مفهوم کلی فلسفه

درباره ماهیت فلسفه نظریات مختلف ابراز شده است. برای خودداری از کلام الله از ذکر تعاریفی که هریک جنبه ای از فلسفه را روشن می سازد صرفنظر کنیم و به منظور مشخص ساختن ماهیت فلسفه به تحلیل کار فیلسوفان پردازیم.
يکشنبه، 8 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفهوم کلی فلسفه
کلمه فلسفه در لغت یونانی ازدو کلمه Philia و Sophia تشکیل شده است. «فیلیا» به معنی دوست داشتن و «سوفیا» درمعنی خرد و دانش به کار رفته است. خرد با طرز فکر و روش کار فرد سروکار دارد، در صورتی که دانش مربوط معرفتها و یا اطلاعاتی است که فرد در سایه تفکر یا از طرق دیگر کسب می کند. به از لحاظ تربیتی مهم تلقی می شود عشق به خرد یا خرددوستی است. خرد را معنی فهم، بینش، ژرف اندیشی و وسعت فکر به کار برده اند. منظور از خرد دوستی عشق به خرد کوشش برای بوجود آوردن یک طرز فکر منطقی و نظر وسیع و عمیق برخورد به امور گوناگون است.
تمایز خرد از دانش و توجه به ارتباط جنبه عقلانی و عاطفی در خرد دوستی دانش دوستی و ضرورت تسلط عقل بر عواطف در زندگی همه بیان کننده نه های مهم تربیتی هستند.
 
فلسفه چیست؟
درباره ماهیت فلسفه نظریات مختلف ابراز شده است. برای خودداری از کلام الله از ذکر تعاریفی که هریک جنبه ای از فلسفه را روشن می سازد صرفنظر کنیم و به منظور مشخص ساختن ماهیت فلسفه به تحلیل کار فیلسوفان پردازیم. فلسفه از نظر ما کاری است که فیلسوف انجام می دهد. هم اکنون باید . فیلسوف چه می کند یا چه خصوصیاتی را در رفتار خود منعکس می سازد.
آنچه در اینجا مورد بحث قرار می دهیم ممکن است در کار یک یا چند فیلسوف یا گروهی از فیلسوفان دیده نشود ولی مطالعه کار فیلسوفان به طور کلی و توجه به آنچه فیلسوفان معروفی مثل سقراط، افلاطون، ارسطو، برکلی، کانت، هگل، پیرس، دیوئی و وایت هد انجام داده اند تا حدی استنباط ما را از فلسفه تأیید می نماید. در تحلیل کار فیلسوفان ما به چهار جنبه اساسی برمی خوریم:
 
فعالیتهای تحقیقی
 فیلسوف در پژوهشهای فلسفی اعمالی را انجام می دهد. این اعمال را در اصطلاح فعالیت Activity می نامند. با توجه به همین اعمال است که پاره ای از فیلسوفان فلسفه را به عنوان فعالیت معرفی می کنند. این فعالیتها را بعضی در عمل تحلیل analysis زبان و فکر محدود می سازند ؛ پاره ای عمل انتقاد و ارزش سنجی را با عمل تحلیل توأم می کنند و دسته ای نیز سیر نظری یا عقلانی را ضمیمه تحلیل و انتقاد کرده و فعالیت فلسفی را در این سه عمل منعکس می سازند. آنچه ما از مطالعه آثار فیلسوفان بزرگ بدست آورده ایم در ضمن شش عمل مورد بحث قرار میدهیم.
 
پاره ای از فیلسوفان کار فلسفه را در عصر ما تحلیل زبان و فکر تلقی می کنند باید دید چگونه می توان عمل فلسفه یا یکی از فعالیتهای فلسفی را تحلیل کلمات و عبارات یا تحلیل روابط قضیه دانست. برای آنهایی که فلسفه را تلاشی برای شناختن جهان فرض می کنند زبان جز وسیله ای برای بیان عقاید فلسفی چیز دیگری نخواهد بود.
 اگر فیلسوفان پیش از بحث در باره مسائل فلسفی به تحلیل کلمات و روشن ساختن معانی بپردازند متوجه این حقیقت خواهند شد که پاره ای از مسائل فلسفی مسائل واقعی نیستند و ارزش آن را ندارند که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول دارند، و یا آنکه این مسائل را باید در علوم مورد بررسی قرار داد.از طرف دیگر تحلیل زبان کار زبانشناسان است و چگونه می توان این عمل را به عنوان تنها عملی که فلسفه در عصر ما انجام میدهد تلقی نمود؟ آنهایی که فعالیت فلسفه را محدود به تحلیل زبان می کنند عقیده دارند که فلسفه با وضعی که در تاریخ فعالیتهای فکری بشر داشته و دارد نمی تواند ما را به جهان خارج آشنا سازد و شناسائی جهان کار علوم می باشد.
 
منظور از تحلیل زبان مشخص ساختن معانی کلمات و توضیح و تشریح آنهاست. در بحثهای علمی و فلسفی و در مکالمات روزمره کلماتی بکار می روند که معنی آنها مشخص و واضح نیست . مثال همه ما کلماتی مانند : علم، فلسفه، روش علمی، ذهن، تجربه، عقل، حقیقت، واقعیت، رشد، آزادی و... را در نوشته ها و گفتگوهای خود به کار می بریم بدون اینکه مفاهیم اینگونه امور برای ما روشن باشند و بدانیم درباره چه صحبت می کنیم. ابهام معانی این کلمات و مشخص نبودن مفاهیم آنها چه در فلسفه و چه در بحثهای علمی و در مکالمات روزمره سبب جروبحثهای بی نتیجه و درک نکردن مقصود گوینده یا نویسنده می شود.
 
تحلیل زبان و روشن کردن معانی در بحثهای علمی و فلسفی بسیاری از اختلافات را از میان می برد. اگر در یک بحث دو طرف متوجه معانی کلمات باشند زودتر مقصود یکدیگر را درک کرده و به آسانی می توانند درباره یک موضوع توافق کنند. به نظر طرفداران مکتب تحلیل بسیاری از بحثهای فلسفی و اختلاف نظر فیلسوفان نتیجه مبهم بودن مفاهیم و معانی کلمات می باشد.
 
اگر فیلسوفان پیش از بحث در باره مسائل فلسفی به تحلیل کلمات و روشن ساختن معانی بپردازند متوجه این حقیقت خواهند شد که پاره ای از مسائل فلسفی مسائل واقعی نیستند و ارزش آن را ندارند که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول دارند، و یا آنکه این مسائل را باید در علوم مورد بررسی قرار داد.
 
به طور خلاصه از نظر طرفداران مکتب تحلیل فلسفی، چون فلسفة مسأله یا موضوعی خاص ندارد که درباره آن بتوان بحث کرد و نظریه ای بتوان ابراز نمود بنا بر این کار فلسفه تحلیل زبان به منظور روشن ساختن مفاهیم و واضح نمودن آنهاست. در تحلیل فکر یا ربط منطقی قضایا نیز فلسفه نقشی مهم بعهده دارد. تحلیل فکر همان تحلیل حکم یا قضاوت است. از طریق تحلیل قضایا می توان اصول یا مقدماتی را که این قضایا از آنها استخراج شده یا بر آنها متکی هستند مشخص و واضح ساخت. از باب مثال وقتی گفته می شود «روح غیر از بدن است» می توان این قضیه را تحلیل نمود و اصولی را که این قضیه از آنها استخراج شده یا بر آنها مبتنی است روشن ساخت.
 
در این مورد ممکن است گفته شود: دو دسته فعالیت از انسان سر می زند. منبع این دو دسته فعالیت دو چیز است. روح منبع یک دسته از فعالیتهاست و با بدن که فعالیتهای دیگر را بوجود می آورد فرق دارد. اظهار نظر درباره این قضیه مستلزم تحلیل آن و مشخص ساختن مبانی می باشد . فعالیت تحلیلی در کار فیلسوفان از زمان قدیم معمول بوده است. مکالمات سقراط و روش او در تحقیق که به نام روش دیالکتیک خوانده می شود بهترین دلیل این امر تلقی می گردد.
 
آنچه قابل بررسی و بحث است محدود ساختن کار فیلسوفان به تحلیل فکر و زبان می باشد. ادعای طرفداران این مکتب در تمام موارد صادق نیست. زبان ضمن اینکه در افکار و عقاید تأثیر دارد وسیله ای برای بیان مفاهیم می باشد. ممکن است پاره ای از اختلافات را در سایه روشن نمودن مفاهیم از میان برد اما تمام مسائلی را که فیلسوفان مورد بحث قرار میدهند نمی توان از طریق تحلیل حل نمود. علاوه براین فیلسوفان فعالیتهای دیگری نیز دارند که به ترتیب در اینجا مورد بحث واقع خواهند شد.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط