آثار تدبر در قرآن

تدبر در قرآن کریم یک امری ضروری و دارای آثار است که مهمترین اثر آن عبرت گرفتن از نتیجه اعمال گذشتگان می باشد. همین طور کسب آگاهی و حق شناسی اثر دوم تدبر در قرآن است.
چهارشنبه، 18 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: شهزاد عباس مولایی
موارد بیشتر برای شما
آثار تدبر در قرآن
بیشک آنچه آدمی را گرانقدر ساخته و او را از حلقه جنبندگان به صف آدمیان و ازصف آدمیان به اوج جهان فرشتگان، پرواز می دهد؛ آراستگی او به قوه ی تفکر و تدبر است و نقش این مهم، درتلاوت آیات قرآن کریم، نمود بیشتری می یابد؛ چرا که تلاوت آیات قرآن، بدون تدبر درآنها، کاری بیش از تلاوت و خواندن نیست و بدون تدبر درآیات قرآن، نمی توان از خوان نعمتها و رحمتهای الهی بهره مندشد وعمق ومغزآیات را دریافت. قرآن فقط، کتاب خواندنی نیست بلکه کتاب تدبر و عمل است: أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا (1)  

مقام معظم رهبری در بین قاریان قرآن و اساتید دانشگاه فرمودند: قرآن را به معنای حقیقىِ مخاطب قرار گرفتنِ در مقابل خدا، بخوانید و در آن تدبر کنید و از آن بیاموزید. . مرحله‌ی بعدش هم عمل است؛ اما من مرحله‌ی قبل از عمل را عرض میکنم: آموختن قرآن، فهم معارف قرآن، تدبر در آیات قرآن و کلمات قرآنی.(2) حالا که تدبر و تفکر در آیات قرآن این قدر اهمیت و ارزش دارد باید دید این تدبر چه آثاری و فوائدی دارد؟ در این تحقیق این مسئله را مورد بررسی قرار می دهیم.


 1. عبرت گرفتن از نتیجه اعمال گذشتگان

مهمترین اثر تدبر در قرآن، عبرت گرفتن از نتیجه اعمال گذشتگان می باشد. شکی نیست که موفقیت انسانها در این دنیا، به رفتارهای درستِ مبتنی بر عاقبت اندشیِ بیشتر بستگی دارد، که این عاقبت اندیشی درست و مورد تایید شرع مقدس با تدبر و تفکر در آیات نورانی قرآن بدست می آید.

مثلا عقل سلیم همه انسانها را به عبرت گیری از گذشتگان دعوت می کند و توصیه می کند تا با مطالعه زندگانی اقوام گذشته تصمیمات درستی برای آینده بگیرند، بخاطر همین مورد، قرآن کریم داستانهای آموزنده ای از گذشتگان همراه با نتجه اعمال آنها را بیان کرده وتوصیه می فرماید که از نتیجه اعمال گذشتگان عبرت بگیرید و انتخاب درست و معقول برای زندگانی خود داشته باشید، اما قطعا این عبرت بدون تدبر در قرآن حاصل نمی شود. و لذا برای عبرت گرفتن خدای کریم داستانها را بیان می کند: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ » ( ما بهترین سرگذشتها را از طریق این قرآن-که به تو وحى کردیم- بر تو بازگو مى‏ کنیم )  (3)

و نمونه دیگر آیه 111 سوره مبارکه یوسف: «لَقَدْ کانَ فی‏ قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ ما کانَ حَدیثاً یُفْتَرى‏ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُون»در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود بلکه (وحى آسمانى است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روى او (از کتب آسمانى پیشین)قرار دارد و شرح هر چیزى (که پایه سعادت انسان است) و هدایت و رحمتى است براى گروهى که ایمان مى ‏آورند
.
در واقع خدای متعال در این آیه تذکر داده که درسرگذشت یوسف و برادرانش و انبیاء و رسولان گذشته و اقوام مؤمن و بى ‏ایمان، درسهاى بزرگ عبرت براى همه اندیشمندان است: (لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ) آئین ه‏اى است که مى‏ توانند در آن، عوامل پیروزى و شکست، کامیابى و ناکامى، خوشبختى و بدبختى، سربلندى و ذلت و خلاصه آنچه در زندگى انسان ارزش دارد، و آنچه بى ‏ارزش است، در آن ببیند، آئین ه‏اى که عصاره تمام تجربیات اقوام پیشین و رهبران بزرگ در آن بچشم مى‏ خورد، و آئین ه‏اى که مشاهده آن عمر کوتاه مدت هر انسان را به اندازه عمر تمام بشریت طولانى مى ‏کند!. که بخوبی واضح است که اینها همه با تدبر و اندیشه عمیق در آیات الهی میسر خواهد بود.

می بینیم که به چه صراحت و با چه بیان روشنی خدای متعال ما را توصیه به تدبر و سپس عبرت گیری و بعد از آن انجام عمل درست می نماید.

و به همین دلیل امام على (ع) در آن سخن تاریخیش که در لابلاى وصایایش به فرزند برومندش کرده چنین مى ‏گوید: «اىْ بُنَىَّ انّى‏ وَ انْ لَمْ اکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلى‏ فَقَدْ نَظَرْتُ فى‏ اعْمالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فى‏ اخْبارِهِمْ وَ سِرْتُ فى‏ اثارِهِمْ حَتّى‏ عُدْتُ کَاحَدِهِمْ بَلْ کَانّى‏ بِمَا انْتَهى‏ الَىَّ مِنْ امُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ اوَّلِهِمْ الى‏ اخِرِهِمْ» (4)
فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته‏ ام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گویى همچون یکى از آنها شدم بلکه گویى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته ‏ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده ‏ام.

قرآن کریم در جای دیگر همگان را امر به عبرت گیری از عاقبت اقوام گذشته می کند: «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ» بگو: «روى زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیب‏ کنندگان آیات الهى چه شد؟ (5)

و در سوره مبارکه نور آیه 34 آمده که : « وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ وَ مَثَلاً مِنَ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقین» و قطعاً به سوى شما آیاتى روشنگر و نمونه ای (خبری) از کسانى که پیش از شما روزگار به سر برده‏ اند، و موعظه‏اى براى اهل تقوا فرود آورده‏ ایم.

و این آیه خود بروشنی گویای این مطلب است که هر شخص در حد توانایی ، استعداد و معلومات خود با تدبر توانایی بهره گیری بسیار مناسب از آیات قرآن کریم را دارد.

تدبر آنقدر مهم و نتیجه بخش است که حتی کافران و منکران قرآن با تدبر در آن می توانند به حقانیت آن شهادت داده و به راه درست هدایت شوند چنانچه در آیه 82 سوره مبارکه نساء می خوانیم : «أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ کاَنَ مِنْ عِندِ غَیرْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا» پس آیا در قرآن تدبر نمی کنند - تا به هماهنگی آیات آن پی ببرند و دریابند که از جانب خدا نازل شده است؟ - اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیاری می یافتند.


2. کسب آگاهى و حق‏شناسى

دومین اثر تدبر در قرآن، کسب آگاهى و حق‏ شناسى است. تلاوت همراه با تدبر، موجب زیادى علم و کشف مسایل دینى و اطلاع پیداکردن بر حکمت‏ها و اسرار مخفى و شناخت حقوق خداوند، ایمه‏(ع) و دیگر صاحبان حق است. از این رو، برخى از فقیهان ثواب تدبر در قرآن را، از ثواب نمازهاى مستحبى بالاتر دانسته‏ اند. (6)

از امام باقر و امام صادق‏(ع) نقل شده است که در تفسیر آیه »أفلایتدبرون القرآن» فرمودند: «یعنى أَفلا یتدبرون القرآن فَیَقْضُوا ما عَلَیْهِمْ مِنَ الحَق‏(7) ؛ یعنى چرا در قرآن تفکر نمى ‏کنند تا هر حقى که بر آنان است، درک کنند؟
و نیز از امام صادق‏ نقل شده است که فرمود: «اى مفضل! اگر شیعیان ما در قرآن تدبر مى‏ کردند، در فضیلت ما شک نمى ‏نمودند.(8)

 
پی‌نوشت‌ها: 
(1) محمد/24.
(2) مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران در تاریخ 13/11/1388 برگرفته از سایت معظم له.
(3) یوسف/3.
(4) نهج البلاغه/نامه31.
(5) انعام /11.
(6) حسین، محقق خوانسارى، مشارق الشموس، ج 2، ص 503.
(7) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 89، ص 65.
(8) همان، ج 53، ص 26.


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط