بازكاوى هدايت و ضلالت در قرآن (4)
نویسنده : محمد امامى
ويژگي هاى هدايت يافتگان و گمراهان
1 شرح صدر و ضيق صدر
آيه ياد شده سپس به نشانه گمراهان اشاره دارد كه بر خلاف هدايت يافتگان دچار ضيق صدر مىباشند و مراد از آن تنگى سينه است، به گونهاى كه باعث دشوارى پذيرش حق باشد. قابليت نداشتن براى رسوخ حق در قلب انسان، نداشتن انعطاف پذيرى و عدم ملايمت و نرمش كه بشر امروزى را در بر گرفته و حاضر نيست با حق و حقيقت مدارا كند، برخاسته از همين صفت مىباشد. بسيارى از مردم مخصوصا دانايان هر قوم و ملتى در مورد حق و حقيقت چيزهايى شنيدهاند يا مطالعه كردهاند و گاهى آن را مىدانند، ولى از سرِ لجاجت و تنگنظرى كه ناشى از رفتار خود آنان است، ظرفيت پذيرش آن راندارند. در صدر اسلام دشمنان كينهتوز اسلام گوشهاى خود را از پنبه پر مىكردند تا مبادا نداى حق را بشنوند و وقتى يكى از دوستانشان قصد طواف كعبه را داشت به او پيشنهاد مىكردند گوشهاى خود را ببندد تا مبادا صوت دلنشين پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم كه حاوى پيامهاى قرآن كريم و حامل حقيقت بود به گوش آنها برسد و دل آنها را نرم كرده، به حق متمايل سازد.
گاهى انسان به حدى در ورطه لجاجت غوطهور و سختدل مىشود كه ديگر هيچ عاملى نمىتواند بر او تأثير بگذارد و به آن جا مىرسد كه «ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة و لهم عذاب عظيم»(بقره/ 7)
استاد آيةاللّه معرفت در اين باره مىفرمايد: در اين آيه تشبيه و استعاره وجود دارد و كنايه از اعتياد اين افراد به عناد و لجاجت داشته(2) و قلب آنها بكلى سياه شده و جايى براى نقش بستن حق در آن باقى نمانده است. اينها در اثر اعمال و رفتارى كه داشتهاند و به خاطر موضعگيرىهاى خود تا آن جا پيش رفتهاند كه ديگر هيچ عاملى در آنها نمىتواند نفوذ كند و گويا خداوند بر چشم، گوش و قلب آنها مُهر زده و آنها قدرت ديدن، شنيدن و تحليل واقعيتها را ندارند.
2 تشخيص حق از باطل
پس تقوا نشانه هدايت عامه و مقدمه هدايت خاصه است و نيروى تميز حق از باطل به متقين ارزانى مىشود: «يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا اللّه يجعل لكم فرقانا»(انفال/ 129)
بدينسان مىتوان گفت اين نيرو از نشانههاى هدايت است. در آيه مذكور كلمه فرقان آمده است و فرقان يعنى فرق گذارنده و جداكننده حق از باطل، تشخيص دهنده خالصى از ناخالصى و آئينه تمامنماى حقيقت. از طرفى حق و باطل ارتباط مستقيم با هدايت و ضلالت دارند و سرانجام جاده هدايت به مقصدى مىانجامد كه حق ناميده مىشود و اين راهى است پرپيچ و خم و داراى نقاط كور و گمراهكننده و براى تعيين مسير صحيح و جلوگيرى از سقوط، بهترين وسيله چراغ تقواست. مؤلف تفسير نمونه پس از شرح كلمه فرقان و تقوا به نكتهاى اشاره مىكند و مىنويسد: «نيروى عقل انسان به قدر كافى براى درك حقايق آماده است، ولى پردههايى از حرص و طمع و شهوت و خودبينى و حسد و عشق افراطى به مال و زن و فرزند و جاه و مقام همچون دود سياهى در مقابل ديده عقل آشكار مىگردد... و پيداست كه در چنين محيط تاريكى انسان چهره حق و باطل را نمىتواند بنگرد؛ اما اگر با آب تقوا اين غبار زدوده شود و اين دود سياه و تاريك از بين برود، ديدن چهره حق آسان است.(3)
اين هم مسلم است كه هر كس در گمراهى به سر برد از اين نيرو محروم خواهد شد؛ چه اين كه اين چراغ در اختيار كسانى قرار داده مىشود كه قلب و دل خود را جلا داده و آن را براى شنيدن حق و پذيرفتن آن آماده نمودهاند. چنين قلبى است كه كلمه حق مىتواند در آن رسوخ كند و آن را روشن سازد؛ اما قلبى كه اين زمينه را ندارد، بلكه زمينه مهر زدن بر قلب، چشم و گوش او فراهم است، هرگز نمىتواند حقيقت را بشنود؛ چه رسد به اين كه بخواهد آن را با غير آن مقايسه نموده، حقيقت را برگزيند.
نتيجه و دستاورد هدايت و ضلالت
قرآن كريم در يك جمله به گونهاى جامع به نتيجه هدايت و آثار مترتب بر آن اشاره مىكند؛ آن جا كه مىفرمايد: «فمن تبع هداى فلاخوف عليهم و لا هم يحزنون»(بقره/ 38). هر كس از دستورات و راهنماييهاى الهى پيروى كند نه هراسى دارد و نه حزن و اندوهى.
هراس ندارد براى اين كه همه وظايف و تكاليف خود را انجام داده است، از موهبتهاى الهى كه در اختيار وى قرار داده شده استفاده برده، عقل و دانش خود را به كار گرفته، به راهنماييهاى رسولان الهى نيز گوش دل سپرده و با شناخت راه حق از باطل، آن را برگزيده و در عمل هم به آن ملتزم شده است. مسلما چنين شخصى از آينده خود بيم ندارد.
انسان هدايت يافته از قدم نهادن در صحنه برزخ و قيامت و عبور از صراط واهمهاى ندارد و از ورود به ميدان محاسبه الهى و دريافت نامه اعمال خود بيم به خود راه نمىدهد كه «آن را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است؟»
روحيه چنين كسى از اين هم بالاتر است و او نسبت به دستاوردهاى آينده خود در روز جزا هيچ گونه حزنى ندارد و مطمئن است كه در يوم الحساب هيچ درد و رنجى متوجه او نيست، بلكه بسيارى از پاداشها به او داده خواهد شد. لذا است كه صرف اموال در راه خير، دادن فرزندان در راه خدا، جان دادن در راه معبود و كشته شدن براى وصال نه تنها تلخ نيست، بلكه بسيار شيرين و همانند عسل مىباشد. چنين انسانى با دلى آرام به سوى معبود خود مىشتابد، چنان كه قرآن كريم در اين مورد مىفرمايد: «لايحزنهم الفزعُ الاكبر و تتلقّاهم الملائكة هذا يومُكم الذى كنتم توعدون» (انبياء/ 103) اين افراد هستند كه در روز خوف عظيم هيچ واهمه و هراسى ندارند، بلكه ملائكه به آنها بشارت مىدهند و مىگويند اين روز خوب و شادى است كه انتظار آن را مىكشيديد.
از سوى ديگر ضلالت نيز آثار و نتايجى دارد كه قرآن به آنها اشاره مىكند:
«قل من كان فى الضّلالة فليمدد له الرّحمن مدّا اذا رأو ما يوعدون» (مريم/ 75) هر كس در ضلالت و گمراهى قرار گيرد در همان ضلالت امداد مىشود و در ژرفاى تاريكى فرو مىرود؛ زيرا او تلاشهاى خودش را در همان مسير قرار داده است. اين امرى است طبيعى كه وقتى انسان از راه اصلى منحرف شود، هر چه در راه انحرافى پيش رود بازگشتش به راه اصلى دشوارتر شده، هر لحظه از راه اصلى بيشتر فاصله مىگيرد. وقتى انسان به سوءاختيار خود از هدايت الهى محروم شود و زخارف دنيوى توجه او را به خود جلب نمايد و از امور معنوى و معارف الهى فاصله بگيرد و از آنها غافل شود، از حقيقت فاصله گرفته، هر گامى كه بر مىدارد در ورطه ضلالت بيتشر فرو مىرود و بيشتر غرق مىشود و اين معناى امداد در گمراهى است.
«الذين يحشرون على وجوههم الى جهنّم اولئك شرٌّ مكانا و اضلّ سبيلاً»(فرقان/ 34)
«و من كان فى هذه اعمى فهو فى الآخرة اعمى و اضلّ سبيلاً» (اسراء/ 72)
در اين دو آيه موقعيت گمراهان در روز قيامت بيان شده است. فرد گمراه به انسانى تشبيه شده كه به صورت خوابيده و بر روى زمين كشيده مىشود. از آن جا كه وى در اين جهان كور بوده، از راه راست منحرف شد و صراط مستقيم را نديد، در روز قيامت نيز داراى حالتى است كه نمىتواند راه خود را ببيند و گويا بر روى زمين به صورت كشيده مىشود؛ لذا در آيه دوم مىفرمايد هر كس در اين جهان واقعيت و حقيقت را نبيند و كور باشد، در قيامت نيز كور خواهد بود وبيشتر گمراه مىشود.
پي نوشت :
1. الميزان، ج7، ص341.
2. محمد هادى معرفت ،التمهيد، ج3، ص214.
3. تفسير نمونه، ج7، ص141.
/س