روش آموزش و تدریس

رئالیستها آگاهی و شعور را جزء جنبه های اساسی ذهن محسوب می دارند. در موقع آگاهی، موقعیت درک شده چه از لحاظ جنبه های حسی مثل رنگ، مزه، صدا و چه به عنوان اشیاء در ارتباط با هم مورد توجه قرار می گیرد. ذهن صورت صورت‌هاست.
دوشنبه، 30 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش آموزش و تدریس
اتخاذ روش، فعالیتها را منظم می سازد و نیل به هدف را آسان می کند. از نظر برودی تحقیقات روانشناسان تربیتی درباره یادگیری مربی را در انتخاب روش و ارزیابی آن راهنمایی می کند. روش تدریس از یک طرف مستلزم سازمان دادن و تحلیل وضع شاگرد و مواد تعلیماتی می باشد و از طرف دیگر تعیین استراتژی یا راه انجام فعالیتهای تحصیلی وضع شاگرد و مواد تعلیماتی و سازمان دادن این دو کار متخصصان تست و برنامه است، تعیین استراتژی با راه انجام کار بوسیله معلم صورت می گیرد موفقیت معلم وابسته بدقت در تحلیل وضع شاگرد و مواد تعلیماتی و چگونگی سازمان این دو می باشد.
 
برودی روش را از نظر طرفداران پراگماتیسم و رئالیسم مورد بحث قرار می دهد. از نظر دیوئی روش تعلیم و روش یادگیری و تفکر تقریبا یکسان هستند. همانطور که فرد یاد می گیرد فکر خود را نیز بکار می اندازد و جریان تدریس نیز باید با توجه به آنچه در امر یادگیری رخ میدهد صورت گیرد. پراگماتیستها توجه به نقش شاگرد در یادگیری دارند درصورتی که رئالیستها درک مفاهیم دقیق و روابط میان آنها را مهم تلقی می کنند. همانطور که در پیش گفته شد در نظر جان دیوئی مفاهیم و امور خارجی و شخص یادگیرنده عناصر اساسی یک موقعیت را تشکیل میدهند و همه در جریان یادگیری و تفکر تأثیر دارند. و ذهن از نظر پراگماتیستها یک عمل عاقلانه و از روی قصد تلقی می شود. آنها برای ذهن وجود مستقل در مغز قائل نیستند. رئالیستها آگاهی و شعور را جزء جنبه های اساسی ذهن محسوب می دارند. در موقع آگاهی، موقعیت درک شده چه از لحاظ جنبه های حسی مثل رنگ، مزه، صدا و چه به عنوان اشیاء در ارتباط با هم مورد توجه قرار می گیرد. ذهن صورت صورتهاست. از نظر رئالیستها ذهن به منزله عاملی است که امور حسی و اطلاعات را جمع آوری می کند، آنها را از یکدیگر تفکیک کرده و طبقه بندی می نماید و میان آنها ارتباط برقرار می سازد. اطلاعات درک شده را نباید به منزله اموری تلقی کرد که یادگیری ایجاد می کند.به عقیده ویت هد معرفت گذشته با ید وسیله ای برای درک وضع حاضر باشد بنا براین آنچه از گذشته رسیده باید در ارتباط به آنچه فعلا جریان دارد مورد مطالعه قرار گیرد.به عبارت دیگر، برودی می خواهد بگوید یادگیرنده این اطلاعات را همانطور که وجود دارند درک می کند. کار یادگیری و کسب معرفت به ترتیب از ادراک حسی، تشکیل مفاهیم، تجربه و فهم تشکیل می شود. در این قسمت نیز نقش فرد در تشکیل مفاهیم و تأثیر خصوصیات روانی در ادرا ک از نظر دور مانده اند.
 

 عوامل مؤثر در جریان تدریس و یادگیری

1- علاقه و رغبت شاگرد به آنچه می آموزد.

۲ - ارائه آنچه در جریان یادگیری مؤثر می باشد. دعوت شاگرد به بحث، خواندن، نقل کردن، اجرای آزمایش و مشاهده آنچه را دیگران انجام میدهند یا حل مسأله جزء اموری هستند که معلم در ترتیب دادن آنها اقدام می کند.

 ۳ - عکس العمل یا کوشش یادگیرنده . این امر ممکن است به صورت حفظ کردن، نقل کردن، نوشتن، درک روابط سمبولها و مفاهیم و مانند اینها صورت گیرد.

4 - فهم و قضاوت. فهم وقضاوت بوسیله یادگیرنده جزء جنبه های اساسی یادگیری می باشد. توجه به ارتباط امور و درک آن، ارزیابی حوادث و اظهارنظر درباره آنها در یادگیری تأثیر فراوان دارد.

5- آنچه آموخته می شود باید به صورت عادت درآید. ایجاد عادات، به صورت طرحهایی که نه تنها جریان یادگیری یا کسب معرفت را تکمیل کنند بلکه آن را برای بکاربردن در موارد مختلف آماده سازند.

6 - آزمایش. شاگرد را باید در معرض آزمایش قرار داد تا آنچه را آموخته شخصا انجام دهد. این امر نیز در تکمیل یادگیری تأثیر فراوان دارد.
 

نظریات ویت‌هد

ویت‌هد ضمن سخنرانیها و مقالات متعدد درباره تعلیم و تربیت بحث کرده است. در اینجا چند نکته از نظریات او را درباره هدفهای تعلیم و تربیت از کتاب هدفهای تعلیم و تربیت و مقالات دیگر نقل می کنیم. در تربیت فکری بچه، باید تصورات یا مفاهیم بیحرکت را کنار گذاشت. منظور از مفاهیم بی حرکت اموری است که در ذهن بچه وارد میشوند بدون اینکه مورد آزمایش یا عمل قرار گیرند یا در زمینه تازه ای با هم ارتباط پیدا کنند. در زمینه تدریس به جای تعلیم موضوعات متعدد باید مواد را محدودتر ساخت ولی در عین حال به بچه کمک کرد تا به طور عمیق موضوعات را درک کند. تعلیم موضوعات متعدد سبب پیدایش مفاهیم بیحرکت در ذهن بچه و حالت پذیرندگی او می شود این مفاهیم که در موضوعات گوناگون ارائه می شوند با هم ارتباط ندارند و به طور مجزا در ذهن می مانند. به نظر ویت هد از همان ابتدا بچه باید لذت کشف یک امر را تجربه کند. علاقه به کشف امور سبب درک مفاهیم اساسی و فهم وقایعی می شود که زندگی طفل از آنها تشکیل شده است.
 
به عقیده ویت هد معرفت گذشته با ید وسیله ای برای درک وضع حاضر باشد بنا براین آنچه از گذشته رسیده باید در ارتباط به آنچه فعلا جریان دارد مورد مطالعه قرار گیرد. منظور ویتهد از بکا رانداختن مفاهیم یا تصورات، ارتباط دادن آنها با ادراکات حسی، احساسها، اسید ها، تمایلات و فعالیتهای ذهنی که سبب سازگاری افکار با یکدیگر می‌شود و زندگی را تشکیل می‌دهند میباشد.
 
تعلیم و تربیت از نظر این فیلسوف کسب مهارت یا هنر لازم در بکار انداختن یا استفاده کردن از معلومات می باشد. اگر شاگرد بتواند آنچه را می آموزد مورد استفاده قرار دهد مفاهیم بصورتی زنده و مرتبط مطرح می شوند و فرد می۔ تواند آنها را در معرض آزمایش قرار دهد. در جریان یادگیری و تربیت عوامل مختلف مانند استعداد معلم، قدرت عقلانی شاگرد، نظر این دو نسبت به زندگی و آینده و فرصتهای تربیتی که در محیط بوجود می آیند همه دخالت دارند. روی این زمینه نباید وضع شاگردان را یکسان تلقی کرد و همه را در معرض یک نوع آزمایش قرار داد. ذهن بچه پیوسته فعال است و آنچه را می پذیرد به صورتهای گوناگون در می آورد. باید بچه در برخورد به اجزاء کل موقعیت را نیز درک کند. آنچه می آموزد با زندگی او ارتباط دارد و حیات طفل به طور کل موضوع تعلیم و تربیت را تشکیل میدهد.
 

منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط