راهبردهای مقابله‌ای فراشناختی

راهبردهای کنترل فراشناختی فکر که به منظور حذف و بیرون راندن افکار از هشیاری انجام می شوند، احتمالا مؤثر نیستند، هر چند اغلب بیماران گزارش می کنند که از این راهبردها استفاده می کنند.
پنجشنبه، 18 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راهبردهای مقابله‌ای فراشناختی
این موضوع پذیرفته شده است که راهبردهای مقابله‌ای مانند اجتناب و خود درمانی با مصرف کنترل نشده‌ی مواد و الکل، می تواند به پیامدهای منفی منجر شده و اختلال روان شناختی را تشدید می نماید. نمونه های متعددی از رفتارهای مقابله‌ای غیرانطباقی وجود دارند که بخشی از سندرم شناختی- توجهی محسوب می شوند. علاوه بر این، نظریه‌ی فراشناختی عنوان می کند که بسیاری از رفتارهای مقابله‌ای، ماهیت فراشناختی دارند و این رفتارها باید در تبیین شکل گیری اختلال مورد توجه خاص قرار گیرند. برای مثال، نتایج بررسی ها نشان میدهد که سرکوب افکار ناخوشایند موجب افزایش و بازگشت دوبارهی فکر سرکوب شده می شود، بنابراین، در دراز مدت راهبرد سازنده ای نیست (پوردون، ۱۹۹۹؛ و گنر، اشنایدر، کارتر و وایت ۲، ۱۹۸۷؛ ونزلاف" و وگنر، ۲۰۰۰). مقاله های پژوهشی زیادی در مورد اثرات سرکوب فکر وجود دارد، اما نتایج این پژوهش ها از لحاظ اعتبار اثرات فوری یا تأخیری تلاش برای سرکوب کردن یک فکر خاص، مبهم است. با این حال، نتیجه ی مهم این است که تلاش برای سرکوب کردن یک فکر، کاملا مؤثر نیست.
 
در کل، این نتیجه گیری نشان می دهد که راهبردهای کنترل فراشناختی فکر که به منظور حذف و بیرون راندن افکار از هشیاری انجام می شوند، احتمالا مؤثر نیستند، هر چند اغلب بیماران گزارش می کنند که از این راهبردها استفاده می کنند. اصل بنیادی در مدل فراشناختی آن است که نگرانی و نشخوار فکری می توانند به عنوان راهبردهای مقابله‌ای به کار برده شوند. این موضوع به طور ضمنی نشان میدهد که این نوع نگرانی و نشخوار فکری، ممکن است از نگرانی به عنوان صرفا نشانهی اضطراب، متفاوت باشد. ولز و دیویس (۱۹۹۴) پرسش نامه ی کنترل فکر (TCQ) را به عنوان ابزاری برای سنجش تفاوت های فردی در استفاده از طیف وسیعی از راهبردهای کنترل فکر از جمله نگرانی و تنبیه به عنوان راهبردهای بالقوهای ناسازگارانه طراحی کردند. همانطور که در فصل دوم اشاره شد، پرسش نامه ی کنترل فکر دارای پنج خرده مقیاس است. داده‌های به دست آمده به طور هماهنگ نشان میدهند که راهبردهای نگرانی و تنبیه رابطهی مثبتی با اختلال هیجانی دارند. نگرانی و تنبیه ارتباط تنگاتنگی با سندرم شناختی- توجهی دارند (تنبیه شامل خود ارزیابی منفی است. استفاده از راهبردهای نگرانی و تنبیه، بازماندگان تصادفات وسایل نقلیه را که دچار اختلال استرس حاد شده اند، از افراد بدون این اختلال متمایز می سازند (واردا و رایانه، ۱۹۸۹). بیماران دچار اختلال وسواسی- اجباری، بیشتر از نگرانی و تنبیه استفاده می کنند (امیر و همکاران، ۱۹۹۷؛ آبراموویتز و همکاران، ۲۰۰۳). این راهبردهای کنترل فکر، پیش بینی کننده ی سطوح پایین تر بهبودی از افسردگی و اختلال استرس پس از آسیب می باشند (رینولدز و ولز، ۱۹۹۹). نتایج بررسی های مقطعی نشان میدهد که استفاده از نگرانی برای کنترل افکار، با علایم استرس در دانشجویان رابطه دارد (راسیس و ولز، ۲۰۰۶).
 
