حمام

ديروز رفته بودم من با عمو به حمام با شامپو سرم را او شست خوب و آرام آن وقت کله ام را در زير دوش برد او مي ريخت از سر من کف هاي سبز شامپو يک ذره از کف آن بر روي صورتم ماند
سه‌شنبه، 28 مهر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حمام
حمام
حمام

نويسنده:ليلا خيامي




ديروز رفته بودم
من با عمو به حمام
با شامپو سرم را
او شست خوب و آرام
آن وقت کله ام را
در زير دوش برد او
مي ريخت از سر من
کف هاي سبز شامپو
يک ذره از کف آن
بر روي صورتم ماند
سرخورد توي چشمم
آن را چه قدر سوزاند
گفتم عمو، عموجان
کف رفت توي چشمم
آن وقت ريختم زود
هي آب روي چشمم
با خنده گفت عمويم
چيزي نشد عمو جان
آمد براي چشمت
يکدفعه چند مهمان
منبع:ماهنامه فرهنگي کودکان ايران ،پوپک شماره 180




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.