توجه به درون بودگی

قدرت از حوزه وضع موجود سوژه عبور کرده و به تحلیل شخصیت او می پردازد و علت رفتارهای آتی او را نیز در دایره کیفر وارد می سازد.
چهارشنبه، 1 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توجه به درون بودگی
این اصل بر مبنای پیش فرض ارتباط دانش گفتمان‌ها تأکید می ورزد. کاربردهای این اصل بیشتر در کتاب "مراقبت و تنبیه" و نیز "تاریخ جنسیت" دیده میشوند. برخی از آنها در ادامه تحلیل می گردند.
 
1.رابطه درونی قدرت و دانش در ابژه ساختن افراد در امور قضایی: از نگاه فوکو (۱۹۷۹، صص ۳۲ - ۲۸ )، همراه با تغییر شکل سخت گیری کیفری، هدف آن نیز تغییر کرده و این،همان مسأله‌ای است که از نظرها دور مانده است. تغییر شکل کیفی که در این مجازات صورت گرفته، جایگزینی بدن با واقعیتی بی بدن، انتزاعی و نقابدار است. به اعتقاد وی، به دلیل ثبات نسبی قانون که به دلیل ثبات تفکیک امر مجاز از ممنوع بوده، تبیین صوری جرم در طول دهه ها ثابت مانده اما در زیر این نقاب ثابت، ماهیت جرم و جوهری از آن که آن را قابل تنبیه می سازد، به ظرافت تغییر کرده است. در این تغییر، بسیاری از هوسها، غریزه‌های نامتعارف بودنها، معلولیت های بدنی و تأثیرات وراثتی محیطی نیز وارد حوزه قدرت و قضاوت شده است. در واقع، در این تغییر، قدرت از حوزه وضع موجود سوژه عبور کرده و به تحلیل شخصیت او می پردازد و علت رفتارهای آتی او را نیز در دایره کیفر وارد می سازد.
 
به سخن دیگر، تا پیش از این، ارتباط سوژه و قدرت در حد جرم بود در حالیکه از این زمان به بعد، قدرت وارد حریم خصوصی سوژه شد و علل جرم سوژه نیز مورد اصابت قدرت قرار گرفت. این عبور به مدد دانش روانشناسی میسر گشت. فوکو با سایه نامیدن این علت ها می گوید: «این سایه ها، از طریق وضعیتها و علل مخففه در تعیین مجازات»، قضاوت می شوند، وضعیت هایی که نه تنها عناصر شرطی» عمل، بلکه اموری متفاوت را در داوری وارد می کنند» (فوکو، ترجمه سرخوش و جهاندیده، ۱۳۸۷ب، ص ۲۸). این امور متفاوت، شناخت مجرم، ارزیابی وی، مناسبات میان وی، گذشته و جرم او را که می توان یافت و نیز پیش بینی هایی را که در مورد آینده او می توان کرد در بر می گیرد. اتفاقی که در این بین می افتد آن است که بخش بیشتری از شخصیت فرد به میدان قضاوت کشیده میشود. از نگاه فوکو، کشیده شدن بخش بیشتر سوژه به زیر ذره بین قضاوت و جرم شناسی به وسیله به کارگیری مفاهیم جدید روانشناسی صورت می گیرد که به ظاهر در پی توضیح عمل مجرمانه اند نه تحلیل شخصیت مجرم. مفاهیمی که در واقع و در نهایت، شخصیت مجرم را تحلیل می کنند و بخش بیشتری از وجود وی را وارد عرصه عمومی می سازند. در این تبیین فوکو، کارکرد مفاهیم روانشناسی در مقام دستیار قانون و قدرت برای تحت نظر گرفتن و در تنگنا قرار دادن سوژه و تبدیل وی به ابژه تحلیل کاملا مشهود است.
 
