استفاده نادرست از قدرت خدادادی
یکی از قدرت هایی که انسان دارد این است که به وسیله ظاهر خود می تواند بر باطن و قلب خود تصرف کند و آنچه را که در دل خود دارد آن را پنهان کند و خلاف آن را بروز دهد. این قدرت باید در جای خودش استفاده شود، مانند اینکه انسان غصه ای دارد، وقتی به دیگران می رسد غم و غصه خود را پنهان می کند و با طرف مقابل خود با لبخند و چهره گشاده برخورد می کند، زیرا انسان نباید دیگران را به خاطر اندوه خود افسرده کند. "اَلْمُؤْمِنُ بشْرُهُ فی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فی قَلْبِه"، "مومن شادىاش در چهره اش و اندوهش در قلب اوست".[1]انسان اگر از این قدرت خدادادی سوء استفاده کند، این حالت به صورت نفاق در می آید. یعنی شخص برخلاف آنچه معتقد است وانمود می کند و عقیده خود را پنهان می سازد. این ویژگی منافق است. او مثلاً نسبت به کسی خشمگین است اما به او دوستی و محبت نشان می دهد تا او را فریب دهد، محبت و دوستی مربوط به ظاهر اوست و فریب دادن او مربوط به باطن و قلب اوست. با طرف مقابل با چهره خندان برخورد می کند تا طرف مقابل از دشمنی او آگاه نشود و به دام منافق بیفتد.
از سوی دیگر منافق گاهی درباره دشمنان اسلام سخنان تنفرآمیز می گوید تا مسلمانان را به اشتباه بیاندازد، اما عملاً کارهای او مطابق با سخنان کفار است. اگر گفتار کفار بررسی شود روشن می شود که مبانی سخنان منافق چقدر شبیه سخنان سران کفار است، اما به خاطر دو پهلو بودن سخنان او، هر کس طبق فهم خود درک می کند، شخص بابصیرت می داند که اگر او به ظاهر سخن درستی می گوید سخنش قابل اعتنا نیست، چون سخن صحیحِ او لازمه کفر باطنی اوست و او این سخن درست را می گوید تا ظاهر اسلامی خود را حفظ کند اما در واقع دلش با کفار است، مهم قلب مریض اوست نه سخن صحیح او.
او به مسلمانان دروغ می گوید اما به کفار راست می گوید، زیرا او دشمن واقعیِ مسلمانان است و دوست واقعیِ کفار است: "بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا . الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّـهِ جَمِیعاً"، "به منافقان بشارت ده که مجازات دردناکی برای آنهاست. همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود می گیرند. آیا عزّت نزد آنان میجویند؟ با اینکه همه عزت از آن خداست؟!".[2]
منافقین و کفار که در دنیا هم عقیده و همفکر بوده اند هر دو گروه در جهنم خواهند بود: "إِنَّ اللَّـهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً"، "خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع میکند".[3]
منافقین همنشین دشمن می شوند و علیه مسلمانان توطئه می کنند، آن گاه نزد مسلمانان می آیند و با کلمات زیبا و اصطلاحات جذاب آنها را می فریبند تا توطئه های دشمن را اجرا کنند.
منافق مزدور و برده کفار
منافق برای پیشبرد اهداف خود باید لباس نفاق را به تن کند و راهی جز این ندارد. هر کس هرچه بیشتر برده و تابع دستور دشمن شود، در نظر دشمن ذلیل تر و خوارتر می گردد و در نتیجه به بردگی کفار درمی آید، زیرا:۱. مبارزه بین جریان حق و باطل هر روز ادامه دارد، نه جریان باطل از دشمنی خود عقب نشینی می کند و نه جریان حق باید از تلاش، جهاد و مبارزه خود علیه باطل کوتاهی کند. لذا این دو جبهه پیوسته در حال جنگ بسر می برند، چه جنگ سخت و چه جنگ نرم.
۲. دشمنی دشمن روز به روز در حال افزایش است و چون می داند که خدا او را در راه باطل کمک نمی کند تمام توان و تلاش خود را صرف دشمنی با حق می کند تا فرصتی را از دست ندهد.
۳. چون جریان حق با یاری خداوند متعال نقشه های دشمن را نابود می سازد، دشمن باید نقشه جدید را با اشاره های شیاطین طراحی کند تا دشمنی خود را ادامه دهد.
۴. نقشه های دشمن پس از مدتی توسط جبهه حق نقش بر آب می شود، و دشمن نمی تواند به نقشه های قبلی خود بسنده کند، لذا ناچار به طراحی نقشه پیچیده تر، پرهزینه تر و مرموزتر است، به همین خاطر هرچه زمان می گذرد به خاطر شکست های متعدد او، دشمنی اش باید در حال افزایش باشد و بیشتر از قبل چنگ و دندان نشان دهد.
۵. بنابراین برای تحقق این دشمنی از یک طرف دشمن به خاطر عناد خود ناچار به غلبه بر ممالک اسلامی است و از سوی دیگر نمی تواند مستقیماً با عنوان کفر و الحاد بر کشورهای اسلامی چیره شود. لذا وسط این کفر و اسلام کسانی را قرار می دهد که ظاهرشان مانند مومنان است و باطنشان مانند کفار است. این منافقان هستند که اهداف کفار را در کشور اسلامی محقق می سازند.
دشواری شناخت منافق
در اینجا دشواری امتحان برای مسلمانان از این جهت می تواند باشد که گاهی ممکن است مسلمانان، منافقان را به آسانی نتوانند بشناسند و از سخنان جاذب و به ظاهر زیبای آنها فریب نخورند و در دام آنها گرفتار نشوند. چون همان گونه که ظاهر منافقان، مانند مومنان است، سخنان آنان نیز مانند سخنان مومنان است و منافقان با استفاده از نفاق خود می خواهند کفر را بر جامعه اسلامی حاکم کنند.لازمه بردگی دشمن این است که روز به روز دستور دشمن بیشتر و باریک تر می شود و منافقین برای اینکه بیشتر بتوانند در نظر روسای کفار مقبولیت پیدا کنند، باید خواسته های روسای کفار را با تمام توان خود تحقق دهند، لذا آنان سخنان، حیله ها و کارهای خود را با رنگ و لعاب دین پیش می برند. اینجاست که پیروان رهبر و ولی فقیه بصیر باید در پرتو بصیرت رهبر، منافقان را بشناسند و حیله های آنها را تشخیص دهند.
هدف دشمن از تغییر فرهنگ و سبک زندگی برقراری همان کفری است که در بلاد کفر حاکم است. دشمن این کفر را توسط بردگان حلقه به گوش خود - یعنی منافقین - در جامعه اسلامی ترویج می دهد.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: "لَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله إِنِّی لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِکاً؛ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ، وَ أَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ. وَ لَکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَ یَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ"، "رسول خدا صلى الله علیه و آله به من فرمود: من بر امتم نه از مؤمن مىترسم و نه از مشرک، چرا که مؤمن را خداوند به وسیله ایمانش (از کار خلاف) باز مىدارد و مشرک را خداوند به وسیله شرکش خوار مىکند. تنها از شر هر شخصی بر شما مىترسم که در دل منافق است، در زبان (به ظاهر) داناست، آنچه را شما مىپسندید می گوید و آنچه شما آن را ناپسند مىشمارید انجام می دهد".[4]