معرفی کتابِ«تيرانا»

در سال 1370، پس از درگذشت مرحوم اوستا ويرايش برخي از آثار او را به عهده من نهادند. پس از مدتي كتابهاي پاليزبان و از امروز تا هرگز و حماسه آرش او ويرايش و منتشر شد .در ميان آثار برجاي مانده از آثار استاد،كتابي بود با نام غريب تيرانا. تيرانا كتابي ضخيم بود با نثري شكوهمند و خواندني. در نسخه اي از اين كتاب كه در اختيارم بود، مولف با خط خويش تغييراتي داده بود، گاه عبارتي را حذف يا در گوشه كتاب افزوده بود.اين قراين نشان مي داد كه نويسنده قصد داشته كه چاپ
چهارشنبه، 18 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی کتابِ«تيرانا»
معرفی کتابِ«تيرانا»
معرفی کتابِ«تيرانا»

نويسنده: دكتر محمدرضا تركي




در سال 1370، پس از درگذشت مرحوم اوستا ويرايش برخي از آثار او را به عهده من نهادند. پس از مدتي كتابهاي پاليزبان و از امروز تا هرگز و حماسه آرش او ويرايش و منتشر شد .در ميان آثار برجاي مانده از آثار استاد،كتابي بود با نام غريب تيرانا. تيرانا كتابي ضخيم بود با نثري شكوهمند و خواندني. در نسخه اي از اين كتاب كه در اختيارم بود، مولف با خط خويش تغييراتي داده بود، گاه عبارتي را حذف يا در گوشه كتاب افزوده بود.اين قراين نشان مي داد كه نويسنده قصد داشته كه چاپ بعدي كتاب را با ويرايشي متفاوت عرضه كند.
نسخه جالبي هم از اين كتاب در كتابخانه حوزه هنري وجود داشت كه نمي دانم هنوز هست يا نه؛ جراحتي بزرگ بر پيكر اين كتاب نشسته بود كه به اثر گلوله شبيه بود و تا عمق كتاب رسوخ و برگهاي آن را متلاشي كرده بود. گويا در دوران جنگ و در زمان بازديد مرحوم استاد اوستا و جمعي از شاعران از خطوط مقدم جبهه،تركش خمپاره اي از راه رسيده بود و پيش از آنكه بر پيكر ظريف و شكننده اوستا و قلب شاعر او بنشيند، بر تنِ تيرانايش نشسته بود. در دنياي ادبيات،همان گونه كه نوشتن كتابي ميتواند جان نويسنده را به خطر بيفكند،احيانا ميتواند سپر بلاي نويسنده هم بشود!
ويرايش و آماده سازيِ كتاب چند ماهي زمان برد و انتظار مي رفت كه مانند آثارِ پيشين،به زودي منتشر شود،اما به دلايلي كه بر من آشكار نيست، تا سالها بعد طلسم فراموشيِ تيرانا همچنان ناگشوده ماند و نه سال پس از آن بود كه گزيده اي از اين كتاب منتشر شد!
تيرانا نخستين بار در سالهاي نخست دهه پنجاه منتشر شده بود تا مقدمه اي بر مجموعه شعر استاد با نام شراب خانگيِ ترسِ محتسب خورده باشد. تيرانا نثر شاعرانه اي است كه به شعرِ منثور پهلو مي زند . نام و نثر اين كتاب، بي آنكه قصد مقايسه اي در بين باشد، از جهتي يادآور ركساناي احمد شاملوست و گويا اوستا با نوشتن آن ميخواسته تسلط خود را بر نثر شاعرانه و شعر منثور به رخ مدعيان بكشد!
اين اثر محصول توفانهاي ذهني نويسنده اي است با تخيلي شگفت! مولف بي آن كه آداب و ترتيبي جسته باشد، انديشه ها و احساسات خود را در زمينه هاي مختلف، از فلسفه و ادبيات گرفته تا مسائل اجتماعي و... بر كاغذ آورده است. نثر تيرانا غالبا تحت تاثير متون كهن فارسي به ويژه تاريخ بيهقي است.
تيرانا به يك معني، حسبِ حال مهرداد اوستا و شرح انديشه ها، دغدغه ها و دل مشغولي هاي اوست. بخشهايي از كتاب كه به شرح سوانح زندگاني مولف مي پردازد، بسيار خواندني است. در لابه لاي اين صفحات مي بينيم كه فقر و تنگدستي در كنار عشق و شوري بي پايان به دانستن و بيشتر دانستن، چگونه كودكي به نام «محمدرضا رحماني» را از كوران حوادثي عجيب و خواندني ميگذراند، جان او را صيقل مي دهد و او را سرانجام به «مهرداد اوستا» تبديل ميكند.
زندگينامه اوستا، حديث نفس او به تنهايي نيست، بلكه سرگذشت سرگشتگي ها، تكاپوها و افتادنها و برخاستن هاي يك نسل از اهالي فرهنگ اين سرزمين است؛ نسلي كه از پس سالهاي جنگ جهاني باليد و در كوران حوادث روزگار، از جمله كشمكشهاي دوران ملي شدن نفت و پس از آن قد راست كرد.
اين نسل، نزاعِ تاريخي سنت و مدرنيته را با گوشت و پوست خويش لمس ميكرد و ميكوشيد از رهگذر انديشه ها و مكتبهاي گاه متناقض از ماركسيسم و ناسيوناليسم و ايسمهاي ديگر گرفته تا عرفان و تصوف،روش زندگي كردن در دنياي امروز را بياموزد و به روشناييِ فردا نقب بزند. اوستا خود برخي از اين مكتبها و شيوه ها را در دوره هاي مختلف زندگاني خويش آزمود و سرانجام روح او در كرانه هاي ايمان و معنويت آرام گرفت.
«تيرانا» در اين كتاب، مخاطبي است آشنا كه نويسنده سرگذشت دلِ مجروح خويش را با او باز ميگويد. او يك شخصيت مبهم و اثيري است كه در سراسر كتاب، در چهره هاي مختلف و گاه متضاد حضور مييابد و در جاهايي كسينيست جز خودِ مولف يا گوشه اي از سايه روشنهاي روح دردمند او.
هنگام مطالعه تيرانا، جادوي كلمات خيال انگيز و دانسته هاي فراوان نويسنده درباره ادبيات، فلسفه، تاريخ، اسطوره شناسي و... خواننده را به فضاهايي شگفت انگيز و متفاوت ميبرد. جريان سيال تخيل و انديشه اوستا، رودخانه اي است كه تلاطمهاي آن، روح را به گردابهاي ژرف احساسات متفاوت پرتاب ميكند.
اوستا در بخشهاي مختلف كتاب، از بسياري از نام آوران شعر و ادب و... از كساني كه با آنان به نحوي حشر و نشر داشته ياد ميكند و اين ياد كرد معمولا با داوريهايي همراه است. كلام او درباره اديبان و شاعران معاصرش،به حكم بصيرتي كه او در سخنوري و نقد ادبي داشت، قابل تامل و اعتنا و در پاره اي موارد منحصر به فرد است.
اوستا در تيرانا ستايشگرِ بزرگ طبيعت و زيبايي هاي آن است. او دل آزرده از دود و دَم زندگاني امروز، آدمها را به بازگشت به طبيعت ميخواند. او بهترين درودهايش را نثار فرزندان طبيعت ميكند؛ همانان كه همچون چادرنشينان، شبانان و ماهيگيران و... با زبان طبيعت آشنا هستند و آن را درمييابند. اوستا خود به زبان طبيعت سخن ميگويد و از اين روست كه نظم و ترتيب متداول بر نوشته هاي او حاكم نيست:
«پس اگر ميبيني كه مرا در بيان احساس هيچ نظمي نيست، مرا با تو به همان زباني سخن است كه نگاه تو را با من... بدان زبان كه نژادهترين و زيباترين زبانهاست، به زبان آفرينش، زبان برآمدن خورشيد به شبگير و فرونشستن آن در امواج اقيانوس، زبان خاموش و گوياي همه فرزندان طبيعت...».
از نكات قابل توجه در نثر تيرانا، تركيب سازيهاي بديعي است كه محصول ذهن و زبان خلاق اوستا و چيره دستي او در حوزه كلمات است. گزيده تيرانا را ميتوان نوعي «تهذيب» و «تحرير» و «تلخيص» دانست كه در ادبيات گذشته ما سابقه فراوان دارد. بايد اقرار كنم كه فراهم آوردن گزيده اي منسجم از كتابي كه ذاتا،به دليل ويژگي سبكيخود نظم و ترتيب خاصي را برنمي تابد، كار آساني نبوده است. صاحب اين قلم ضمن حفظ ارتباطات درون متني، تلاش كرده است زيباترين و عميق ترين بخشهاي كتاب تيرانا را در متن برگزيده خود بياورد و نمونه اي از نثر فاخر فارسي را فراروي خواننده قرار دهد.
منبع:دو هفته نامه پگاه حوزه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.