تاثیر نماز بر وسواس فکری
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
شیطان به وسیله وسواس نمی تواند به ضرر بنده خدا کاری کند، مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد. (۱)
" وسواس (Obsession)" از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است (۲). وسواس را امروزه در دو عنوان کلی "وسواس فکری" (مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و ...) و "وسواس عملی"(مانند شست و شوی دست، استحمام، آرایش مفرط، امتحان درها و قفل ها، مرتب و منظم کردن، احتکار و جمع آوری و ...) طبقه بندی می کنند. (۳)
موضوع سخن امروز ما "وسواس فکری" است که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمی تواند از آنها خلاص شود. این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه: چه کسی خدا را آفریده؟ هدف از زندگی چیست؟ و ... گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترس های مرضی و .. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند.
اما درست بر خلاف آنچه که در مورد شخصیت هایی مثل "جان بانی یان" (خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد، دیده شده، به نظر می رسد مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی "نماز" می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند.
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ای است و از آن به عنوان "وسوسه ای از سوی شیطان" اشاره می شود؛ به عنوان مثال در کتاب اصول کافی (باب عقل و جهل) آمده است: "در نزد امام صادق (علیه السلام) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت می کند؟"
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (علیهم السلام) روش های متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله (لا اله الا ا…) و (لا حول و لا قوه الا باا …) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روش ها را می توان در "ذکر خدا" خلاصه کرد.
در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمان های دارویی و حتی قبل از آن، از روش های خاصی استفاده می شود که مهم ترین آنها روش "توقیف فکر" نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می زند: ایست!؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند. (۴)
با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز، نه تنها با این قبیل روش ها قابل مقایسه است، بلکه بسیار موثرتر به نظر می رسد.
استفاده زبان و ذهن از ذکر "غیر المغضوب علیهم و لا الضالین" که جدایی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد، دست کم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه "ناس" بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه "من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس" به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرح هستند.
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (علیهم السلام) که پزشکان حقیقی بشرند، برای دوری از وسواس "ذکر خدا" را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهی است که:
(اقم الصلوه لذکری) "برای ذکر من نماز را به پا دارید".
/س
شیطان به وسیله وسواس نمی تواند به ضرر بنده خدا کاری کند، مگر آن که بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد. (۱)
" وسواس (Obsession)" از قدیمی ترین اختلالات شناخته شده روانی است که بین مردم از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است (۲). وسواس را امروزه در دو عنوان کلی "وسواس فکری" (مانند احتیاط یا تنفر مربوط به ترشحات و مواد دفعی بدن، ترس از وقوع اتفاقات وحشتناک مثل آتش سوزی و مرگ و ...) و "وسواس عملی"(مانند شست و شوی دست، استحمام، آرایش مفرط، امتحان درها و قفل ها، مرتب و منظم کردن، احتکار و جمع آوری و ...) طبقه بندی می کنند. (۳)
موضوع سخن امروز ما "وسواس فکری" است که می تواند مشکلات متعدد و مسایل آزاردهنده بسیاری را برای شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویری ذهنی به شکل صحنه های وحشتناک و ناراحت کننده بسیاری داشته باشد که هر چه بیمار سعی در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمی تواند از آنها خلاص شود. این وسوسه فکری از موضوعات بسیار کلی مانند سؤال ذهنی درباره اینکه: چه کسی خدا را آفریده؟ هدف از زندگی چیست؟ و ... گرفته تا افکار گناه آلوده جنسی و ترس های مرضی و .. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکی قرار می دهند.
اما درست بر خلاف آنچه که در مورد شخصیت هایی مثل "جان بانی یان" (خطیب و مؤلف انگلیسی در قرن هفدهم) که به شدت از افکار وسواسی در ارتباط با خدا و مذهب رنج می برد، دیده شده، به نظر می رسد مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنی "نماز" می توانند در زدودن وسواس فکری نقش بسیار مهمی بازی کنند.
گواه این موضوع نیز یادآوری این مساله است که در منابع اسلامی وسواس پدیده شناخته شده ای است و از آن به عنوان "وسوسه ای از سوی شیطان" اشاره می شود؛ به عنوان مثال در کتاب اصول کافی (باب عقل و جهل) آمده است: "در نزد امام صادق (علیه السلام) شخصی را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت می کند؟"
در این مورد حتی منابع اسلامی از قول معصومین (علیهم السلام) روش های متعددی را برای پیشگیری و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصی از جمله (لا اله الا ا…) و (لا حول و لا قوه الا باا …) می باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روش ها را می توان در "ذکر خدا" خلاصه کرد.
در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمان های دارویی و حتی قبل از آن، از روش های خاصی استفاده می شود که مهم ترین آنها روش "توقیف فکر" نام داد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می زند: ایست!؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند. (۴)
با این وصف برخی از اذکار و توجهات حین نماز، نه تنها با این قبیل روش ها قابل مقایسه است، بلکه بسیار موثرتر به نظر می رسد.
استفاده زبان و ذهن از ذکر "غیر المغضوب علیهم و لا الضالین" که جدایی راه مؤمن را از ابلیس و شیطان نشان می دهد، دست کم ده بار، طی نمازهای یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه "ناس" بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه "من شر الوسواس الخناس، الذی یوسوس فی صدور الناس" به عنوان عواملی قدرتمند در توقف افکار وسواسی مطرح هستند.
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (علیهم السلام) که پزشکان حقیقی بشرند، برای دوری از وسواس "ذکر خدا" را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهی است که:
(اقم الصلوه لذکری) "برای ذکر من نماز را به پا دارید".
پي نوشت :
(۱) بحار الانوار. جلد ۶۹، صفحه ۱۲۴، حدیث ۲
(۲) ترجمه سیناپس کاپلان ـ سادوک ـ جلد ۲ـ ص ۵۱۹
(۳) همان منبع ص ۵۲۱
(۴) روانپزشکی لینفوردریس ـ ص ۳۰۲
/س