نام های فارسی که با حرف گ شروع می شوند

نام های فارسی که با حرف گ شروع می شوند
چهارشنبه، 25 شهريور 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نام های فارسی که با حرف گ شروع می شوند

آ
 

نام های فارسی که با حرف گ شروع می شوند


در این بخش بیش از 3600 نام از ریشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانید بر اساس حرف اول به آنها دسترسی پیدا کنید


 
نام معنی لاتین
گئومات گوماتا، بردیای دروغین، روحانی که در غیاب کمبوجیه با نام بردیا به جای او نشست و بدست داریوش کشته شد geomat
گارنیک از اعلام مردان garnik
گاسپار از اعلام مردان gaspar
گالان آینده، از اعلام مردان galan
گراناز دارای ناز ارزشمند، پرناز و دلفریب geranaz
گرانمایه قیمتی، نفیس، عالیقدر، فراوان geranmaye
گرانمهر دارای مهر و محبت بسیار geranmehr
گردآفرید پهلوان زاده شده، نام دختر گژدهم که با سهراب جنگید gordafarid
گردآفرین دلاور قابل تحسین gordafarin
گردوی منسوب به گرد، از سرداران خسرو پرویز gorduy
گردیه منسوب به گرد، پهلوان، نام خواهر بهرام چوبینه gordiye
گرزم فرمانده رزم کیانی، نام برادر اسفندیار gorazm
گرسپوز دارنده استقامت و پایداری اندک، نام برادر افراسیاب garsipoz
گرشا گرشاه، گلشاه، پادشاه کوه، نام کیومرث اولین بشر در آیین زردشتی garsa
گرشاسب دارنده اسب لاغر، نام جهان پهلوان ایرانی جد رستم garsasb
گرشاه گلشاه، لقب کیومیرث، پادشاه کوه garsah
گرگین منسوب به گرگ، دلیر و گستاخ مانند گرگ، نام یکی از پهلوانان ایران gorgin
گرمائیل نام یکی از دو برادر نیکوکاری که بعنوان آشپز ضحاک جان بعضی از قربانیان او را نجات دادند garmail
گریتا از اعلام زنان gerita
گریس برکت خداوند، از اعلام زنان gereys
گئومات گوماتا، بردیای دروغین، روحانی که در غیاب کمبوجیه با نام بردیا به جای او نشست و بدست داریوش کشته شد geomat
گارنیک از اعلام مردان garnik
گاسپار از اعلام مردان gaspar
گالان آینده، از اعلام مردان galan
گراناز دارای ناز ارزشمند، پرناز و دلفریب geranaz
گرانمایه قیمتی، نفیس، عالیقدر، فراوان geranmaye
گرانمهر دارای مهر و محبت بسیار geranmehr
گردآفرید پهلوان زاده شده، نام دختر گژدهم که با سهراب جنگید gordafarid
گردآفرین دلاور قابل تحسین gordafarin
گردوی منسوب به گرد، از سرداران خسرو پرویز gorduy
گردیه منسوب به گرد، پهلوان، نام خواهر بهرام چوبینه gordiye
گرزم فرمانده رزم کیانی، نام برادر اسفندیار gorazm
گرسپوز دارنده استقامت و پایداری اندک، نام برادر افراسیاب garsipoz
گرشا گرشاه، گلشاه، پادشاه کوه، نام کیومرث اولین بشر در آیین زردشتی garsa
گرشاسب دارنده اسب لاغر، نام جهان پهلوان ایرانی جد رستم garsasb
گرشاه گلشاه، لقب کیومیرث، پادشاه کوه garsah
گرگین منسوب به گرگ، دلیر و گستاخ مانند گرگ، نام یکی از پهلوانان ایران gorgin
گرمائیل نام یکی از دو برادر نیکوکاری که بعنوان آشپز ضحاک جان بعضی از قربانیان او را نجات دادند garmail
