قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«نِعْمَ الشَّی ءُ الْهَدِیةُ تُذْهَبُ الضَّغائِنَ مِنَ الصُّدُورِ»[1]
هدیه چیز خوبی است، کینه ها را از دل برمی دارد.
آن حضرت نیز فرموده اند
: «الْهَدِیةُ تُورِثُ الْمَوَدَّةَ»[2]
هدیه دادن موجب مودّت و محبّت است.
و گاه اعطاء هدیه از صدقه با فضیلت تر است، امام صادق علیه السلام می فرمایند:
قال علی علیه السلام:
«لَانْ اهْدی لِاخی الْمُسلِمِ هَدِیةً تَنْفَعُهُ، احَبُّ الَی مِنْ انْ اتَصَدَّقَ بِمِثْلِها»[3]
اینکه به برادر مسلمانم هدیه ای نافع بدهم، نزد من بهتر از آن است که مثل آن را صدقه دهم.
هدیه حرام
امّا اگر هدیه برای انجام گناهی اعطاء شود و یا در مقابل عملی نا مشروع صورت پذیرد نه تنها جایز نیست بلکه حرام و معصیت محسوب می شود. استعمال واژه «هدیه» در این موارد و امثال آن، نوعی اغوای شیطان است تا نفس مؤمن را آرام سازد. بر این اساس در فرهنگ لغت چنین عطائی را هدیه نمی نامند، واژه قابل استعمال برای این عطیه همان رشوه است.قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:
«مَنْ شَفَعَ لِاخیهِ شَفاعَةً فَاهْدی لَهُ هَدِیةً عَلَیها فَقَبِلَها مِنْهُ فَقَدْ اتی باباً عَظیماً مِنْ ابْوابِ الرِّبا»[4]
کسی که برای برادرش واسطه در کاری شود و او هدیه ای به وی هبه کند، و قبول هدیه نماید، داخل دروازه ای عظیم از ربا شده است.
امام هشتم حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام در تفسیر عبارت «اکالُونَ لِلسُّحْتِ» که در آیه 42 مائده به عنوان وصف منافقان و یهود آمده است، می فرمایند:
«هُوَ الرَّجُلُ یقْضی لِاَخیهِ الْحاجَةَ ثُمَّ یقْبَلُ هَدِیتَهُ»[5]
آکل حرام کسی است که کاری برای برادرش انجام می دهد و سپس هدیه اش را می پذیرد.
هدیه اشعث
حضرت امیر علیه السلام در یکی از سخنرانی های خود به هدیه اشعث بن قیس می پردازد، وی ظرفی از حلوای شیرین را برای حضرت آورده بود تا جانب او را داشته باشد.حضرت بعد از بیان داستان عقیل می فرماید:
«وَ اعْجَبُ مِنْ ذلِک طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَةٍ فی وِعائِها، وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُها، کانَّما عُجِنَتْ بِریقِ حَیةٍ اوْ قَیئِها، فَقُلْتُ: اصِلَةٌ امْ زَکاةٌ ام صَدَقَةٌ؟ فَذلِک مُحَرَّمٌ عَلَینا اهْلَ الْبَیتِ، فَقالَ لاذا وَ لا ذاک وَ لکنَّها هَدِیةٌ، فَقُلْتُ هَبِلَتْک الْهَبُولُ، اعَنْ دینِ اللَّهِ اتَیتَنی لِتَخْدَعَنی؟ امُخْتَبِطٌ انْتَ، امْ ذُو جِنَّةٍ، امْ تَهْجُرُ؟»[6]
عجیب تر از داستان عقیل، داستان کسی است که نیمه شب ظرفی سرپوشیده پر از حلوای خوش طعم به خانه ما آورد، این حلوا معجونی بود که از آن متنفر شدم، گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده بودند، به او گفتم: هدیه است یا زکات یا صدقه؟ که ایندو بر ما اهل بیت حرام است، گفت: نه این و نه آن بلکه هدیه است. گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند، آیا از طریق دین وارد شده ای که مرا بفریبی، ادراکت به هم ریخته یا دیوانه شده ای یا هذیان می گویی؟
پی نوشت ها:
[1] بحارالانوار- جلد 75- صفحه 45.
[2] بحار الانوار- جلد 77- صفحه 166.
[3] فروع کافى- جلد 5- صفحه 144.
[4] کنز العمال- 15069.
[5] تفسیر نور الثقلین- جلد 1- صفحه 632 و بحار الانوار- جلد 104- صفحه 273.
[6] نهج البلاغه- خطبه 215 به ترتیب فیض و 224 به ترتیب صبحى.
منبع: حوزه نت