موریسون، ولز و نو تارد؟ (۲۰۰۰) با بررسی نمرات بالا و پایین تر از میانگین افراد غیر بیمار در مقیاس آمادگی برای توهم دریافتند که سطح بالای توهم با استفاده ی بیشتر از تنبیه و ارزیابی مجدد به عنوان راهبردهای کنترل فکر مرتبط بود.
 
مطالعات طولی نشان می دهند که نمره‌ی بالا در مقیاس نگرانی پرسش نامه‌ی کنترل فکر، بلافاصله پس از وقوع یک رویداد آسیب زا، بروز بعدی اختلال استرس پس از آسیب را پیش بینی می کند (هولیوا و همکاران، ۲۰۰۰) و با علایم استرس بیش تر پس از ترخیص شدن از واحد مراقبتهای ویژه ارتباط دارد (نایت، ۲۰۰۴).
 
با توجه به این که راهبردهای کنترل فکر با باورهای فراشناختی دربارهی پیامدهای منفی و مثبت تفکر منفی مرتبط هستند، نظریهی فراشناختی، وجود تعارض با نوسان در تلاش برای درگیر شدن یا رهایی از نگرانی یا نشخوار فکری را پیش بینی می کند. پوردن (۲۰۰۰) با بررسی ارزیابی منفی واقعی از نگرانی در افراد غیر بیمار دریافت که این ارزیابی منفی با تلاش فزاینده برای رهایی از افکار مرتبط است. با این حال، باورهای مثبت دربارهی نگرانی، به عنوان پیش بینی کننده های همزمان کاهش انگیزش برای رهایی از افکار، عمل می کنند.
 
به طور کلی، داده‌های موجود به روشنی نشان میدهند که برخی راهبردهای کنترل فکر اما نه همه ی آنها زمانی که به عنوان متغیرهای خصیصهای مورد ارزیابی قرار می گیرند، رابطه ی مثبتی با اختلال روانشناختی دارند. علاوه بر این، همانطور که مدل فراشناختی پیش بینی کرده است، راهبردهای مبتنی بر نگرانی و راهبردهای مرتبط با تنبیه، معمولا به صورت پایدار ظاهر می شوند.
 
کارت رایت - هاتن و ولز (۱۹۹۷) رابطهی مثبتی بین خرده مقیاس های پرسش نامه ی باورهای فراشناختی و اضطراب صفت گزارش کردند که به طور کلی باورهای منفی دربارهی کنترل ناپذیری و خطر نگرانی، بیشترین همبستگی را در میان طیف وسیعی از شاخص های آسیب پذیری نشان دادند. در مورد پیش بینی کننده های خاص خرده مقیاس های پرسشنامهی باورهای فراشناختی، افکار وسواسی به طور مستقل با باورهای مثبت دربارهی نگرانی، باورهای منفی در مورد کنترل ناپذیری و خطر و اطمینان شناختی مرتبط بودند. وارسی وسواسی به طور خاص با باورهای مثبت دربارهی نگرانی و اطمینان شناختی مرتبط بود. افزودن گام به گام خرده مقیاس های پرسش نامه ی باورهای فراشناختی به مدل رگرسیون، معناداری واریانس تبیین شده اختلال وسواس را ۲۷-۱۲٪ افزایش داد و فراتر از این میزان به اضطراب صفت مربوط میشود. این میزان تبیین، قابل توجه است، به ویژه اگر توجه داشته باشیم که پرسشنامهی باورهای فراشناختی، مقیاس اختصاصی علایم وسواسی- اجباری نیست.
 
ولز و پا پا جورجیو (۱۹۹۸) رابطهی بین باورهای فراشناختی، نگرانی خصیصه ای و علایم وسواسی- اجباری را مورد بررسی قرار دادند. آنها در ارزیابی پیش بینی کننده های هر خوشه از علایم در افراد غیر بیمار، هم پوشی بین نگرانی و وسواس ها را کنترل کردند. هر یک از مقیاس های پرسش نامه ی باورهای فراشناختی، به طور مثبت با وارسی اجباری، افکار وسواسی و نگرانی آسیب زا همبسته بودند. در تحلیل رگرسیون، دو خرده مقیاس پرسش نامه ی باورهای فراشناختی، یعنی باورهای مثبت دربارهی نگرانی و باورهای منفی دربارهی کنترل ناپذیری و خطر، پیش بینی کننده های منحصر به فرد نگرانی آسیب زا بودند. همچنین طیف وسیعی از خرده مقیاس های پرسش نامه ی باورهای فراشناختی، پیش بینی کننده های خاص علایم وسواسی اجباری بودند.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.