احساس ارزشمندی کردن

نگاه کردن به خود یعنی نجات خود از شلوغی ها و هیاهوهایی که صورت ما را پوشانده است. هیاهوهایی که قدرت تفکر، تأمل، اندیشه، احساس کردن و حتی تنفس را از ما گرفته است.
جمعه، 14 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احساس ارزشمندی کردن
روزی یک مرد چهل ساله به دوست قدیمی و همکلاسی دبیرستانش که هم اکنون یک مشاور موفق بود مراجعه کرد و از ناملایمات زندگی سخن به میان آورد. او گفت: زن و بچه‌هایم دو سال است که به انگلستان مهاجرت کردهاند و من در این مدت در تنهایی خود میسوزم و میسازم. او گفت که احساس تلخی از زندگی دارد چون نه ارتباط خوبی با پدر و مادر و خواهر و برادرهایش دارد و نه در کار موفق است چرا که مشتریان محدود و قلیلی دارد و در حال ورشکستگی است. در کل در پیله تنهایی خود زندگی می کند. مشاور وقتی او را دید تلاش کرد فضای ذهنی و احساسی او را ترمیم کند. مشاور میدانست تا او تصویر ذهنی‌اش را از خود تغییر ندهد، هیچ چیزی نمی تواند زندگی او را تغییر دهد... مشاور به او گفت: تو باید به خودت نزدیک شوی؛ میدانی چند سال است که خود را در آینه نگاه نکردی؟ و مرد ناگهان دستی به صورتش کشید و دنبال اینه گشت همیشه می توانی خورشید را در درون خود بیابی کافیست در تکاپوی یافتن آن باشی.
 
این نکته بسیار مهمی است که ما خود را فراموش می کنیم. شاید اصلا فراموش می کنیم که خودمان را ببینیم. ما به طور مرتب می خواهیم همه چیز تغییر کند تا بر وفق مراد ما باشد. در خانه و مدرسه هم کمکی به ما نمی شود چون علم آموزی بر تربیت روح و ذهن اولویت دارد. به نظر میرسد اولین اصلی که در هر نظام آموزشی باید به آن توجه شود، مسئله ایجاد احساس ارزشمندی در تک تک کودکان است. اما ارزشمندی به معنای ایجاد غرور کاذب نیست. ما نمی خواهیم افرادی خودشیفته تربیت کرده و به جامعه تحویل دهیم. ما می خواهیم افرادی تربیت کنیم که از حضور و نفس کشیدنشان در روی کره زمین احساس خوبی داشته باشند. افرادی که به خوبی با دیگران ارتباط برقرار می کنند، اطرافیان را دوست دارند، برای خودشان ارزش و اعتبار بالایی قائل هستند.بسیاری از بزرگسالان وقتی بچه ها بزرگتر می شوند، از اینکه نمی توانند به آرزوهایشان برسند و یا در زندگی موفق نیستند، ناراحت می شوند. اما آنان نمیدانند که خود آنها و نظام آموزشی، مهم ترین تقویت کنندگان این نارسایی ها هستند.ماکسول مالتزا تمرین‌های زیادی برای تقویت احساس رضایت از خود و تصویر ذهنی مثبت ارائه میدهد. یکی از بهترین این راهها نگاه کردن به خود در آینه است و این نگاه کردن در آینه، عملی برای رهایی است. رهاسازی تصویر جسم خود از نزول بهمن وار نیروهایی که می تواند آن را در خود غرق کند(مالتز، ۱۳۸۵: ۴۰).
 
نگاه کردن به خود یعنی نجات خود از شلوغی ها و هیاهوهایی که صورت ما را پوشانده است. هیاهوهایی که قدرت تفکر، تأمل، اندیشه، احساس کردن و حتی تنفس را از ما گرفته است. اما علاوه بر این که از این شرایط رهایی یابیم و حداقل، کاری کنیم که بچه ها در این ورطه نیفتند؛ باید فعالیتهایی در مدرسه انجام دهیم که احساس خوشبختی، شادی و زندگی در دانش آموزان ایجاد شود.
 
برای ایجاد تصویر ذهنی خلاق باید از بچه ها بخواهیم با خور آینه ای به مدرسه بیاورند و همه در یک زمان مشخص به همراه معلم، خود را در آینه ببینند. آنها باید به خود خیره شوند و با چشم هایشان، لبهایشان، گوش هایشان و آشتی کنند. این تمرین به رشد تصویر ذهنی خلاق دانش آموزان کمک می کند.
 
دانش آموزان گل‌های باغ بهشتند. ما بزرگسالان به برکت پروردگار بچه ها را به دنیا آوردیم، آنان به دنیا آمدند تا از زندگی و مواهب آن لذت ببرند. مدرسه مکان خوبیست برای فهمیدن این موهبت بزرگ که ما نام آن را زندگی گذاشته ایم. اما ساختارها و برنامه ریزی های متمرکز مانع چنین دریافت هایی شده است. آنچه باعث تقویت روحیه زندگی در دانش آموزان می شود، تبدیل کلاس درس به یک مکان پر انرژی و با احساس است. آنچه سطح انرژی کلاس را پایین می آورد یکی بی توجهی به اندازه و رنگ در و دیوارهاست و دیگری کم رنگ کردن نقش معلم و یا پدر و مادرها در ارتباط با بچه ها است. در واقع در یک کلاس پویا انجام هر کاری باید با پویایی و انرژی و نشاط انجام شود. بسیاری از پدر و مادرها از بچه ها شکوه و گلایه می کنند که نامنظم هستند و وسایلشان را پخش و پلا می کنند. چرا بچه ها از جمع کردن وسایلشان طفره میروند؟ چرا وسایل مدرسه شان را گم می کنند؟ به خاطر اینکه آنان به زندگی منفعل عادت کردند و این مدل زندگیست که ما به آنان یاد داده ایم. بچه ها وقتی پدر و مادر و معلم های خود را منفعل میبینند، دیگر احساس شوقی برای انجام کارهایشان ندارند. مهم نیست که بچه ها تلویزیون تماشا می کنند یا به موسیقی های روز گوش میدهند.

مهم این است که از گوش کردن با دیدن برنامه ها احساس خوبی داشته باشند و به تعبیر بهتر لذت ببرند. متأسفانه این روزها بسیاری از خانواده ها درگیر مسائل اقتصادی هستند. یعنی مجبورند از صبح تا شب برای کسب در آمد و رفع نیازها تلاش بیشتری کنند. این تلاش های مضاعف باعث ربات شدن آدمها شده است. ربات شدن یعنی کار کردن برای پول درآوردن و فراموش کردن استفاده و بهره بردن از زندگی. به مرور ما شاهد آن هستیم که این روحیه به بچه ها نیز منتقل شده است. بچهها ذاتی و ماهوی عاشق هیجان هستند. اما با وجود آپارتمان‌های کوچک، روحیه غیر منعطف پدر و مادرها و معلم ها چگونه میتوان هیجان را در آنان مدیریت کرد؟ کلاس های درس، می توانند بهترین مکان برای حرف زدن، راه رفتن، نقاشی کردن، میوه خوردن، سبزی و میوه کاشتن، ورزش کردن و موسیقی گوش کردن باشد. اگر کلاسها نتوانند هر روز به شور و شوق و هیجانات بچه ها پاسخ دهند، مطمئن باشید که بعد از مدتی آنان به موجوداتی فاقد خلاقیت و روبات های زنده مبدل میشوند که بسیاری از انگیزه های رسیدن به یک زندگی خوب را از دست میدهند. بسیاری از بزرگسالان وقتی بچه ها بزرگتر می شوند، از اینکه نمی توانند به آرزوهایشان برسند و یا در زندگی موفق نیستند، ناراحت می شوند. اما آنان نمیدانند که خود آنها و نظام آموزشی، مهم ترین تقویت کنندگان این نارسایی ها هستند.
 
از یاد نبریم که بچه‌ها می توانند آنچه که می خواهند، بشوند و به رؤیاهایشان برسند. اصلا هر انسانی می تواند به رؤیاهایش دست یابد؛ اگر در ذهن خود تصویر روشنی از خود قدرتمند و قوی داشته باشد.
 
منبع: جامعه‌شناسی نخبه‌پروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط