بچه‌ها به حرفهای شما اعتماد دارند

اعتماد فرزندان به حرف والدین

به فرزندتان قوانین رفتاری حاکم بر خانواده تان را بگویید؛ دقت کنید که این قوانین باید مشخص، ثابت و عقلانی باشد. از جدول های رفتاری و تعهدات استفاده کنید، موفقیت ها و رفتارهاریشان را پررنگ کنید؛ از آنها حمایت کنید و تشویق هایتان را هم در این جدول بگنجانید.
چهارشنبه، 29 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتماد فرزندان به حرف والدین
بچه‌هایتان را به شیوه ای تربیت کنید که در هر موقعیتی به مقتضای آن موقعیت رفتار کنند. به آنها بیاموزید که تلاش کردن اساسی ترین چیز است. آنها را در موقعیت های خوب تشویق کنید. وقتی شما فرزندتان را تشویق می کنید، آنها ایمان و اعتماد شما را به خودشان می بینند و در نتیجه به خودشان و توانایی هایشان ایمان می آورند.
 
از او بخواهید که همیشه حرف هایش را بسنجد بعد بزند؛ اگر به این روش عمل کرد برای ثابت قدم بودنش به او پاداش دهید. وقتی الگوی بدرفتاری را تشخیص دادید، شیوه رفتاری تان را تغییر بدهید:
 
به فرزندتان قوانین رفتاری حاکم بر خانواده تان را بگویید؛ دقت کنید که این قوانین باید مشخص، ثابت و عقلانی باشد. از جدول های رفتاری و تعهدات استفاده کنید، موفقیت ها و رفتارهاریشان را پررنگ کنید؛ از آنها حمایت کنید و تشویق هایتان را هم در این جدول بگنجانید. اگر متوجه ایجاد یک رفتار منفی و جدید شدید چرایی آن را در رفتار خود جستجو کنید و به تجدید نظر بپردازید.
 
در برابر بچه هایتان از تنبیه‌هایی استفاده کنید که به آنها بیاموزد که در برابر اعمال و رفتارشان مسئولند. بچه ها با تنبیه های معقول به خوب زندگی کردن ادامه می دهند. این تنبیه ها می توانند شامل محدود کردن و کوتاه کردن زمانهای بیرون بودنشان باشد. فراموش نکنید وقتی از دستشان عصبانی هستید به هیچ عنوان تنبیه بدنی نکنید! در این صورت شما هیچ نتیجه ماندگار و مطلوبی نمی گیرید بلکه به طور موقت رفتار را حذف کرده و او را پرخاشگر می کنید.
 
وقتی فرزندتان هنوز کوچک است، مسئولیت پذیری و تصمیم گیری را به آنها یاد بدهید: این دروس آنها را برای دنیای واقعی آماده خواهد کرد. به خاطر داشته باشید که بچه ها به محدودیتها، ساختار و قوانینی پایدار و یکنواخت احتیاج دارند. در هر سنی می توان به او مطابق با توانش مسئولیت سپرد.
 

به آنها عشق بورزید

علی رغم رفتارهای خوب یا بد فرزندانتان به آنها عشق بورزید و علاقه و عشق خود را با کلام و یا عملی ابراز کنید. کودکان از قلب شما نا آگاهند و شما باید آنها را مطلع کنید. برای اینکه نسبت به انجام کارهای درست احساس خوبی داشته باشند، به آنها بیاموزید که خودشان در پی به دست آوردن پاداش کار درست خود باشند.وقتی احساسات کودک را تصدیق می کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطه ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصت شگفت انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می گذاردمحیط و فضای خانوادگی سالم و دلپذیری را ایجاد کنید: استعدادها و توانایی های شان را تایید کنید و ضعف های شان را بپذیرید و در رفع این ضعف ها به آنها کمک کنید. قبول کنید که هیچ کس بدون عیب نیست و به آنها فرصت جبران بدهید.
 
وقتی منظور ما این است که به فرزندمان به روش‌های درسی بیاموزیم، اغلب نتیجه بسیار متفاوت از خواست ما از آب درمی آید. کودک به جای این که از اشتباهش درس بگیرد بیشتر به این توجه می کند که چه قدر ما بی انصاف هستیم یا چه قدر «آنها» بد هستند. اگر ما می خوهیم فرزندانمان چیزی از خطای شان بیاموزند، یابد اول از احساسات صحبت کنیم و بعد در برخورد با موقعیت پیش آمده از احساسات مذکور استفاده کنیم.
 
نباید فراموش کرد که رفتارهای مذهبی و مذهب فقط و فقط به سبک دلبستگی ایمن وابسته نیست و در تعامل با بسیاری از رفتارها و واکنش های محیطی شکل می گیرد. مذهب آموختنی است و اگر فردی دارای سبک دلبستگی ایمن باشد اما مذهب را نیاموزد، ایمان به خالق هستی پیدا نمی کند. البته ذکر این نکته ضروری است که سلامت روان کودک بر پذیرش عقاید مذهبی تاثیر چشمگیری دارد و کودکی که در پذیرش مادرش شک دارد درباره مذهبی که مادر به او ارائه می کند، هم همین قدر تردید خواهد داشت. بنابراین همان رفتارهایی که در مقابل مادر دارد مثل پرخاشگری، تردید و خشم را در مقابل خالق هم خواهد داشت.
 
این موضوع ثابت می کند که اگر می خواهیم فرزند با ایمانی تربیت کنیم باید بدانیم که تربیت دینی از همان اولین روزها و هفته های تولد شروع می شود و مادر آموزش های غیر مستقیم مذهبی را در سالهای اولیه زندگی کودک شروع می کند که ممکن است به ظاهر ربطی به مذهب نداشته باشد اما در واقع مادر نقش مهمی در شکل گیری ایمان به خداوند در فرزند خود با ایجاد امنیت روانی در وی دارد.
 
این تشابه تاییدی است بر این نکته که تربیت فرزند در واقع پرورش مذهبی اوست یعنی اگر فرزندی را با احساس امنیت روانی بالایی تربیت کنیم، در واقع یک فرد مذهبی پرورش داده ایم. اگر کودک در دوران کودکی به مادر برای کسب امنیت و آرامش نیاز دارد، همه ما برای خالق هستی کودکانی هستیم که هرگز از کمک او بی نیاز نیستیم و نخواهیم بود.
 

بعضی روش‌ها برای حمایت از احساسات عبارت اند از

1. همدردی: «من احساس تو رو درک می کنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهنده ایه، نه؟»
 
٢. اعتبار بخشیدن به احساسات: «این حق توئه که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم» احساس کودک .
 
٣. شناسایی احساسات: «مثل اینه که حس میکنی...» یا «آیا احساس ناراحتی می کنی؟»
 
۴. مصمم گوش کردن: «مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آنچه بر او می گذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمی ترین دوست تان با شما صحبت می کند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری میگی»
 
۵. کنجکاوی: «جالبه، من میخوام دربارهی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»
 
۶. تصدیق احساسات: «تو واقعا ناراحت به نظر می رسی.» یا «من دارم ببینم که چه قدر عصبانی هستی»
 
7. دعوت به بیان احساسات: «به من بیشتر بگو. من میخوام بدونم چه حالی داری»
 
وقتی احساسات کودک را تصدیق می کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطه ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصت شگفت انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می گذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساس های شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش می کنید و حرف یکدیگر را می شنوید. اگر از این طریق رابطه ی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید در خواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آنها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید.
 
منبع: روانشناسی کودک، بتول جعفری گلستان، چاپ دوم، نوید حکمت، قم 1396


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.