فرهنگستان رضاشاهي !
در زمان رضاشاه مؤسسهاي به نام فرهنگستان جهت وضع واژههاي جديد و رايج ساختن آنها ميان مردم بوجود آمد. ـچهارم ارديبهشت 1314 ـ ترديدي نيست كه به علت پيشرفتهاي سريع انسان در زمينههاي علوم و تكنولوژي، وجود چنين مؤسسهاي براي هر كشوري ضروري است. اما متأسفانه فضلفروشان كم مايه در اين مؤسسه جاي گرفتند و قبل از هرچيز به دشمني با زبان عربي پرداختند و سعي كردند كه واژههاي نامأنوس را جايگزين واژههاي عربي سازند. يكي از كساني كه به مخالفت با اين شيوة واژهسازي پرداخت علامه محمد قزويني بود. دكتر عباس اقبال پس از مرگ وي در اين باره نوشت:
«درجه حساسيت و تعصب او نسبت به سلامت املاء و انشاي فارسي تا آن اندازه بود كه گاهي واقعاً براي يك املاي غلط يا يك نوشتة نادرست كه از يكي از معاشرين يا دوستان خود ميديد يا به كلي از او ميبريدو يا به او اولتيماتومي در اين باب ميداد و اصلاح املاء و انشاء غلط و ترك اين روش ناپسند را جدّاً از او خواستار ميشد. به همين نظر، نسبت به فرهنگستان ايران هيچگونه ارادتي نداشت و كار لغتتراشي و تبديل كلمات مأنوس و مفهوم را به لغات ساختگي يا مهجور از جانب اعضاي آن سخت زشت ميشمرد و بسيار تعجب ميكرد كه چگونه جمعي كه خود اهل فضل و كمالند، راضي به ارتكاب چنين عمل ناصوابي ميشوند و غالب اوقات رعايت مصالح روز، ايشان را از دفاع حق و حقيقت باز ميدارد. آن مرحوم اختيار اين روش را ناشي از دو چيز ميدانست: يكي آنكه غالب اعضاي فرهنگستان ما از دنيا و وضع كار اين قبيل انجمنها در ممالك متمدنه بيخبرند؛ ديگر آنكه با وجود مهارت در رشتههاي مختلف، غالباً به زبان و ادبيات فارسي وعربي چنانكه بايد آشنايي ندارند و اين جمله را هم جاهلانه از قياس لغات و ادبيات السنة اروپايي ميدانند.»
عباس اقبال آنگاه حكايتي در اين مورد از علامه قزويني نقل ميكند:
«به خاطر دارم كه روزي در حضور آن مرحوم (محمد قزويني) در فرهنگستان بودم. مرحوم فروغي از يكي از فضلا املاي لغتي را پرسيد كه به «صاد» صحيح است يا به «سين»؟ او گفت: هر طور كه حضرت اشرف بفرمايند! مرحوم قزويني بقدري از اين مجامله عصباني شد كه مافوق نداشت و هميشه با كمال استعجاب ميگفت: آيا ممكن است انسان براي خاطر مصلحت وقت و خوش آمد حضرت اشرف، املاي لغتي را هر وقت به شكلي بنويسد؟»1
به نقل از : هزار و يك حكايت، محمود حكيمي، انتشارات قلم، جلد 1
/خ
«درجه حساسيت و تعصب او نسبت به سلامت املاء و انشاي فارسي تا آن اندازه بود كه گاهي واقعاً براي يك املاي غلط يا يك نوشتة نادرست كه از يكي از معاشرين يا دوستان خود ميديد يا به كلي از او ميبريدو يا به او اولتيماتومي در اين باب ميداد و اصلاح املاء و انشاء غلط و ترك اين روش ناپسند را جدّاً از او خواستار ميشد. به همين نظر، نسبت به فرهنگستان ايران هيچگونه ارادتي نداشت و كار لغتتراشي و تبديل كلمات مأنوس و مفهوم را به لغات ساختگي يا مهجور از جانب اعضاي آن سخت زشت ميشمرد و بسيار تعجب ميكرد كه چگونه جمعي كه خود اهل فضل و كمالند، راضي به ارتكاب چنين عمل ناصوابي ميشوند و غالب اوقات رعايت مصالح روز، ايشان را از دفاع حق و حقيقت باز ميدارد. آن مرحوم اختيار اين روش را ناشي از دو چيز ميدانست: يكي آنكه غالب اعضاي فرهنگستان ما از دنيا و وضع كار اين قبيل انجمنها در ممالك متمدنه بيخبرند؛ ديگر آنكه با وجود مهارت در رشتههاي مختلف، غالباً به زبان و ادبيات فارسي وعربي چنانكه بايد آشنايي ندارند و اين جمله را هم جاهلانه از قياس لغات و ادبيات السنة اروپايي ميدانند.»
عباس اقبال آنگاه حكايتي در اين مورد از علامه قزويني نقل ميكند:
«به خاطر دارم كه روزي در حضور آن مرحوم (محمد قزويني) در فرهنگستان بودم. مرحوم فروغي از يكي از فضلا املاي لغتي را پرسيد كه به «صاد» صحيح است يا به «سين»؟ او گفت: هر طور كه حضرت اشرف بفرمايند! مرحوم قزويني بقدري از اين مجامله عصباني شد كه مافوق نداشت و هميشه با كمال استعجاب ميگفت: آيا ممكن است انسان براي خاطر مصلحت وقت و خوش آمد حضرت اشرف، املاي لغتي را هر وقت به شكلي بنويسد؟»1
پى نوشت ها :
1ـ عباس اقبال، به ياد علامه قزويني، اطلاعات ماهانه،تيرماه 1328.
به نقل از : هزار و يك حكايت، محمود حكيمي، انتشارات قلم، جلد 1
/خ