فیلیپ بروکز: شاید اصول و ارزشهای شما در لحظات کم اهمیت، به صورت تدریجی و در طول زمان شکل گرفتهاند، اما واقعیت آنست که در لحظات مهم خودشان را نشان میدهند.
ضربالمثل ژاپنی :اگر میخواهید کسی را که نمیشناسید قضاوت کنید، به دوستانش نگاه کنید.
زمانی که مجبوریم تصمیمات این چنینی بگیریم، معمولا انتخابهایی که در پیش رو داریم کاملا مشخصند؛ چرا که «حسمان» به ما میگوید که چه کاری درست و چه کاری غلط است. پس چه اتفاقی میافتد که بعضا تسلیم میشویم و کار درست را انجام نمیدهیم؟ آیا میتوانیم پایبند ماندن به اصولمان را یاد بگیریم؟ یا اینکه وفاداری به ارزشها یک ویژگی ذاتی است که فقط بعضیها از آن برخوردارند و بقیه از آن بیبهره؟
در این مقاله در مورد اصول و ارزشهای شخصی حرف میزنیم. در مورد نحوه پرورش و ارتقای آنها توضیح میدهیم و سرانجام میگوییم که چطور میتوانید در موقعیتهای مختلف به اصول و عقایدتان پایبند بمانید و آنها را فدای چیزهای دیگر نکنید.
اصول و ارزش یعنی چه؟
اصول و ارزشها دو اصطلاح کلی برای ویژگیهای داشته و نداشتهی هر فرد هستند که او را از دیگران متمایز میسازند. وقتی از اصول و ارزشها با بار معنایی مثبت حرف میزنیم، ممکن است صفاتی مانند شجاعت، صداقت، وفاداری و درستکاری مد نظرمان باشد. اصول و ارزشهای شخصی به ما کمک میکنند تا در مورد درست و غلطها تصمیم بگیریم.مسئول بخش یک شرکت را در نظر بگیرید. اگر این مسئول در مقابل مدیران از کارهای تیمش دفاع کند، به اصول و ارزشهایش عمل کرده است. او میداند که تیمش کار درست را انجام داده و بنابراین حتی وقتی تحتفشار فراوان باشد و با انتقاد شدید روبرو شود هم کوتاه نمیآید و از تیمش حمایت میکند.
یک مثال دیگر: اگر مدیر عامل شرکتی معامله پرسودی را بهم بزند چرا که فهمیده است مشتریاش در کارخانهاش قوانین اولیه کار و حقوق کارگرانش را رعایت نمیکند، در آن صورت به اصول و ارزشهای خود پایبند بوده است.
تحکیم اصول و ارزشها
هیچکدام از ما از شکم مادر با اصول و عقاید بیرون نیامدهایم. در طول زندگی و در حین کسب تجربه است که ارزشها در ما شکل میگیرند، و بنابراین قدرت تغییر آنها هم در دست ماست؛ اگر خودمان بخواهیم.برای تغییر و تحکیم اصول و عقایدتان میتوانید از روشهای زیر استفاده کنید:
۱. ارزشهای بنیادیتان را مشخص کنید
کدام ارزشهای اخلاقی برایتان از همه بیشتر اهمیت دارند؟ احتمالا پیش خودتان برداشتی از ارزشهایی که برایتان مهم هستند دارید. آیا تا به حال شده از دست کسی تا سر حد مرگ ناراحت یا عصبانی شده باشید؟ به این دلیل که کاری خلاف ارزشهای بنیادی شما انجام داده است. آیا به این دلیل که به شما دروغ گفته است؟ یا از شما و کس دیگری سوءِاستفاده میکرده؟ یا به قیمت امنیت مشتریان، از زیر کار در می رفته؟… به تجربههای گذشتهتان بیندیشید و از مهمترین ارزشهایتان فهرستی تهیه کنید.
۲. هر روز دنبال راهی بگردید که بشود این ارزشها را به کار بست
مثلا اگر یکی از ارزشهای بنیادیتان صداقت است، تمام تلاشتان را بکنید که با همهی همکارانتان صادق باشید؛ حتی اگر راست گفتن و نگفتنتان در آن موقعیت تفاوت زیادی ایجاد نکند.
۳. زمانهایی را به یاد بیاورید که به اصول و ارزشهایتان پایبند نماندید
آیا میشد که در آن موقعیت کار متفاوتی انجام بدهید؟ هدف از پرسیدن این سؤال این نیست که خودتان را سرزنش کنید و برای گذشته عذاب وجدان بگیرید؛ همهی ما اشتباهات این چنینی داشتهایم. اما حالا این قدرت را دارید که کار درست را انجام بدهید. اشتباهات گذشته را به باد بسپارید و از آنها درس بگیرید تا در آینده دوباره مرتکب همان خطاها نشوید.
۴. همکاران و دوستانتان را ارزیابی کنید
وقتتان را با چه کسانی میگذرانید؟ آیا اینها افرادی هستند که تحسینشان میکنید؟ آیا اطرافیانتان همان اصول و عقایدی را دارند که شما دوست دارید داشته باشید؟ اگر اینطور نیست، شاید وقتش رسیده که برای دوستان و همکاران متفاوتی زمان بگذارید. هرچقدر با کسانی که مورد تحسینتان هستند بیشتر وقت بگذرانید، بیشتر میتوانید اعمال آنان را مشاهده کنید و از آنها یاد بگیرید.
۵. بر اساس باورهایتان رفتار کنید
اصول و عقاید خوب بر مبنای اعمال شما ساخته میشوند. از هر فرصتی استفاده کنید تا باورهایتان را عملا به کار ببندید. حتی تصمیمهای کوچکی که در موقعیتهای کماهمیت میگیرید هم میتوانند تفاوت زیادی ایجاد کنند.
۶. دنبال فعالیتهای بیشتری بگردید که باعث استحکام اصول و ارزشهایتان میشوند
داوطلبانه در خیریهها کمک کنید، در مورد افرادی که مورد احترام و تحسینتان هستند زندگینامه بخوانید و روی تقویت هوش هیجانیخود کار کنید.
دفاع از اصول و باورها
همهی ما بعضی وقتها احساس میکنیم باید برای آنچه درست میدانیم بپاخیزیم. اما چطور و چه زمانی باید از باورهایمان دفاع کنیم؟هرکدام از ما با دیگران متفاوتیم و موقعیتهایی که ممکن است در آنها قرار بگیریم هم پیچیده و متفاوت از هماند. اگر تصمیم گرفتید در مورد مسئلهای بر عقایدتان پافشاری کنید، این نکته ها را نیز به یاد بسپارید:
۱. بدانید کی نباید خوشبرخورد باشید
بسیاری از ما در موقعیتهای مختلف اجازه میدهیم اوضاع از کنترل خارج شود؛ چرا که میخواهیم مؤدب باشیم و دردسر راه نیندازیم. اما تفاوت زیادی بین خوشبرخورد بودن و دم نزدن بهخاطر تردید یا ترس وجود دارد. در چنین موقعیتهایی به غریزهتان اعتماد کنید. گاهی بهتر است برای دفاع از خود یا دیگران به پا خیزید و زیاد نگران خوشبرخورد بودن نباشید.
۲. به حقایق قابل اثبات توجه کنید
اگر به منطقی و قابل اثبات بودن استدلالها و باورهایتان اطمینان داشته باشید، پافشاری کردن بر حرفتان راحتتر میشود. بنابراین سعی کنید هر اطلاعاتی را که ممکن است لازمتان شود، در اختیار داشته باشید. همچنین حواستان باشد که خودتان این اطلاعات را درست و حسابی بفهمید و درک درستی از آنها کسب کنید. اگر فکر میکنید دیگران قصد دارند اطلاعاتی را از شما پنهان کنند یا کامل توضیح ندهند، آنقدر سؤال بپرسید که قضیه را کاملا متوجه شوید.
۳. با دیگران کار کنید، نه ضد آنها
زمانی که در مورد باورهایتان حرف میزنید، قاطعانه رفتار کنید. جرأتمندی به این معناست که در عین این که حرف خودتان را میزنید، به خواستهها، نیازها و حقوق دیگران هم توجه داشته باشید. مؤدبانه و سنجیده حرف بزنید و نگذارید احساسات سد راه حرفزدنتان شوند. به افراد احترام بگذارید و تا میتوانید واضح و بدون تأثیر گرفتن از هیجانات مقصودتان را بیان کنید.
۴. عقاید خودتان را به دیگران تحمیل نکنید
برای مثال ممکن است عقیده داشته باشید که خوردن گوشت اشتباه است. اما اگر وقتی دیگران در حضور شما گوشت میخورند از آنها انتقاد کنید، در حقیقت عقیدهتان را به آنها تحمیل کردهاید.نکته:
یادتان باشد که پافشاری بر چیزی که میدانید درست است، تفاوت زیادی با یکدندگی، تکبر و رفتار غیرمنطقی دارد.
کوتاه آمدن و تسلیم شدن
زمانهایی هم خواهد بود که مجبور میشوید شکست را قبول کنید، کوتاه بیایید و به اینکه نهایت تلاشتان را کردهاید راضی باشید. همیشه آنطور نمیشود که شما میخواهید. اما نکتهی مثبت این است که حتی اگر تلاشتان برای پایبندی به عقایدتان نافرجام باشد، حداقل فرصتی داشتهاید تا شخصیتتان را نشان بدهید و افکار و دغدغههایتان را ابراز کنید. همین اتفاق برای جلب احترام مدیران و همکارانتان کافی است.با همهی اینها، اگر مدام مجبور میشوید در محیط کار، کارهایی انجام بدهید که در تضاد با اصول و ارزشهای بنیادیتان هستند، شاید بهتر باشد در جای دیگری به طی مسیر شغلیتان ادامه بدهید. اگر دنبال کار جدیدی رفتید، سعی کنید شرکتی را انتخاب کنید که ارزشهایش با شما یکسان باشد. نگاهی به اطلاعات شرکت بیندازید. اهداف و چشمانداز آنها برای آینده، دیدی سطحی از ارزشهایشان به شما میدهد. اما بهترین راه این است که با کارمندان فعلی آنجا حرف بزنید و ببینید به نظر آنها شرکت برای چه رفتارهایی ارزش قائل است.
منبع:سایت چطور