پاسخ‌هاي کوبنده

اخيراً و در پي تشديد فعاليت فرقه‌هاي انحرافي، وهابيت در اقدامي در داخل ميهن اسلامي و نيز در مراسم جهاني حج، دست به انتشار آثاري زده و در آن عقايد شيعي را به چالش كشانده است. اين مسئله، موجب بود تا دراين مقاله به پاسخ‌هاي جوانان شيعي به اين پرسش‌ها اختصاص بپردازیم. شما مي‌گوييد علّت پنهان شدن امام دوازدهم در غار، ترس از ستمگران است. اين مسئله اكنون با برپايي دولت ايران حل شده است، چرا ظهور نمي‌كند؟
سه‌شنبه، 14 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسخ‌هاي کوبنده
پاسخ‌هاي کوبنده
پاسخ‌هاي کوبنده






پاسخ‌هاي جوانان شيعي به پرسش‌هاي وهابيان

اخيراً و در پي تشديد فعاليت فرقه‌هاي انحرافي، وهابيت در اقدامي در داخل ميهن اسلامي و نيز در مراسم جهاني حج، دست به انتشار آثاري زده و در آن عقايد شيعي را به چالش كشانده است. اين مسئله، موجب بود تا دراين مقاله به پاسخ‌هاي جوانان شيعي به اين پرسش‌ها اختصاص بپردازیم.
شما مي‌گوييد علّت پنهان شدن امام دوازدهم در غار، ترس از ستمگران است. اين مسئله اكنون با برپايي دولت ايران حل شده است، چرا ظهور نمي‌كند؟
نخست از شما مي‌پرسيم كه در كدام كتاب و سخنرانيِ شيعه ديده‌ايد كه گفته باشند حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غاري پنهان شده؟ آيا اين راه برخورد علمي است كه نسبت‌هاي ناروايي را به جمع عظيمي از امّت اسلام بدهيد و بعد پاسخ بخواهيد؟!
اگر مرادتان سرداب منسوب به حضرت است، آنجا معبد و عبادتگاه حضرت بوده و از همان‌جا خداوند وي را از چشم‌ها پنهان داشت؛ چنانكه حضرت مسيح را در همان نقطه‌اي كه بود از ديده‌ها پنهان ساخت و
هم اكنون زنده است.
و اينكه گفته‌ايد چرا ظهور نمي‌كند، در حالي كه نظامي مانند جمهوري اسلامي پشتيبان اوست، اين سخن حاكي از آن است كه گوينده از فلسفة غيبت آن حضرت آگاه نيست؛ فلسفة غيبت تنها ترس از ترور نيست بلكه شرايطي دارد كه تا آن شرايط فراهم نشود، ظهور آن حضرت رخ نمي‌نمايد. آن شرايط به صورت اجمال عبارتند از:
1. آمادگي رواني در ملّت‌ها: مردم جهان بايد براي اجراي اصول اخلاقي و ديني، تشنه و آماده گردند و تا زماني كه در مردم جهان چنين تشنگي‌اي ايجاد نشود، عرضة هر نوع برنامة مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود.
امام باقر(علیه السلام) مي‌فرمايد: «روزي كه قائم آل محمّد(صلی الله علیه وآله) قيام كند، خداوند دست خود را بر سر بندگان مي‌گذارد و در پرتو آن خِرَدها را كامل مي‌كند و شعور آنان به بالاترين حدّ خود مي‌رسد».1
2. تكامل علوم و فرهنگ‌هاي انساني؛ براي برقرار ساختن يك حكومت جهانيِ الهي، بر اساس عدل و داد، نياز به پيشرفت علوم و دانش‌هاي مادي و فرهنگ اجتماعي است.
3. تكامل وسايل ارتباط جمعي؛ چنين حكومتي نياز به وسايل پيشرفتة ارتباط جمعي دارد تا بتواند مقررات، احكام و رهنمودهاي خود را در مدت كوتاهي به سراسر جهان برساند.
4. پرورش نيروي انساني؛ از همة اينها مهم‌تر و بالاتر، رسيدن به چنين هدفي و پي‌ريزي چنين انقلابي، نيازمند نيروهاي پرتوان و كار آزموده است كه در واقع موتور محرك اين انقلاب را تشكيل مي‌دهد و فراهم آمدن چنين افراد پاكباخته، فداكار و ورزيده‌اي، به زمان نياز دارد.
مسئلة مهدويت از مسائل مسلّم و مورد اتفاق همة مسلمانان بوده، احاديث آن، در حدّ تواتر است و از نظر سلفي‌ها نيز مهدويت يكي از عقايد اسلامي است، پس ما نيز مي‌پرسيم: چرا با وجود مسلمانان و دولت‌هاي اسلامي در قرون متمادي هنوز امام مهدي(علیه السلام) ظهور نكرده است؟
معلوم مي‌شود فرد يا افراد سؤال كننده، از نظريات بزرگان مكتب خودآگاهي ندارد و كتابي را در اين زمينه نخوانده است.
شيعه مي‌گويد: حضرت مهدي(علیه السلام) پس از ظهور، طبق حكم آل داوود قضاوت مي‌كند. در اين صورت شريعت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) كه نسخ كنندة همة شريعت‌هاست، چه مي‌شود؟
شيوة قضاوت حضرت داوود اين بود كه با ذكاوت و هوش سرشار خدادادي، حقيقت نزاع را كشف و طبق علم خود عمل مي‌كرد و نيازي به شاهد و بيّنه نداشت.
از برخي روايات استفاده مي‌شود كه حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيز در مقام داوري، از همين راه وارد مي‌شود؛ چنان‌كه آمده است:
هنگامي كه قائم آل محمد(صلی الله علیه وآله) قيام نمايد، براساس نحوة داوري داوود و سليمان قضاوت كرده، از مردم بيّنه نخواهد خواست.2
اكنون پرسش اين است: آيا عمل قاضي به علم خود، مغاير با شريعت اسلام است يا يكي از طرق قضاوت در اسلام همين است؟
كساني كه معتقدند قاضي پاكدامن مي‌تواند در مقام داوري، به علم خود عمل كند، منكر اين نيستند كه يكي از ابزارهاي قضاوت، بيّنه است، كه عبارت است از دو شاهد عادل. سؤال‌كننده تصور كرده است عمل به علم، به معناي طرد ديگر ابزارهاي قضاوت است، در حالي كه اين شيوه، توسعة ابزار قضاوت است.
از حسن اتفاق، گروهي از فقهاي اهل سنت معتقدند قاضي در مواردي مي‌تواند به علم خود عمل كند. ربيع مي‌گويد: مذهب شافعي بر اين عقيده است كه قاضي به علم خود عمل مي‌كند و اگر در اين فتوا توقف كرد، به علت فساد دستگاه قضاوت است.
ابو يوسف، شاگرد ابوحنيفه، مُزَني، پيرو مكتب شافعي، بر همين نظريه فتوا داده‌اند. حتي مي‌گويند: شافعي در كتاب امّ و در رسالة خود، در حجّيت اصول، بر اين مسئله تصريح كرده است.
ابوحنيفه و محمد بن حسن شيباني مي‌گويند: اگر پيش از انتصاب به قضاوت،از جريان آگاه گردد و موضوع نزاع مربوط به قلمرو قضاوت باشد، مي‌تواند به علم خود عمل كند.3
هيچ كس تصور نكرده است كه اگر كسي گفت قاضي مي‌تواند به علم خود عمل كند، اين به معناي ترك شريعت اسلام و عمل به شريعت منسوخ است.
اگر گرد آورندة اين پرسش داراي آگاهي‌هاي علمي و فقهي بود، با او به گونه‌اي ديگر سخن مي‌گفتيم.
چرا وقتي حضرت مهدي(علیه السلام) ظهور مي‌كند، با يهوديان و مسيحيان از در صلح و آشتي درمي‌آيد، اما عرب‌ها و قريش را به قتل مي‌رساند؟
اين مطلب تهمتي بيش نيست. حضرت مهدي(علیه السلام)نه با تمام يهوديان از در صلح وارد مي‌شود و نه همة اعراب و قريش را مي‌كشد. آن حضرت حكومتي جهاني تشكيل مي‌دهد كه بر پاية عدل و قسط استوار است و اسلام واقعي كه جدّ بزرگوارش آورده و با مرور زمان، وصله‌ها به آن چسبيده و اختلاف‌ها چهرة آن را پوشانده، به وسيلة او حياتي دوباره مي‌يابد.
در اين هنگام گروهي از پاك‌سرشتان يهود و نصارا به وي مي‌گروند و گروهي از عرب‌ها و به ظاهر مسلمانان، با او به مخالفت برمي‌خيزند. آنگاه با گروه نخست از در صلح درمي‌آيد و با گروه دوم جهاد مي‌كند.
ظهور او همانند ظهور پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله) است كه برخي بستگانش با او مخالفت كردند و برخي از يهود و نصارا به وي گرويدند.
مسئله، مسئله‌اي كلّي نيست، نه در طرف اهل‌كتاب و نه در طرف عرب و قريش. اگر كسي مجموع روايات رسيده را مطالعه كند، قضاوت خواهد كرد كه جريان، يك جريان طبيعي است؛ چه بسا خواصي كه منافعشان به خطر مي‌افتد، با او از در مخالفت وارد مي‌شوند و دور افتادگان كه به هر دليلي توفيق الهي شامل حال آنان مي‌شود، به او مي‌گروند.
ابوسفيان، ابوجهل، ابولهب و حكم بن عاص از بستگان پيامبر با او جنگيدند ولي صهيب رومي، بلال حبشي و سلمان فارسي از مخلصان آن حضرت شدند.
گفته مي‌شود كه شيعه معتقد است: ائمه در پهلوي مادرانشان هستند و از ران راست متولد مي‌شوند؟!4
نخستين دروغ در اين پرسش آن است كه مي‌گويد: «شيعه معتقد است... » در حالي كه اين جزو اعتقادات شيعه نيست. تنها در كتابي چنين خبري وارد شده و در كتاب اثبات الوصيـة مسعودي، در صفحه‌اي كه او نشاني داده، جز اين جمله چيزي نيست: «ولادت امام رضا(علیه السلام) به سان ولادت نياكانش بود و رشد و پرورش او نيز مانند آنها بود». و مقصود از اين جمله آن است كه او در محيطي پاك، روحاني و نوراني پرورش يافت؛ چنان‌كه پدران بزرگوار او نيز در چنين محيطي رشد يافتند.
فرض كنيم چنين جمله‌اي در آن كتاب هست، ولي هر چه كه در كتاب‌ها آمده، عقيدة شيعه نيست. عقيدة شيعه بر كتاب خدا، سنت قطعي پيامبر و روايات متواتر از ائمه استوار است، نه يك روايت ناشناخته.
گرد آورندة اين پرسش، ما را با مباني خود ـ يعني وهابيت ـ مقايسه مي‌كند. پايه‌گذاران مذاهب او كساني هستند كه خبر واحد را در عقايد حجت مي‌دانند، در حالي كه شيعه به شدت آن را نفي مي‌كند.
از امام صادق(علیه السلام) نقل مي‌كنند: هر كس نام مهدي را ببرد كافر است و از امام عسكري(علیه السلام) نقل مي‌كنند كه او به مادر حضرت مهدي گفت: به همين زودي فرزندي مي‌يابي و نام او را «م ـ ح ـ م ـ د» مي‌گذاري؟!
بنا به روايت دوم، حضرت عسكري(علیه السلام) مادر آن حضرت را از نام فرزندش آگاه ساخته بود، ولي اين، يك جريان خصوصي بود. البته از زمان امام صادق(علیه السلام) به بعد، از بُردن نام آن حضرت جلوگيري مي‌شد. امام عسكري(علیه السلام) فرمود: «اگر نام او را ببريد، رازش را آشكار ساخته‌ايد و اگر راز او را آشكار كنيد، او را نشان داده‌ايد و اگر ديگران از جاي او آگاه شوند، بر او دست مي‌يابند».5
بنابراين اگر امام صادق(علیه السلام) مي‌فرمايد: «كسي جز كافران نام او را نمي‌برد»، مقصود از اين حديث آن است كه هر كس نام او را در اين شرايط حساس ـ كه خلافت عباسي به دنبال او هستند ـ ببرد مي‌خواهد از اين طريق به او صدمه‌اي برساند.
بنابراين، دو روايت ياد شده منافاتي با هم ندارند. اصولاً آگاهي پدر و مادر از نام، با نهي ديگران از بردن نام، هيچ تعارضي ندارد.
روايات مختلفي دربارة نام مادر، زمان تولد و سنّ حضرت مهدي در هنگام ظهور، محلّ آن حضرت، مدت غيبت و مدت حكومتش وجود دارد.

كدام يك از آنها صحيح است؟

مسئلة حضرت مهدي(علیه السلام) و اينكه در برهه‌اي از زمان، فردي از خاندان پيامبر(صلی الله علیه وآله)، از نسل حسين(علیه السلام) ظهور خواهد نمود و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، از مسلّمات عقايد اسلامي است. خوشبختانه محدثان اهل سنت كتاب‌هاي ارزنده‌اي دربارة حضرت مهدي به نگارش در آورده‌اند و در اين سال‌هاي واپسين، در عربستان سعودي كتابي با نام بين يدي الساعـ[ منتشر شده و حقّ مطلب را ادا كرده است.
از نظر شيعه و نيز از نظر بيش از چهل تن از علماي بزرگ اهل سنت، مهدي فرزند امام عسكري(علیه السلام) ديده به جهان گشوده و مدتي در دامان آن حضرت پرورش يافته و پس از رحلت آن حضرت(علیه السلام)، در غيبت به سر برده است.
خصوصيات زندگي آن حضرت، كه جنبة اعتقادي ندارد، چندان مهم نيست و اينكه نام مادرش نرجس باشد يا ريحانه يا سوسن، در اين اعتقاد تزلزلي ايجاد نمي‌كند و همچنين بقية پرسش‌ها كه مطرح شده است.
آنچه قطعي است اينكه حضرت در همين جهان زندگي مي‌كند. جايگاه خاصي ندارد و اگر هم باشد، زندگي او در آنجا پيوسته نيست و اگر در برخي از ادعيه آمده است: «كاش مي‌دانستم كجا هستي؟ در كدام زميني يا در كدام... آيا در رضوي هستي يا در ذي‌طوي يا غير آن؟» همة اينها نوعي اظهار علاقه به آن حضرت است، نه اينكه حضرتش در اين نقاط به سر ببرد.
شگفت اينجاست كه گرد آورندة پرسش‌ها، دعاي ندبه را تحريف كرده، چيزهايي هم بر آن افزوده است؛ مانند پس از جمله «أبرضوي أو غيرها أم ذي طوي» چند نقطه گذارده و اين جمله‌ها را آورده است: «ام في اليمن بوادي شمروخ أم في الجزيرة الخضراء...!» بايد بر اين تحريف آفرين گفت.
پس اصل عقيده، كه مورد اتفاق تمام فرق و مذاهب و علماي شيعه است، مطلبي است و فروع و شاخه‌ها كه جنبة اعتقادي ندارد، مطلب ديگر. بايد موضوع نخست را از موضوع دوم جدا ساخت.
عين مطلب در معراج پيامبر وجود دارد. اصل معراج مسلّم است و بخشي از روايات آن متواتر، اما قسمت‌هاي ديگر آن، كه به صورت اخبار آحاد نقل شده، ارتباطي به عقيده ندارند و نمي‌توان به خاطر مشكلات آنها در اصل معراج ترديد كرد.
شيعيان مي‌گويند: امامان ما معصوم‌اند و مهدي آخرين آنهاست، كه زنده و حاضر است، وجود امام از جانب خداوند براي رفع اختلاف است. با اين وضع، در ميان آنها همچنان اختلاف وجود دارد و نيز مي‌گويند 300 نفر با مهدي در ارتباط هستند و از طرفي مدعي‌اند كه هر كس ادعا كند امام را ديده است، دروغگو است. اينها چگونه قابل جمع‌اند؟!
اين تنها امام معصوم نيست كه وجودش رافع اختلاف و ماية وحدت است، بلكه پيامبران نيز داراي چنين ويژگي هستند، تا آنجا كه حضرت مسيح، يكي از علل برانگيخته شدن خود را اين مي‌داند كه در مسائل مورد اختلاف بني‌اسرائيل داوري كند و اختلاف را از ميان بر دارد؛ چنان‌كه مي‌فرمايد:
قد جئتكم بالحكمة و لأبينّ لكم بعض الّذي تختلفون فيه؛6
من با دانش استوار به سوي شما آمده‌ام تا برخي از اختلافات شما را بيان كنم.
ولي آنان كه عاشق حق و حقيقت بودند، به عيسي گرويدند و حق را پذيرا شدند. اما آنان كه از هوا و هوس پيروي كردند، بر اختلاف دامن زدند.
بنابراين، وجود حجت الهي، ملازم با رفع اختلاف نيست. افزون بر اين، پيامبر فرمود: اهل بيت من امان امّت از اختلاف‌اند7 با اين حال وجود حجت ملازم رفع اختلاف به صورت گسترده نيست.
امامان شيعه هر كدام در عصر خود با بياني استوار، راه را نشان مي‌دادند. آنان كه پذيرا شدند به سوي وحدت گرويدند و آنان كه از انديشه‌هاي نسنجيدة خود پيروي كردند، به اختلاف دامن زدند. اين بيان دربارة اماماني است كه مردم به آنان دسترسي داشتند ولي دربارة حضرت مهدي مسئله به شكل ديگر است و آن اينكه ارادة قطعي خدا بر آن تعلق گرفته است كه آخرين وصيّ پيامبر را دور از گزند دشمنان، در پس پردة غيبت حفظ كند تا روزي كه خود مي‌داند، او را براي بر افراشتن پرچم عدل، آشكار سازد.
مسلماً عدم بهره‌گيري از امام و در نتيجه، وجود اختلاف، به خاطر اين است كه ظهور آن حضرت زماني و در موقعيتي خواهد بود كه جهان پذيراي او باشد وگرنه به سان ديگر پيشوايان به وسيلة شمشير ظلم يا زهر جفا، شهيد خواهد شد.
و اما اينكه مي‌گويند سيصد نفر با او در ارتباطند، سخني است بي‌مدرك. بارها گفته‌ايم وجود يك مطلب در يك كتاب نشانة عقيدة شيعه نيست. عقايد را از كتب كلامي مبرهن مي‌گيرند.
آري، گاهي برخي از اوتاد كه از كمالات بالايي برخوردارند، به حضورش تشرف يافته و چه بسا بهره‌هاي علمي و معنوي از وجودش برگيرند.
شيعه معقتد است: جهان از حجت الهي خالي نمي‌ماند و از سويي مي‌گويد: تقيه نُه دهم دين است، پس امام شيعيان نه دهم دين را به مردم نگفته‌اند؟!
طراحان پرسش‌ها تصور كرده‌اند: امامان شيعيان، بر اثر جور حاكمان وقت، در تمام ابواب و احكام فقه و معارف قرآن و سنت، تقيه مي‌كردند. بنابراين، نُه قسمت از گفتار آنان را تقيه تشكيل داده و يك قسمتش واقعيت است. ولي اشتباه ايشان در همين نقطه است. تقيه موارد خاص دارد و مربوط به مواردي است كه حاكمان ظالم بر اثر ناآگاهي از سنت رسول الله، احكامي را به رسميت شناخته بودند يا فقيهاني را براي قضاوت نصب كرده بودند، كه روش آنان رسميت پيدا كرده بود. در چنين مواردي امام براي حفظ خون شيعيان تقيه مي‌كرد و به گونه‌اي سخن مي‌گفت كه مردم به همان فتواي معروف عمل كنند. ولي در درياي فقه و اقيانوس عقايد مسائلي است كه حاكمان وقت و فقيهان درباري، در آن مورد نظر نداشتند. امام در چنين مواردي حقيقت را گفته و كوچك‌ترين تقيه‌اي نكرده است و اگر مي‌گويد نه دهم دين تقيه است، كنايه از اهميت حفظ جان مؤمنان است؛ زيرا برخي از شيعيان بي‌پروا، آرا و نظرياتي را كه مخالف نظر حاكمان ظالم بود، پخش مي‌كردند و خود را گرفتار مي‌ساختند.
از اين گذشته، پيش‌تر گفته شد، شاگردان واقعي امام، تقيه را از غير تقيه باز مي‌شناختند؛ زيرا با روايات واقعي ائمة اهل بيت(علیه السلام) آشنا بودند، حتي لحن گفتار امام در مورد تقيه با لحن گفتارش در غير مورد تقيه را كاملاً مي‌شناختند.
شيعه بر اين باور است كه: شناخت ائمه، شرطي براي صحت ايمان است. اكنون مي‌پرسيم: كساني كه قبل از كامل شدن دوازده امام مُرده‌اند چه خواهند كرد؟
ياران پيامبر(صلی الله علیه وآله) كه در مكه و مدينه، پيش از تكميل احكام اسلام و قبل از خلافت خلفاي چهارگانه مرده‌اند، از نظر شما چه حكمي دارند؟ شما كه معتقديد خلافت خلفا جزو عقايد اسلام است و احمد بن حنبل و همچنين اشعري در تنظيم عقايد، ايمان به خلافت و حتي مراتب فضل آنان را به ترتيب زمان، جزو عقايد مي‌دانند!
بنابراين شهيداني كه در بدر و احد از دنيا رفته‌اند و از بهترين شهيدان اسلام بوده‌اند، ايمان ناقص داشتند؟
پاسخ شما دربارة آنان، همان پاسخ ما در اين مسئله است. علاوه بر اين، خود پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه وآله) طبق رواياتي كه مسلم در صحيح خود نقل كرده، يادآور دوازده خليفه است كه عزت اسلام به آنان بستگي دارد و حتي رسول الله(صلی الله علیه وآله) به وجود قائم آخرالزمان، مهدي موعود(علیه السلام) تصريح كرده است. بنابراين، شيعيان از روزهاي نخست اسلام، اعتقاد به امامت دوازده‌گانه داشتند. هر چند برخي زمان، آنها را درك نكرده بودند و اين اعتقاد اجمالي جانشين اعتقاد تفصيلي بود.

پي‌نوشت‌ها:

1. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، كتاب العقل، ج 1، ص 25، حديث 21.
2. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 320، ح 24.
3. شيخ طوسي، خلاف، كتاب قضا، مسئلة 41 و در اين مسئله ر.ك: ابن قدامه، مغني، ج 10، صص 140 و 141.
4.مسعودي، اثبات الوصية، ص 196.
5. اصول كافي، ج 1، ص 333.
6. سورة زخرف (43)، آية 63.
7. مستدرك حاكم، ج 2، ص 448 و ج 3، صص 149 و 457؛ ذخائر العقبي، ص 17.

منبع: ماهنامه موعود شماره 91




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط