آیا زمان و مکان اموری محدود یا نامحدود هستند وماهیت آنها چیست؟ چه زمان و مکان را محدود و یا نامحدود و چه آنها را متناهی و یا نامتناهی فرض کنیم بررسی ماهیت این دو امر افکار دانشمندان را در دوره های مختلف در تاریخ بخود جلب نموده است. پاره ای از دانشمندان و فیلسوفان زمان را جریانی بی آغاز و بی پایان و مکان را امری که در جهات مختلف قابل گسترش است فرض می کنند. می توانیم اجسام را بحرکت درآوریم اما مکان و زمان ثابت بنظر می رسند. ممکن است نبودن چیزی مانند ساختمان را در محلی تصور کنیم اما نمی توانیم وجود محلی را که این ساختمان آن را اشغال می کند مورد انکار قرار دهیم.
امکان در این معنا به طور نامحدود قابل تصور است اما تصور مکان نامحدود برای بسیاری از مردم غیرقابل درک و باورنکردنی است. تصور زمان و مکان و حدود نیز خالی از اشکال نیست، اگر برای مکان حدی قائل شویم پس از آن حد چه وجود دارد؟ در مورد زمان نیز همین اشکال متصور است. اگر زمان را امری محدود بدانیم باید این جمله را زمانی بود که زمان وجود نداشت بیان داریم.
تئوری مکان، زمان و نسبیت راهی تازه برای از میان بردن تناقض گذشته ارائه میدهد. طبق این نظریه مکان ممکن است معین یا متناهی باشد و در عین حال نامحدود تلقی شود. زیرا علاوه بر انحنای مکان در مجاورت ماده که «گرایش جاذبه ای» را بوجود می آورد انحنای ذاتی طبیعت مکان نیز هست. ممکن است مثالی که ذهن ما را از مکان متوجه یک چیز مادی می کند نیز بکار برد.
اینکه گفته شود از میان رفتن انرژی در مورد کل جهان صادق است قابل تردید می باشد. اگر جهان نامتناهی است و آغاز و پایانی ندارد بنابراین باید منبعی نامتناهی و آفریننده از انرژی موجود باشد.این مثال چندان دقیق نیست ولی برای روشن ساختن نکته مورد بحث مفید می باشد. سطح زمین محدود است مع ذلک حدی ندارد زیرا به طرف خود خمیده میشود. پایان یا طرفی برای سطح زمین قابل تصور نیست. به ما گفته شده است که صرف نظر از بی نظمیها یا انحنا و تا شدن در مجاورت ماده انحنای زمین یکنواخت و متحدالشکل است و روی این زمینه مکان کروی است.
آیا جهان درحال انهدام و تزلزل می باشد یا جریانی است پیوسته و خلاق ؟ این مسأله نیز غالبا در بحث راجع به طبیعت جهان مطرح می گردد. اصل بقای انرژی که ضمن قانون اول ترمودینامیک مطرح می شود بیان کننده این امر است که انرژی نه از میان می رود و نه آفریده میشود و مقدار آن پیوسته ثابت می باشد. از طرف دیگر قانون دوم ترمودینامیک دلالت دارد بر این که تمام جریانهایی که فعالیت آنها در طبیعت خود بخود صورت می گیرد، به طرف یک حرارت مشترک و انرژی گرایش دارند. بدین معنی که این انرژی از میان نمی رود ولی در دسترس انسان نیز برای بکار بردن قرار نمی گیرد.
اگر انرژی در این سیر گرایش داشته باشد یعنی از صورتهای قابل استعمال به صورتهای غیرقابل استعمال درآید، گفته میشود که جهان بطرف تعادل حرکت می کند یا در حال انهدام و تزلزل است. از میان رفتن انرژی در مورد ماشینها و جریانهایی که انسان بوجود می آورد صحیح بنظر می رسد. اما این امر ممکن است درباره جریانهای دیگر صادق نباشد.
اینکه گفته شود از میان رفتن انرژی در مورد کل جهان صادق است قابل تردید می باشد. اگر جهان نامتناهی است و آغاز و پایانی ندارد بنابراین باید منبعی نامتناهی و آفریننده از انرژی موجود باشد. از طرف دیگر اگر جهان متناهی است و آغازی دارد باید منبعی از انرژی که جریانهای آفریننده و خلاق را بوجود آورد و بر جریانهای ویران کننده فائق آید وجود داشته باشد. جهان خود ممکن است جریان پیوسته و خلاق باشد.
پایگاه انسان در جهان چیست؟ آیا کره های دیگر که قابل سکونت باشند وجود دارند. حقایق و نظریات علوم فیزیکی ما را به طرف دنیایی کمی، ریاضی و صوری می کشانند. دانشمندان این رشته به اموری مانند درد و خوشی، نیک و بد زندگی و شخصیت توجه ندارند. این نکته در عبارت: «از لحاظ ستاره شناسی انسان بی اهمیت است» بیان می شود. نکته دیگری نیز در جواب مطلب بالا به صورت زیر نقل شده است، «از لحاظ ستاره شناسی انسان ستاره شناس است.» اگر اندازه بزرگی دنیا و تاریخ آن زندگی انسان را بی اهمیت تلقی می کند باید بخاطر آورد که تفسیر وکشف معانی در این جریان کار ذهن آدمی است. این مسأله که آیا زندگی در قسمتهای دیگر جهان پهناور وجود دارد هم اکنون که ما به طرف ستاره های دیگر در منظومه شمسی خود داریم پیوسته مطرح می گردد. آیا زمین در این جهان پهناور نقطه ای است که در آن زندگی وجود دارد؟ بسیاری از دانشمندان وجود زندگی را در قسمتهای دیگر این جهان عظیم ممکن تلقی می کنند.
جواب این سؤالها را پژوهشهای آینده دانشمندان خواهد داد. همانطور که ممکن است تصور نمود زمین تنها قسمتی از جهان است که شرایط مساعد برای زندگی را در خود دارد، تصور اینکه جهان قسمتهای دیگری را که برای زندگی مساعد باشند و حتی ساکنان پیشرفته تر از ما را در خود جای دهد نیز امکان دارد. ممکن است ستاره های متعدد در منظومه های شمسی دیگر وجود داشته باشند وما از دیدن آنها عاجز باشیم.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391
امکان در این معنا به طور نامحدود قابل تصور است اما تصور مکان نامحدود برای بسیاری از مردم غیرقابل درک و باورنکردنی است. تصور زمان و مکان و حدود نیز خالی از اشکال نیست، اگر برای مکان حدی قائل شویم پس از آن حد چه وجود دارد؟ در مورد زمان نیز همین اشکال متصور است. اگر زمان را امری محدود بدانیم باید این جمله را زمانی بود که زمان وجود نداشت بیان داریم.
تئوری مکان، زمان و نسبیت راهی تازه برای از میان بردن تناقض گذشته ارائه میدهد. طبق این نظریه مکان ممکن است معین یا متناهی باشد و در عین حال نامحدود تلقی شود. زیرا علاوه بر انحنای مکان در مجاورت ماده که «گرایش جاذبه ای» را بوجود می آورد انحنای ذاتی طبیعت مکان نیز هست. ممکن است مثالی که ذهن ما را از مکان متوجه یک چیز مادی می کند نیز بکار برد.
اینکه گفته شود از میان رفتن انرژی در مورد کل جهان صادق است قابل تردید می باشد. اگر جهان نامتناهی است و آغاز و پایانی ندارد بنابراین باید منبعی نامتناهی و آفریننده از انرژی موجود باشد.این مثال چندان دقیق نیست ولی برای روشن ساختن نکته مورد بحث مفید می باشد. سطح زمین محدود است مع ذلک حدی ندارد زیرا به طرف خود خمیده میشود. پایان یا طرفی برای سطح زمین قابل تصور نیست. به ما گفته شده است که صرف نظر از بی نظمیها یا انحنا و تا شدن در مجاورت ماده انحنای زمین یکنواخت و متحدالشکل است و روی این زمینه مکان کروی است.
آیا جهان درحال انهدام و تزلزل می باشد یا جریانی است پیوسته و خلاق ؟ این مسأله نیز غالبا در بحث راجع به طبیعت جهان مطرح می گردد. اصل بقای انرژی که ضمن قانون اول ترمودینامیک مطرح می شود بیان کننده این امر است که انرژی نه از میان می رود و نه آفریده میشود و مقدار آن پیوسته ثابت می باشد. از طرف دیگر قانون دوم ترمودینامیک دلالت دارد بر این که تمام جریانهایی که فعالیت آنها در طبیعت خود بخود صورت می گیرد، به طرف یک حرارت مشترک و انرژی گرایش دارند. بدین معنی که این انرژی از میان نمی رود ولی در دسترس انسان نیز برای بکار بردن قرار نمی گیرد.
اگر انرژی در این سیر گرایش داشته باشد یعنی از صورتهای قابل استعمال به صورتهای غیرقابل استعمال درآید، گفته میشود که جهان بطرف تعادل حرکت می کند یا در حال انهدام و تزلزل است. از میان رفتن انرژی در مورد ماشینها و جریانهایی که انسان بوجود می آورد صحیح بنظر می رسد. اما این امر ممکن است درباره جریانهای دیگر صادق نباشد.
اینکه گفته شود از میان رفتن انرژی در مورد کل جهان صادق است قابل تردید می باشد. اگر جهان نامتناهی است و آغاز و پایانی ندارد بنابراین باید منبعی نامتناهی و آفریننده از انرژی موجود باشد. از طرف دیگر اگر جهان متناهی است و آغازی دارد باید منبعی از انرژی که جریانهای آفریننده و خلاق را بوجود آورد و بر جریانهای ویران کننده فائق آید وجود داشته باشد. جهان خود ممکن است جریان پیوسته و خلاق باشد.
پایگاه انسان در جهان چیست؟ آیا کره های دیگر که قابل سکونت باشند وجود دارند. حقایق و نظریات علوم فیزیکی ما را به طرف دنیایی کمی، ریاضی و صوری می کشانند. دانشمندان این رشته به اموری مانند درد و خوشی، نیک و بد زندگی و شخصیت توجه ندارند. این نکته در عبارت: «از لحاظ ستاره شناسی انسان بی اهمیت است» بیان می شود. نکته دیگری نیز در جواب مطلب بالا به صورت زیر نقل شده است، «از لحاظ ستاره شناسی انسان ستاره شناس است.» اگر اندازه بزرگی دنیا و تاریخ آن زندگی انسان را بی اهمیت تلقی می کند باید بخاطر آورد که تفسیر وکشف معانی در این جریان کار ذهن آدمی است. این مسأله که آیا زندگی در قسمتهای دیگر جهان پهناور وجود دارد هم اکنون که ما به طرف ستاره های دیگر در منظومه شمسی خود داریم پیوسته مطرح می گردد. آیا زمین در این جهان پهناور نقطه ای است که در آن زندگی وجود دارد؟ بسیاری از دانشمندان وجود زندگی را در قسمتهای دیگر این جهان عظیم ممکن تلقی می کنند.
جواب این سؤالها را پژوهشهای آینده دانشمندان خواهد داد. همانطور که ممکن است تصور نمود زمین تنها قسمتی از جهان است که شرایط مساعد برای زندگی را در خود دارد، تصور اینکه جهان قسمتهای دیگری را که برای زندگی مساعد باشند و حتی ساکنان پیشرفته تر از ما را در خود جای دهد نیز امکان دارد. ممکن است ستاره های متعدد در منظومه های شمسی دیگر وجود داشته باشند وما از دیدن آنها عاجز باشیم.
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391