تا وقتی پا به پایت می دود و با صدایش ورودت را به همه اعلام میکند، میخواهی اش...
اما همین که به مقصد میرسی، با عجله پشت سرت رهایش میکنی، پشت و رو بر زمین میافتد و بعد دیگر نه تو صدایش را میشنوی و نه دیگران...
در روزهای اول دوستی تان، جایش همیشه در ردیف اول بود، با احتیاط با خودت به این جا و آن جا میبردی اش و اجازه نمیدادی ذره ای گرد و خاک بر چهره ی براقش بنشیند.
آن روزها از قدم زدن با او لذت میبردی و انگار زودتر به مقصد میرسیدی؛ اصلاً در کنارش، راه کوتاه تر میشد و مقصد، نزدیک تر...
اما حالا از نیش خند گوشه ی لبش خوشت نمیآید؛ چون گمان میکنی این خنده یعنی پایان همراهی با تو.
اما همین که به مقصد میرسی، با عجله پشت سرت رهایش میکنی، پشت و رو بر زمین میافتد و بعد دیگر نه تو صدایش را میشنوی و نه دیگران...
در روزهای اول دوستی تان، جایش همیشه در ردیف اول بود، با احتیاط با خودت به این جا و آن جا میبردی اش و اجازه نمیدادی ذره ای گرد و خاک بر چهره ی براقش بنشیند.
آن روزها از قدم زدن با او لذت میبردی و انگار زودتر به مقصد میرسیدی؛ اصلاً در کنارش، راه کوتاه تر میشد و مقصد، نزدیک تر...
اما حالا از نیش خند گوشه ی لبش خوشت نمیآید؛ چون گمان میکنی این خنده یعنی پایان همراهی با تو.
حالا جور دیگری ببین
دقت کن! آیا شباهتی بین خودت با او نمیبینی؟
گاه که بی دلیل، رفیق نیمه راه میشوی یا حس بدی از کسی در دلت راه پیدا میکند؛
وقتی قضاوت یک طرفه میکنی و دوستت را ناآگاهانه از خودت میرانی؛
وقتی با یک نگاه سرد و بی تفاوت، عزیزترین ها را میرنجانی...
و خیلی وقت های دیگر، تو هم شبیه او میشوی، با همان لبخند کج وکوله و ظاهر ناپسند و ناگهان تمام اعضای قرینه ی چهره ات کمیتاقسمتی «تا به تا» میشوند و همه از تو فراری.
نه... نه... حتماً دوست نداری بقیه ی ماجرا را تصور کنی؛ پس برگرد او را زودتر برای تعمیر به یک کفاشی برسان و سعی کن هیچ وقت تا به تا نباشی.
گاه که بی دلیل، رفیق نیمه راه میشوی یا حس بدی از کسی در دلت راه پیدا میکند؛
وقتی قضاوت یک طرفه میکنی و دوستت را ناآگاهانه از خودت میرانی؛
وقتی با یک نگاه سرد و بی تفاوت، عزیزترین ها را میرنجانی...
و خیلی وقت های دیگر، تو هم شبیه او میشوی، با همان لبخند کج وکوله و ظاهر ناپسند و ناگهان تمام اعضای قرینه ی چهره ات کمیتاقسمتی «تا به تا» میشوند و همه از تو فراری.
نه... نه... حتماً دوست نداری بقیه ی ماجرا را تصور کنی؛ پس برگرد او را زودتر برای تعمیر به یک کفاشی برسان و سعی کن هیچ وقت تا به تا نباشی.
نویسنده: سعیده اصلاحی