گریتا از اعلام زنان gerita
گریس برکت خداوند، از اعلام زنان gereys
گریگوری مواظب، مراقب، از اعلام مردان geriguri
گژدهم نام پهلوانی ایرانی، پدر گرد آفرید gezdaham
گستهم گشوده، منتشر شده، گسترانیده، پسر نوذر، یکی از پهلوانان ایران gostaham
گشایش افتتاح، تسخیر، بازکردن، یکی از گوشه های دستگاه ماهور gosayes
گشتاسب ویشتاسب، دارنده اسب از کار افتاده، دانا، خردمند، نام پدر اسفندیار gostasb
گشسب مخفف گشنسب، دارانده اسب نر gosasb
گشسب بانو نام دختر رستم gosasbbanu
گشواد نام یکی از پهلوانان ایران در زمان کیکاوس gasvad
گل شکوفه باز شده، غنچه شکفته شده gol
گل آرا آرایش دهنده گل golara
گل آسا مانند گل golasa
گل آقا آقای مانند گل golaqa
گل افشان افشاننده گل، پراکننده گل، آتشبازی golafsan
گل اندام دارای اندام به لطافت گل golandam
گل پیکر کسی که بدنش مانند گل لطیف است golpeykar
گلاب آبی که از گل سرخ بدست می آید و بسیار معطر است، عرق گل golab
گلابتون گلهای برجسته که با رشته نقره یا طلا بر روی پارچه می دوزند، نخهای زرین یا سیمین که در گلابتون دوزی بکار می رود golabtun
گلاکو دختری که مانند گل است golaku
گلاله کلاله، دسته گل، موی مجعد golale
گلاوژ مرداد golavez
گلاویز گیاه آویز که برای زینت کاشته می شود golaviz
گلاویژ ستاره سهیل gelaviz
گلایول گیاهی ساقه بلند دارای برگهای دراز و باریک و گلهای سرخ و سفید gelayol
گلباد دارای بوی گل، صفحه قطب نمای دریانوردی golbad
گلبار دارای بار گل، افشاننده گل golbar
گلباز کسیکه با گل سر و کار دارد golbaz
گلبانگ آواز بلند، لحنی درموسیقی golbang
گلبانو بانویی مانند گل golbanu
گلبد نگهبان گل، کنایه از زیبارو golbod
گلبدن کسی که بدنش مانند گل لطیف است golbaan
گلبند نوعی پارچه ابریشمی رنگی، باغبان golband
گلبهار گل بهار، کسی که مانند گل بهاری است golbahar
گلبیز گل افشان، معطر، خوشبو golbiz
گلپاره پاره گل، مانند گل golpare
گلپر برگ گل، نام گیاهی دارای برگهای بزرگ و ساقه های توخالی و خوشبو golpar
گلپرور باغبان golparvar
گلپری زن زیبارو، پری همچون گل لطیف golpari
گلپوش پوشیده از گل golpus
گلپونه پونه جوان و تازه golpune
گلپیرا باغبان، گلکار golpira
گلتاج دارای تاجی از گل goltaj
گلجهان دنیایی از گل، گل جهان goljahan
گلچهره گلچهر، زیبا، خوشگل، خوبرو golcehre
گلچین باغبان، برگزیده، منتخب golcin
گلدخت دختری که مانند گل زیبا و معطر است goldoxt
گلدیس شبیه و مانند گل goldis
گلربا عاشق و رباینده گل golroba
گلرخ زیبا، خوشگل، کسی که رخ او مانند گل سرخ است golrox
گلرخسار گلرخ، زیبا golroxsar
گلرنگ به رنگ گل، گلفام golrang
گلرو گلرخ، گلرخسار golru
گلریز گل افشان، نوعی آتشبازی، آهنگی در دستگاه شور golriz
گلزا زاییده از گل golza
گلزاد از گل بوجود آمده، لطیف وزیبا golzad
گلزار گلستان، نوایی از موسیقی قدیم golzar
گلزری گل طلایی، گلی که بر روی پارچه زربفت نقش کنند golzari
گلسا شبیه و مانند گل golsa
گلسار مانند گل، جای پر از گل golsar
گلستان گلزار golestan
گلستانه جایی که مانند گلستان باشد golestane
گلشاد آنکه مانند گل شادو باطراوت است golsad
گلشاه شاه کوهستان، گرشاه، لقب کیومرث golsah
گلشکر ترکیبی از شکر و برگ گل سرخ، گل انگبین golsekar
گلشن گلستان، خانه آراسته golsan
گلشن آرا باغبان golsanara
گلشهر گلی که در شهر شهره و مشهور است، زیبای شهر golsahr
گلشید گلی که مانند خورشید درخشان است golsid
گلفام گلگون، مانند گل golfam
گلفروز گل افروز golforuz
گلفشان گل افشان golfasan
گلگونه به رنگ گل، سرخاب golgune
گلگیسو دارای گیسوان معطر golgisu
گلنار گل انار، شکوفه سرخ انار، هر گل سرخ بزرگ golnar
گلناز کسی که مانند گل ناز و لطافت دارد golnaz
گلنام همنام با گل golnam
گلندام گل اندام golandam
گلنساء گل بانو، بانویی مانند گل golnasa
گلنساء گل بانو، بانویی مانند گل golnasa
گلنواز نگهدارنده گل golnavaz
گلنوش گل زیبا، آهنگی در موسیقی قدیم golnus
گلوریا مجلل، سرافراز geloriya
گلینوش از ندیمان شیرویه پادشاه ساسانی galinus
گنجعلی گنجینه علی، نام حاکم معروف کرمان در زمان شاه عباس صفوی ganjali
گنجعلی گنجینه علی، نام حاکم معروف کرمان در زمان شاه عباس صفوی ganjali
گنجور نگهبان گنج، خزانه دار ganjur
گهار نام پهلوانی تورانی gahar
گهردخت دختر جواهر، باارزش gohardoxt
گهرناز کسی که دارای ناز قیمتی است goharnaz
گودرز نام مرغی ماهیخوار، نام پدر گیو پهلوان ایرانی gudarz
گورنگ مانند پهلوان، پهلوانانه، نام برادر گرشاسب gurang
گوشیار کوشیار، چوپان gusyar
گوماتا گئومات، بردیای دروغین gumata
گوهر جماد، هر یک از سنگهای قیمتی، اصل، ذات، سرشت، قریحه، نژاد gohar
گوهر آرا آراینده گوهر، موثر، آرایش دهنده اصل و نژاد goharara
گوهران منسوب به گوهر، جمع گوهر، چهار عنصر زندگی goharan
گوهرتاج گوهر قیمتی که در تاج نشانده شود، تاج گوهرها gohartaj
گوهرزاد زاییده از گوهر goharzad
گوهرشاد آنکه در ذات او شادی وجود دارد، نام همسر نیکوکار شاهرخ میرزا goharsad
گوهرین منسوب به گوه، مرصع، آراسته به گوهر goharin
گویا ناطق، سراینده، سازنده، آشکار guya
گویان در حال گفتن guyan
گیتا گیتی، عالم، جهان gita
گیتی جهان، عالم giti
گیتی بانو بانوی جهان، شهبانو gitibanu
گیتی دخت دختر جهان gitidoxt
گیتی فر دارای فر و شکوه جهان gitifar
گیتی فروز افروزنده گیتی، خورشید gitiforuz
گیخاتو نام یکی از ایلخانان مغول gayxatu
گیرا جذاب، فریبا، موثر، نافذ gira
گیسو موی بلند سر زنان gisu
گیل مجموعه طوایفی که در گیلان ساکن هستند gil
گیلار نام پرنده است gilar
گیلان سرزمین گیلها، از اعلام زنان gilan
گیلانشاه نام پسر کاوس زیاری gilansah
گیلدا طلا gilda
گیو گویا، سخنور، زبان آور، پسر گودرز از پهلوانان شاهنامه giv


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.