و بی اعتنایی آنان بر تو سنگین است او بخواهی به هر وسیله آنان را هدایت کنی اگر می توانی سوراخی در زمین یا نردبانی در آسمان بجوی تا آیه ای برایشان بیاوری، این کار را انجام ده ولی باز هم ایمان نخواهند آورد و اگر خدا بخواهد، همه آنان را بر هدایت گرد هم می آورد ولی سنت الهی این نیست؛ پس تو هرگز از جاهلان مباش. امام صادق نیز به یکی از اصحاب خویش به نام عمربن حنظله فرمودند: «ای عمر شیعیان ما را وادار به کارهایی که خود می کنید نسازید و با ایشان مدارا کنید؛ زیرا همه مردم تحمل و ظرفیت شما را ندارند».
الزام کردن امور غیرواجب
یکی از روش های تربیت در منابع اسلامی روش فریضه سازی است؛ بدین معنا که پدر و مادر میتوانند دستورالعمل های اساسی و مهم اخلاقی و تربیتی را برای فرزندان خود فریضه بدانند؛ ولی روشن است که این شیوه عمومیت ندارد؛ زیرا واجب ساختن کارهایی که در شریعت مستحب محسوب میشود و نیز تحریم مکروهات برای فرزندان، بدون در نظر گرفتن علاقه و اشتیاق آنها، نمود دیگری از تربیت تحمیلی است.
ممکن است برخی والدین احترام گذاشتن به بزرگترها را که از نظر اخلاقی، مطلوب و پسندیده است، به صورت حقوق فرزندان خود مطرح کنند، ولی واقعیت این است که نباید آن را واجب تلقی کرد و از او که در اتوبوس نشسته است، توقع داشت برخیزد و جای خود را به فرد بزرگتر بسپارد. اگر انجام این امور تا این حد الزامی بود، خداوند متعال به الزام و واجب ساختن آنها سزاوارتر بود، چه رسد به اینکه فردی کار مباحی را برای غیر خود حرام کند! آنچه خداوند حلال یا حرام دانسته، همه طبق مصالح دقیقی بوده است و به همین دلیل انسان نمی تواند حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند:( قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده والطیبات من الرزق .)
ممکن است برخی والدین احترام گذاشتن به بزرگترها را که از نظر اخلاقی، مطلوب و پسندیده است، به صورت حقوق فرزندان خود مطرح کنند، ولی واقعیت این است که نباید آن را واجب تلقی کرد و از او که در اتوبوس نشسته است، توقع داشت برخیزد و جای خود را به فرد بزرگتر بسپارد. اگر انجام این امور تا این حد الزامی بود، خداوند متعال به الزام و واجب ساختن آنها سزاوارتر بود، چه رسد به اینکه فردی کار مباحی را برای غیر خود حرام کند! آنچه خداوند حلال یا حرام دانسته، همه طبق مصالح دقیقی بوده است و به همین دلیل انسان نمی تواند حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند:( قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده والطیبات من الرزق .)
دستور صریح و مکرر
گاه پدر و مادر با امرونهی صریح و مستقیم، جلوهای دیگر از تربیت تحمیلی فرزندان را نشان می دهند. در چنین وضعی، پدر و مادر بر این باورند که با امرونهی صریح، بهتر می توانند فرزندان را به کار اخلاقی یا ترک رفتار غیراخلاقی وادار کنند. بایدها و نبایدهای مکرر پدر و مادر در مقام تربیت فرزند، دستورهای پی در پی آنها برای تربیت اخلاقی فرزندان و توصیه های مستقیم در مقام مشاوره های اخلاقی، نمونه هایی از این شیوه است.
نظارت جدی
والدین چنین خانواده ای در زمینه تربیت قصد دارند از طریق اجبار، فریضه سازی یا امرونهی صریح، کار تربیت را به سامان رسانند و برای بررسی نتایج فعالیت تربیتی خویش نظارت پی در پی و همه جانبه را در دستور کار خود قرار می دهند. آنها به این وسیله می کوشند تا کوچک ترین حرکت و فعالیت فرزندان را نیز به دقت زیر نظر بگیرند. این گونه اولیا و مربیان بر این باورند که باید همه چیز را زیر نظر داشت و فرزندان نیز باید این موضوع را متوجه شوند. آنها اعتقادی به تغافل والدین ندارند و آن را خلاف مصلحت تربیتی فرزندان می دانند. این نظارت در قالب تعقیب فرزند، تجسس در وسایل شخصی او، سؤال های بازجویی گونه از او و اعمال می شود.
اگر انجام این امور تا این حد الزامی بود، خداوند متعال به الزام و واجب ساختن آنها سزاوارتر بود، چه رسد به اینکه فردی کار مباحی را برای غیر خود حرام کند! آنچه خداوند حلال یا حرام دانسته، همه طبق مصالح دقیقی بوده است و به همین دلیل انسان نمی تواند حلالی را حرام یا حرامی را حلال کندتوبیخ و سرزنش
گاه پدر و مادر از هیچ خطا و لغزشی چشم پوشی نمی کنند و به ازای هر خطا، فرزند را توبیخ و سرزنش می کنند. آنها گمان می کنند نتیجه تمام فعالیتهای پیشین همچون اجبار و الزام و امرونهی و... در این مرحله به بار می نشیند و می توانند با توبیخ کردن لغزشهای متربی، وی را به پرهیز از تکرار خطا و انحراف قبلی اش وادار سازند.سرزنش کودک پنج ساله ای که برای اولین بار حرف زشتی را به زبان می آورد، نکوهش نوجوان سیزده ساله ای که بدون آگاهی، کتاب نامطلوبی را مشاهده و مطالعه می کند، و انتقاد از جوانی که آهنگ سؤال برانگیزی گوش می کند، نمونه هایی از این ویژگی به شمار میرود.
عوامل تربیت تحمیلی و استبدادی
عوامل و اسبابی موجب می شود تا تربیت اخلاقی به صورت تحمیلی جلوه کند و با آمیزه ای از الزام و اکراه، فرزند را تحت تأثیر قرار دهد. از آنجا که شناسایی این عوامل به والدین در جهت مهار آنها یاری می رساند، به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱. الگوبرداری ناصحیح
برخی والدین که تربیت اخلاقی آمیخته با تحمیل را اجرا می کنند، شیوه خود را به والدین و مربیانشان مستند می کنند و می گویند: «در دوران ما سخت گیری ها به مراتب بیش از حالا بود. ما به همین روش تربیت شدیم و فرزندان و شاگردان ما نیز باید به همین شکل تربیت شوند». متأسفانه این دسته از والدین هرگز اجازه تحلیل شیوۂ تربیتی پیشینیان را به خود نداده و آن را به طور کامل پذیرفته اند یا با وجود پذیرش اشکالات آن، به لحاظ عاطفی خواهان اجرای همان شیوه درباره فرزندان خود هستند. اینان بدون تأمل، خود را پیرو گذشتگان میدانند. همچنان که متنعمانی مغرور در طول تاریخ دربرابر پیامبران می گفتند: إنا وجدنا آباءنا على أمة وإنا على آثارهم مقتدون؛ «ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم».
۲. خودرأیی
تربیت تحمیلی در پاره ای از موارد، ناشی از آن است که والدین، بدون توجه به نتایج تحقیقات علمی و دیدگاه مشاوران تربیتی، فقط خود را صاحب نظر می دانند و به استفاده از دستاوردهای علمی برای ایفای نقش بهتر در اجرای وظایف تربیتی احساس نیاز نمی کنند. این گروه نه تنها در این زمینه اطلاعات کسب نمی کنند، بلکه حتی به نتیجه مطالعات و بررسیهای دیگران نیز، با بی اعتنایی و تمسخر می نگرند. در این صورت باید پیامد خودرأیی را که شکست و نابودی است، بپذیرند. امام باقر می فرمایند: «سه چیز کمر انسان را می شکند: یکی اینکه کسی کار خود را بزرگ بشمارد، دیگر اینکه گناه خود را فراموش کند و سوم اینکه خودرأی باشد».استفاده از صاحبنظران و متخصصان در هر رشته ما را از نتایج کار، آگاه تر می کند و از آسیب های آن دور می سازد.
٣. شتاب زدگی
تربیت تحمیلی در بسیاری موارد حاصل نوعی شتابزدگی و تصمیمات عجولانه والدین است. آنها می خواهند در زمانی کوتاه، فاصله ها را درنوردند و افراد را به سرعت به کمال برسانند. چنین افرادی با نادیده گرفتن نقش تدریج در تربیت، فقط به این می اندیشند که با کمترین زحمت و فعالیت، بیشترین نتیجه و سود را برداشت کنند و فاصله متربی را با مراتب عالی کمال اخلاقی به سرعت کاهش دهند. به طوراصولی در کار تربیت، شتاب زدگی و بی دقتی، مربی را از هدف دور، نگاه متربی را به مربی منفی، و کارهای مثبت مربی را در گذشته خنثا می کند.
۴. بی توجهی به ظرفیت و آمادگی فرزندان
توجه به ظرفیت و آمادگی، ویژگی های سینی، موقعیت زمانی، مکانی، اجتماعی و نیازهای فرزندان، از لوازم تربیت در جنبه های گوناگون و از آن جمله در تربیت اخلاقی به شمار می رود. اگر والدین به این امور ضروری بی توجه باشند و بدون در نظر گرفتن پیش نیازها تربیت کنند، از آنجاکه مقدمات لازم برای تربیت فراهم نشده است، به ناچار این تربیت آمیخته با تحمیل و اکراه خواهد بود.
۵. بی توجهی به پیامدهای تحمیل
هنگامی که والدین از آثار و پیامدهای سوء تربیت تحمیلی آگاه باشند، از به کار بردن چنین روشی در تربیت اجتناب می کنند، ولی بی اطلاعی از نتایج نامطلوب آن، زمینه استفاده نامناسب والدین از این روش را هموار می کند. بهتر است آثار این گونه تربیت بررسی شود تا والدین انگیزه بیشتری برای پرهیز از آن داشته باشند.
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، کاشان1391
۱. الگوبرداری ناصحیح
برخی والدین که تربیت اخلاقی آمیخته با تحمیل را اجرا می کنند، شیوه خود را به والدین و مربیانشان مستند می کنند و می گویند: «در دوران ما سخت گیری ها به مراتب بیش از حالا بود. ما به همین روش تربیت شدیم و فرزندان و شاگردان ما نیز باید به همین شکل تربیت شوند». متأسفانه این دسته از والدین هرگز اجازه تحلیل شیوۂ تربیتی پیشینیان را به خود نداده و آن را به طور کامل پذیرفته اند یا با وجود پذیرش اشکالات آن، به لحاظ عاطفی خواهان اجرای همان شیوه درباره فرزندان خود هستند. اینان بدون تأمل، خود را پیرو گذشتگان میدانند. همچنان که متنعمانی مغرور در طول تاریخ دربرابر پیامبران می گفتند: إنا وجدنا آباءنا على أمة وإنا على آثارهم مقتدون؛ «ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم».
۲. خودرأیی
تربیت تحمیلی در پاره ای از موارد، ناشی از آن است که والدین، بدون توجه به نتایج تحقیقات علمی و دیدگاه مشاوران تربیتی، فقط خود را صاحب نظر می دانند و به استفاده از دستاوردهای علمی برای ایفای نقش بهتر در اجرای وظایف تربیتی احساس نیاز نمی کنند. این گروه نه تنها در این زمینه اطلاعات کسب نمی کنند، بلکه حتی به نتیجه مطالعات و بررسیهای دیگران نیز، با بی اعتنایی و تمسخر می نگرند. در این صورت باید پیامد خودرأیی را که شکست و نابودی است، بپذیرند. امام باقر می فرمایند: «سه چیز کمر انسان را می شکند: یکی اینکه کسی کار خود را بزرگ بشمارد، دیگر اینکه گناه خود را فراموش کند و سوم اینکه خودرأی باشد».استفاده از صاحبنظران و متخصصان در هر رشته ما را از نتایج کار، آگاه تر می کند و از آسیب های آن دور می سازد.
٣. شتاب زدگی
تربیت تحمیلی در بسیاری موارد حاصل نوعی شتابزدگی و تصمیمات عجولانه والدین است. آنها می خواهند در زمانی کوتاه، فاصله ها را درنوردند و افراد را به سرعت به کمال برسانند. چنین افرادی با نادیده گرفتن نقش تدریج در تربیت، فقط به این می اندیشند که با کمترین زحمت و فعالیت، بیشترین نتیجه و سود را برداشت کنند و فاصله متربی را با مراتب عالی کمال اخلاقی به سرعت کاهش دهند. به طوراصولی در کار تربیت، شتاب زدگی و بی دقتی، مربی را از هدف دور، نگاه متربی را به مربی منفی، و کارهای مثبت مربی را در گذشته خنثا می کند.
۴. بی توجهی به ظرفیت و آمادگی فرزندان
توجه به ظرفیت و آمادگی، ویژگی های سینی، موقعیت زمانی، مکانی، اجتماعی و نیازهای فرزندان، از لوازم تربیت در جنبه های گوناگون و از آن جمله در تربیت اخلاقی به شمار می رود. اگر والدین به این امور ضروری بی توجه باشند و بدون در نظر گرفتن پیش نیازها تربیت کنند، از آنجاکه مقدمات لازم برای تربیت فراهم نشده است، به ناچار این تربیت آمیخته با تحمیل و اکراه خواهد بود.
۵. بی توجهی به پیامدهای تحمیل
هنگامی که والدین از آثار و پیامدهای سوء تربیت تحمیلی آگاه باشند، از به کار بردن چنین روشی در تربیت اجتناب می کنند، ولی بی اطلاعی از نتایج نامطلوب آن، زمینه استفاده نامناسب والدین از این روش را هموار می کند. بهتر است آثار این گونه تربیت بررسی شود تا والدین انگیزه بیشتری برای پرهیز از آن داشته باشند.
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، کاشان1391