بنابراین، کل جریان جرم شناسی و نظام کیفریندی، در خلال ورود مفاهیم و سازوکارهای روانشناختی به عرصه قضایی، تغییر هدف میدهد: هدف کنترل فرد است نه مجازات خطا، در طول این تغییر هدف، آدمی دوباره به نوعی ابژه تبدیل شده و از زوایایی جدید مورد بررسی قرار گرفته است: «در سرتاسر آیین کیفری، از بازجویی اولیه گرفته تا حکم و پیامدهای نهایی کیفر، حوزه ای از ابژه ها داخل شده است که بر ابژه های تبیین شده و ضابطه مند شده از نظر قضایی، افزوده شده و آنها را از یکدیگر تفکیک کرده است»(فوکو، ۱۹۷۹، ص ۲۹). نظام جدیدی از حقیقت شکل می گیرد، قلمرو تازه ای از ابژه ها تکوین می یابد و نقش‌های جدید در عدالت کیفری، تعریف می شوند.استناد فوکو در این بحث به ورود گزارش های کارشناسی روان پزشکی است که به تدریج در دعاوی مطرح می شوند؛ گزارش هایی که هدف آنها بررسی آدمی۔ مجرم - از منظرهایی جدید است؛ بررسیهایی که خود به هدف پیش بینی و در نهایت کنترل انسان انجام می گیرند: «یکی از کارکردهای دقیق گزارش کارشناسی روان پزشکی در همین حوزه هاست اینها با ثبت رسمی جرمها در حوزه ای از ابژه هایی که می توان از آنها شناخت علمی به دست داد، سازوکارهای تنبیه قانونی را نه تنها بر جرمها بلکه بر افراد، نه تنها بر آن چه افراد انجام داده اند، بلکه بر آنچه هستند و خواهند بود و می توانند باشند، به گونه ای قابل توجیه مسلط می کنند» (فوکو، ترجکه سرخوش و جهاندیده، ۱۳۸۷، ص ۳۰). در نهایت فوکو به این نتیجه می رسد که علمی شدن جرمها و قرار دادن آنها در حیطه روانهای مختلف، گستره قضاوت بر روی انسانها را وسیع تر ساخته است.
 
٢. کارکرد گزارش‌های دانشی در توجیه نظام قضایی: فوکو(۱۹۷۹) معتقد است در سازوکار جدید در قرن بیستم - بخشنامه ۱۹۵۸- کارشناسان روان پزشکی ملزم به پاسخ به سه پرسش اند) آیا متهم جامعه را با خطری مواجه می سازد؟ آیا متهم، قابل مجازات کیفری است؟ آیا وی درمان پذیر یا قابل سازگاری دوباره است؟ بنابراین در این سازوکار، روان پزشک در جایگاه مشاور تنبیه قرار می گیرد. در این نظام جدید کیفری، قضات همواره در حال قضاوت راجع به چیزی غیر از جرم هستند و کل عملیات کیفری، مشحون از مؤلفه‌های برون قضایی است (فوکو، ۱۹۷۹، ص ۳۳). از نگاه فوکو، نظام قضایی مدرن در پی قضایی ساختن این عناصر نیست بلکه می خواهد غیرقضایی بودن آنها را حفظ کند، تنبیه را از حالت صرفأ قانونی خارج کند و آن را به درمان تعبیر کند. به سخن دیگر، عدالت کیفری سعی می کند تا با ارجاع همیشگی به چیزی غیر از خودش، خود را توجیه کند و این منبع ارجاع، دانش روانشناسی است. در اینجا پیوند خوردن دانش و قدرت در موضوع جرم شناسی دیده میشود. در این حالت، نظام جدیدی از حقیقت شکل می گیرد، قلمرو تازه ای از ابژه ها تکوین می یابد و نقش های جدید در عدالت کیفری، تعریف می شوند. در نتیجه، «دانش، تکنیک ها و گفتمان های علمی شکل می گیرند و با روش قدرت تنبیهی در هم می پیچند» (فوکو، ۱۹۷۹، ص ۳۴).
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط