باورهای فراشناختی دربارهی افکار و احساسات مزاحم
باورهای فراشناختی دربارهی افکار یا احساسات مزاحم، در پی اصطلاحات معرفی شده از سوی را چمن (۱۹۹۳) برای توصیف تحریف های شناختی در اختلال وسواس «باورهای آمیختگی» نام گذاری شده اند (ولز، ۱۹۹۷). در مدل فراشناختی (ولز، ۱۹۹۷) سه حیطهی فراباورهای آمیختگی توصیف شده است، ولی این حیطه ها احتمالا جامع و کامل نیستند. این حیطه ها عبارتند از:1- آمیختگی فکر- رویداد (TEF): آمیختگی فکر-رویداد باوری است مبنی بر این که یک فکر مزاحم به تنهایی می تواند سبب وقوع رویدادی خاص شود، یا این باور که داشتن فکر مزاحم به معنای آن است که رویدادی باید قبلا رخ داده باشد. برای مثال، اگر فردی این فکر به ذهنش خطور کند که «آیا من کسی را کشته ام؟»، این فکر به تنهایی به این باور منجر می شود که من احتمالا کسی را کشته ام. مثال دیگر، این باور است که داشتن تصویر ذهنی مزاحم دربارهی تصادف یک دوست، باعث وقوع آن حادثه میشود.
۲- آمیختگی فکر- عمل (TAF): آمیختگی فکر- عمل باوری است مبنی بر این که افکار، احساسات یا تکانههای مزاحم به تنهایی می توانند فرد را به انجام اعمال ناخواسته و ناشایست وادار سازند. برای مثال، فردی که هر وقت چاقویی را در دست می گیرد، میل ناخواسته ای در مورد زخمی کردن کسی به ذهنش خطور می کند، این فکر را این طور تعبیر می کند که داشتن چنین فکری باعث خواهد شد که آن عمل غیر قابل کنترل را مرتکب شود. هم چنین آمیختگی فکر - عمل می تواند منجر به این باور شود که فکر کردن دربارهی به زبان آوردن کلمات زشت در یک مکان عمومی، موجب انجام آن عمل خواهد شد. نوع دیگر آمیختگی فکر- عمل، این باور است که انجام یک عمل، درست زمانی که فکر مزاحمی به ذهن فرد خطور می کند، می تواند آن فکر را واقعی تر ساخته و احتمال تحقق آن را افزایش دهد. برای مثال، بیماری بر این باور بود که داشتن تصویر ذهنی دربارهی یک قاتل، هنگام قدم زدن در پیاده رو، آن فکر را عینی تر ساخته و احتمال ارتکاب قتل توسط او را افزایش میدهد.
۳- آمیختگی فکر- شیء (TOF): آمیختگی فکر - شیء باوری است مبنی بر این که افکار و احساسات می توانند به اشیا منتقل شوند، پیامدی که افکار و احساسات را «واقعی تر»، قدرت آسیب زایی آنها را بیشتر و اجتناب ناپذیر می سازد و یا موجب از بین رفتن اشیا می شود. یکی نمونه، این باور است که احساسات بد» می توانند به کتاب ها منتقل شده و آنها را آلوده سازند، به این ترتیب هنگام استفاده از کتابهای آلوده هرگز نمی توان از شر این احساسات خلاص شد. همچنین بیماری بر این باور بود که داشتن فکر بچه بازی به هنگام اصلاح صورت می تواند این فکر را به تیغ ریش تراش او منتقل کند، به نحوی که اصلاح بیش تر صورت، خطر بچه باز شدن او را افزایش خواهد داد.
این باورها ممکن است غیر عادی به نظر رسند، ولی در واقع شکل اغراق آمیز باورهایی هستند که بسیاری از مردم به نوعی دارند. برای نمونه، برخی افراد اشیای جادویی را با خودشان حمل می کنند، چون بر این باورند که این اشیا می توانند از آنها محافظت کنند. در مناسک مذهبی اشیایی مقدس شمرده می شوند، بنابراین افراد، خلوص، نیرومندی با اهمیت ویژه ای به آنها قایل می شوند. این رفتارها نشان دهنده ی باورهای آمیختگی نهفته هستند. همچنین اکثر افراد از این که آرزو کنند که فرد محبوبشان آسیب ببیند، احساس ناراحتی می کنند و به همین دلیل در برابر این فکر مقاومت می کنند، که نمونه ای از آمیختگی فکر - رویداد، محسوب می شود (برای مثال، فرد می ترسد اگر آرزو کند که اتفاقی بیفتد، به احتمال زیاد آن اتفاق می افتد)
باورهای فراشناختی دربارهی آیین مندیها (و نگرانی / نشخوار فکری)
دسته ی دیگری از باورهای فراشناختی به لزوم انجام آیین مندی ها و رفتارهای خنثی سازی مربوط می شوند. این باورها معمولا منعکس کننده ی اهمیت کنترل افکار، تکانه ها و حالت های احساسی مانند برانگیختگی و اضطراب هستند (برای مثال، «من باید شیر گاز را وارسی کنم، در غیر این صورت احساس ناراحتی و اضطرابم هرگز پایان نخواهد یافت»). این باورها شامل لزوم حفظ حالتهای ذهنی و بدنی خاص هستند و می توانند به صورت قواعد شخصی برای خودتنظیمی ظاهر شوند (برای مثال برای این که عملکرد مناسبی داشته باشم، باید حالت ذهنی خاصی را حفظ کنم» و «برای ایمن ماندن باید ذهن خودم را منظم کنم»). باورهای فراشناختی دربارهی آیین مندی های وسواسی، برنامه ای برای هدایت پاسخ های مقابله ای به وجود می آورند. هدف این برنامه، دست یابی به حالت مطلوبی است که به عنوان علامتی برای توقف آیین مندیهای وسواسی عمل می کند.علایم توقف
با توجه به این که اهمیت و خطر مربوط به افکار مزاحم، به طور ذهنی توسط فراشناختها تعیین می شود و تهدید عینی قابل تشخیصی نیز وجود ندارد، فرد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری می کوشد در غیاب شواهد عینی حاکی از ایمن بودن یک موقعیت، بفهمد که چه موقع آن موقعیت ایمن است. برای مثال، وقتی میکروب ها قابل مشاهده نیستند، چه طور یک شخص می تواند بفهمد که دستهایش را به اندازه ی کافی شسته است؟در نتیجه، فرد بیش از اندازه به علایم درونی و نامناسبی که ملاک های توقف (علایم توقف) آیین مندیهای وسواسی آشکار و نا آشکار محسوب می شوند، متکی است. برای مثال فرد مبتلا به ترس از آلودگی، زمانی که بتواند به مدت چهار دقیقه بدون داشتن احساسات یا افکار مزاحم در مورد آلودگی، خود را بشوید (به گونه ای که همه ی تردیدهای او از بین روند) ممکن است عمل شستن را متوقف سازد. شخصی که می ترسد باعث تصادف شده باشد، به وارسی شکافهای حافظه ی خود می پردازد، زیرا وجود شکاف در حافظه می تواند نشان دهنده ی زمانی باشد که احتمالا تصادف طی آن رخ داده است. در این موارد، چنان چه تردید یا شکافی در حافظه نباشد، پس مشکلی وجود ندارد و می توان آیین مندی های وسواسی را متوقف کرد. متأسفانه دست یابی مطمئن به این ملاکها دشوار است و به افکار مزاحم (تردید و نگرانی درباره ی شکافهای حافظه ی بیشتری منجر می شود که باعث تداوم پریشانی و اضطراب می شوند.
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390