گذرى بر نکات اخلاقى دیوان امام خمینى
امام خمینى قدس سره بزرگ مرد قرن بیستم و مجدِد اسلام ناب محمدى صلی الله علیه وآله در ابعاد مختلف و صاحب نظرى کم نظیر بلکه بینظیر بودند.ایشان در سیاست، سیاستمدارى باهوش و زیرک و در فقه، در اوج قله فقاهت و مرجعیت و در فلسفه و عرفان صاحب مکتب بودند.
یکى از ابعاد ناشناخته حضرت امام خمینى قدس سره طبع لطیف و قلم روان وى است. کمتر کسى باور میکرد شخصیتى با این همه مبارزه، جنگ، تبعید و زندان، در کمال آرامش و طمأنینه، دیوانى از گلهاى خوشبو گردآورد و به اهل دل و معنا هدیه کند.
این مقال نگاهى گذرا دارد بر دیوان امام قدس سره از بعد معنوى و محتوایى بدون توجه به ظاهر و الفاظ آن. امید است که مورد قبول اهل دل قرار گیرد.
امام قدس سره حکیم و عالمى است که علم و عرفان، وى را به جامعه گریزى و نادیده گرفتن تداوم بخشى خط و سیره انبیا نکشاند و توجیه پرهیز از عملیات سیاسى و تدبیر امور کلان جامعه اسلامى نشد و این مسأله است که وى را از سایر اقران متمایز ساخته است.
عرفان امام قدس سره گریزان از روش و شیوه هایى است که عارف مسلکان بازارى خود را بدان می آرایند، امام خمینى قدس سره مى فرمود:
آنکه بگذشت زپیدا و نهان درویش است
آن که دل بگسلد از هر دو جهان درویش است
آنکه نادیده کلاه و سر و جان درویش است1.2
نیست درویش که دارد کله درویشى
آرى عرفان به دور از صبغه آرایه ها و پیرایه ها را میتوان در دیار فقهاء و علماء ربانى سراغ داشت که بدون شک امام خمینى قدس سره از صدرنشینان این عرصه است. در این عرفان، واژگانى چون: اخلاص، ایمان، احساس حضور، وَصال، فناء، عشق و... داراى تجلّى مخصوص به خوداند. در این عرفان؛ گریز از بتها، اظهار عجز، توبه، اعتقاد به شعور همه ذرات هستى و... جایگاه خاصى دارند. امام قدس سره از طریق سرودن اشعار به ترویج حقایق الهى می پرداخت، ایشان در این عرصه گذشتگان را زنده کرده و آیندهگان را آب حیات اهداء کرده است.آن که دل بگسلد از هر دو جهان درویش است
آنکه نادیده کلاه و سر و جان درویش است1.2
نیست درویش که دارد کله درویشى
دیوان امام راحل قدس سره حاوى رهنمودهاى حیات بخش در زمینه هاى گوناگون تربیتى است که به برخى از آنها اشاره میشود:
اخلاص
امام خمینى قدس سره اخلاص را معیار گران سنگى علم میداند، در این دیدگاه، علم به دور از اخلاص، حجابى بیش نیست.علمش به حجابى شده تفسیر و دگر هیچ
عالِم که به اخلاص، نیاراسته خود را
بسته است به الفاط و تعابیر دگر هیچ
عارف که زعرفان کتب چند فراخواند3
عالِم که به اخلاص، نیاراسته خود را
بسته است به الفاط و تعابیر دگر هیچ
عارف که زعرفان کتب چند فراخواند3
از عشق، به تیشه ریشه کوه بکَن فرهاد
شو و تیشه بر اینکوه بزن
یاد همه چیز را جز او دور فکن
طور است و جمال دوست، همچون موسی4
شو و تیشه بر اینکوه بزن
یاد همه چیز را جز او دور فکن
طور است و جمال دوست، همچون موسی4
ایمان
ایمان در دیدگاه امام خمینى رحمه الله حاکمیت خدا، بر کشور دل و فرمان پذیرى صاحب دل، است.بر عرش برین و کرسیش مأوا نیست آن کس،
که زمین و آسمانش جا نیست
ایمان است، این و غیر از این معنا نیست
اندر دل عاشقش بگنجد اى دوست5
که زمین و آسمانش جا نیست
ایمان است، این و غیر از این معنا نیست
اندر دل عاشقش بگنجد اى دوست5
احساس حضور
انسان همواره در حضور پروردگار حکیم است. امام راحل میفرماید:عالم محضر خدا است در محضر خدا گناه نکنید. این حضور را افراد بیدار دل، شهود میکنند ولى غافلان بدان توجه ندارند، ایشان میفرمایند:
اى مهر جمال تو دواى دل ریش
اى یاد تو روح بخش جان درویش
جوینده تست هر کسى در هر کیش
دلها همه صیدهاى در بند تواند6
اى یاد تو روح بخش جان درویش
جوینده تست هر کسى در هر کیش
دلها همه صیدهاى در بند تواند6
دلباخته قامت رعناى توام
پروانه شمع رخ زیباى توام
برگیر حجاب، من که رسواى توام
آشفتهام از فراقت اى دلبر حُسْن7
* * *
جز عکس نمود او ندیدم هرگز
جز فیض وجود او ندیدم هرگز
بودى جز بود او ندیدم هرگز
مرگ است اگر هستى دیگر بینی8
جز فیض وجود او ندیدم هرگز
بودى جز بود او ندیدم هرگز
مرگ است اگر هستى دیگر بینی8
وصال
در دیدگاه امام خمینى قدس سره انسانها چند طایفه اند:1) غافلان؛ 2) سالکان؛ 3) واصلان.
گروه اوّل، گمشده گان و واماندگان اند. گروه دوم مجاهدان و تلاشگران دستیابى به مقصود هستند. گروه سوم، گروهى هستند که هرگونه موانع و حجابها را پشت سر گذاشته به مقام والاى انسانیت، نایل شده اند.
وصال، به مفهوم واقعى کلمه، جز تجلى فناء فی الله نیست و فناء نیز به نوبه خود جز رهایى از بندها و تارهاى خود بینى و خودخواهى نمیباشد.
هر ریش دلی، بحق پریشان تو هست
هر ذرّه، در این مزرعه، مهمان تو هست
جوینده هر چه هست خواهان تو هست
کس را نتوان گفت که جویاى تو نیست9
هر ذرّه، در این مزرعه، مهمان تو هست
جوینده هر چه هست خواهان تو هست
کس را نتوان گفت که جویاى تو نیست9
فناء
مرحله فناء، مرحله اى است که هر کسى را بدان راهى نیست، فناء، چیزى جز، خود را ندیدن و چون قطرهاى به اقیانوس وصال، پیوستن نیست، فناء، رهایى از جاذبه هاى بتهاى برون و درون و دریدن هرگونه حجاب و موانع و پرهیز از هرگونه خودبینى است.10
زین دیو لعین، صرف نظر باید کرد
از هستى خویشتن، گذر باید کرد
از منزل بیگانه، سفر باید کرد
گر طالب دیدار رخ محبوبی11
* * *
زین طایفه من، وفا ندیدم هرگز
از صوفیها، صفا ندیدم هرگز
با خود بینی، فنا ندیدم هرگز
زین مدّعیان که فاش «اَنَا الْحَق» گویند12
از صوفیها، صفا ندیدم هرگز
با خود بینی، فنا ندیدم هرگز
زین مدّعیان که فاش «اَنَا الْحَق» گویند12
فطرت خداجویی
عشق و جذبه الهی، حقیقتى است که صاحب خود را به آستان معشوق، میرساند.انسان به گونه اى آفرینش یافته است که به معبود و صانع خویش احساس آشنایى فطرى و خضوع و تعبد ویژهاى دارد که برخاسته از تعقل و تفکر و حواس پنجگانه ظاهرى آدمى نیست، چیزى است که از آن به عنوان احساس فطرى یاد میشود.
غم نباشد چو بود مهر تو اندر دل ما
گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما
از چه رو، پس زمحبت بسرشتى گل ما
لایق طوف حریم تو نبودیم اگر13
* * *
قلبى که به عشقت نَطَپَد جز گِل نیست
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست
از زندگى بیثمرش حاصل نیست
آن کس که ندارد به سر کَوْن تو راه14
* * *
عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما
جز عشق تو، هیچ نیست اندر دل ما
با آن همه جرّ و بحث ها مشکل ما
اسفار و شفاء اِبن سینا نگشود15
* * *
گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما
از چه رو، پس زمحبت بسرشتى گل ما
لایق طوف حریم تو نبودیم اگر13
* * *
قلبى که به عشقت نَطَپَد جز گِل نیست
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست
از زندگى بیثمرش حاصل نیست
آن کس که ندارد به سر کَوْن تو راه14
* * *
عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما
جز عشق تو، هیچ نیست اندر دل ما
با آن همه جرّ و بحث ها مشکل ما
اسفار و شفاء اِبن سینا نگشود15
* * *
بتگریزی
امام قدس سره از هرگونه بت، گریزان بود. بت درون، بت برون، بت به ظاهر آراسته و داراى صبغه ایمانى و مقبول و بت.بتها به نوبه خود مصادیق و تجلیات گوناگونى دارند که به ناشناخته و شناخته قابل تقسیم اند.
با گوش توئى نغمه او کس نشنید
با چشم منی، جمال او نتوان دید
این بت، بشکن تا شودت دوست پدید
این ما و توئى مایه کورى و کرى است16
* * *
تاجدار و خرقه دار از رنگ و بو افتاده نیست
خرقه درویش، همچون تاج شاهنشاهى است
هر که این اغلال در جانش بود، آماده نیست
تا اسیر رنگ و بوئی، بوى دلبر نشوی17
* * *
از دیو خودى خود، جدا باید شد
از هستى خویشتن رها باید شد
کى راهى راه انبیاء خواهد شد
آن کس که به شیطان درون سرگرم است18
با چشم منی، جمال او نتوان دید
این بت، بشکن تا شودت دوست پدید
این ما و توئى مایه کورى و کرى است16
* * *
تاجدار و خرقه دار از رنگ و بو افتاده نیست
خرقه درویش، همچون تاج شاهنشاهى است
هر که این اغلال در جانش بود، آماده نیست
تا اسیر رنگ و بوئی، بوى دلبر نشوی17
* * *
از دیو خودى خود، جدا باید شد
از هستى خویشتن رها باید شد
کى راهى راه انبیاء خواهد شد
آن کس که به شیطان درون سرگرم است18
اظهار عجز
معرفت معبود، براى هر کسى میسر نیست. عقلى به همتائى عقل کل و قلبى به پهناى هستى و هستیبخش میتواند از این دیار، به کشف راز و شهود حقیقت، توفیق یابد.عجز از کنه ذات الهی، در بین عارفان راستین، داراى شهرت بسزا است. امامراحل قدس سره فرمود:
در خور وَصف جمال دلبر فرزانه نیست
گفته هاى فیلسوف و صوفى و درویش و شیخ
کانچه گویند از زبان بیهش و مستانه نیست
هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن19
گفته هاى فیلسوف و صوفى و درویش و شیخ
کانچه گویند از زبان بیهش و مستانه نیست
هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن19
حجاب
حجاب به نوبه خود، مصادیق مختلفى دارد که مهمترین آنها عبارت اند از:حجاب دل، حجابى که میان آدمى و مرحله فناء فی الله حایل می شود، حجاب، در این دیار از حیث تحقق، همان است که از آن، به عنوان بت، نیز میتوان یاد کرد.
از خویشتن خویش گذر باید کرد
به سوى دوست سفر باید کرد
دیوى است به ره، از آن حذر باید کرد
هر معرفتی، که بوى هستى تو داد20
* * *
تا دیدگهت، کتاب عرفان باشد
تا تکیه گهت، عصاى برهان باشد
قلب تو دگرگون و پریشان باشد
در هجر جمال دوست تا آخر عمر21
* * *
از فلسفه، فاء و لام و سین میداند
فاطى که فنون فلسفه میداند
خود را زحجاب فلسفه، برهاند
امید من آن است که با نور خدا22
* * *
غوّاص، به دریاى معارف باشد
آن کس که به زَعم خویش، عارف باشد
بیند که به لاک خویش واقف باشد
روزى اگر از حجاب، آزاد شود23
* * *
به سوى دوست سفر باید کرد
دیوى است به ره، از آن حذر باید کرد
هر معرفتی، که بوى هستى تو داد20
* * *
تا دیدگهت، کتاب عرفان باشد
تا تکیه گهت، عصاى برهان باشد
قلب تو دگرگون و پریشان باشد
در هجر جمال دوست تا آخر عمر21
* * *
از فلسفه، فاء و لام و سین میداند
فاطى که فنون فلسفه میداند
خود را زحجاب فلسفه، برهاند
امید من آن است که با نور خدا22
* * *
غوّاص، به دریاى معارف باشد
آن کس که به زَعم خویش، عارف باشد
بیند که به لاک خویش واقف باشد
روزى اگر از حجاب، آزاد شود23
* * *
عشق به اهل بیت علیهم السلام و انتظار فرج
تا به کى در ظِلِّ اَمر24 غیبت کبرى نهانى
پرده بردار از رخ و ما مردهگان را جان ببخشا
اى که قلب عالم امکانى و جان جهانی
تا به کى این کافران نوشند خون اهل ایمان
چند این گرگان کنند، این گوسفندان را شبانی
اى که بینور جمالت نیست عالَم را فروغی25
پرده بردار از رخ و ما مردهگان را جان ببخشا
اى که قلب عالم امکانى و جان جهانی
تا به کى این کافران نوشند خون اهل ایمان
چند این گرگان کنند، این گوسفندان را شبانی
اى که بینور جمالت نیست عالَم را فروغی25
* * *
وى ابدیت به طلعت تو مقرّر اى ازلیت، به تربت تو مخمّر
رایت قدرت در آستین تو مُضْمَر آیت رحمت، زجلوه تو هویدا
عصمت تو سرّ مختفى را مظهر جلوه تو نور ایزدى را مَجْلی
واجب اما شعاع خالق اکبر ممکن اما چه ممکن، علتِ امکان
گر نبُدى ؛ باطل آمدند، سراسر آبروى ممکنات، جمله ازین نور
معجزهاش میبُوَد همانا دختر26 فاش بگفتم که این رسول خدایست
وى ابدیت به طلعت تو مقرّر اى ازلیت، به تربت تو مخمّر
رایت قدرت در آستین تو مُضْمَر آیت رحمت، زجلوه تو هویدا
عصمت تو سرّ مختفى را مظهر جلوه تو نور ایزدى را مَجْلی
واجب اما شعاع خالق اکبر ممکن اما چه ممکن، علتِ امکان
گر نبُدى ؛ باطل آمدند، سراسر آبروى ممکنات، جمله ازین نور
معجزهاش میبُوَد همانا دختر26 فاش بگفتم که این رسول خدایست
هستى تسبیحگوى خالق
بعضى از صاحب نظران در تفسیر آیه «لا تفقهون تسبیحهم»27 منظور از تسبیح موجودات را تسبیح گویى موجودات به زبانِ «حال» میدانند، ولى حضرت امام قدس سره این تسبیح گویى را به زبان «قال» دانسته و براى همه ذرات عالم، شعور و درک قایل است.تسبیح کنان لقاى او میگویند
ذراتِ جهان ثناى حق میگویند
باذکر فصیح، راه او میپویند
ما کوردلان خامُشِشان پنداریم28
ذراتِ جهان ثناى حق میگویند
باذکر فصیح، راه او میپویند
ما کوردلان خامُشِشان پنداریم28
* * *
با فطرت خویشتن، ثناجوى ویند
ذرات وجود، عاشق روى ویند
هرجا که نظر کنند در سوى ویند
ناخواسته و خواسته، دلها همگی29
با فطرت خویشتن، ثناجوى ویند
ذرات وجود، عاشق روى ویند
هرجا که نظر کنند در سوى ویند
ناخواسته و خواسته، دلها همگی29
زهد و وارستگی
زهد راستین از ویژگی هاى انسان کامل است. امام قدس سره در یکى از رباعیات خود در اینباره میفرماید:از دوست شدن به این و آن دل برکن
فاطى زعلایق جهان، دل برکن
بگزین تو از کون و مکان دل برکن
یک دوست که آن جمال مطلق باشد30
فاطى زعلایق جهان، دل برکن
بگزین تو از کون و مکان دل برکن
یک دوست که آن جمال مطلق باشد30
گریز از زهد دروغین
امام قدس سره همواره از زهد ریایى گریزان بوده و بدان تاخته است. آن حضرت در جاى جاى دیوان خود به زهدفروشان و زاهدنمایان خرده گرفته و بیزارى خود از آنان ابراز داشته است.خرقه پیرِ خراباتى و هشیار شدم
جامه زهد و ریا کندم و برتن کردم31
جامه زهد و ریا کندم و برتن کردم31
استعانت
مغرور نگشتن به عبادات و اعمال صالح از سجایاى انسانهاى واصل است. امام امت قدسسره همواره و در سراسر زندگی، اهل دعا و راز و نیاز و نیایش بود آن حضرت میفرمود:طفلیم در این طریق پیرى فرما
اى پیر طریق دستگیرى فرما
یارا تو در این راه، امیرى فرما
فرسوده شدیم و ره به جایى نرسید32
اى پیر طریق دستگیرى فرما
یارا تو در این راه، امیرى فرما
فرسوده شدیم و ره به جایى نرسید32
* * *
سرمست زباده اَلَستم بنما
هشیارى من بگیر، و مستم بنما
در دیده خود، هر آنچه هستم بنما
بر نیستیم فزون کن از راه کرم33
سرمست زباده اَلَستم بنما
هشیارى من بگیر، و مستم بنما
در دیده خود، هر آنچه هستم بنما
بر نیستیم فزون کن از راه کرم33
قدرشناسى و تلاش در جوانی
امام قدس سره همواره به جوانان لطف داشت. آن حضرت در رهنمودى به آنان فرمود:در پیرى از تو هیچ نیاید بغیر خواب
هان اى عزیز، فصل جوانى بهوش باش34
* * *
حالى نشد و جهان فانى بگذشت
افسوس که ایام جوانى بگذشت
دیدى همه عمر، در گمانى بگذشت
مطلوب همه جهان نهان است هنوز35
هان اى عزیز، فصل جوانى بهوش باش34
* * *
حالى نشد و جهان فانى بگذشت
افسوس که ایام جوانى بگذشت
دیدى همه عمر، در گمانى بگذشت
مطلوب همه جهان نهان است هنوز35
مقام انسان کامل
انسان در دیدگاه حضرت امام، مقامى را داراست که در وهم نمیگنجد.روحالأمین به سدره، پى جستجوى ماست
ما عاشقان ز قلّه کوه هدایتیم36
* * *
قصه علّم الأسماء به زبان است هنوز
قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند37
* * *
نیست آدم زاده آن کس، کز ملک پرّان نبودی
از مَلِک پرواز کن، از مُلکِ هستی، رخت بربند38
* * *
قاب قوسینت کجا رفته است أَوْ اَدْنى چه شد
گر تو آدم زاده هستی، علم الاسماء چه شد39
ما عاشقان ز قلّه کوه هدایتیم36
* * *
قصه علّم الأسماء به زبان است هنوز
قدسیان را نرسد تا که به ما فخر کنند37
* * *
نیست آدم زاده آن کس، کز ملک پرّان نبودی
از مَلِک پرواز کن، از مُلکِ هستی، رخت بربند38
* * *
قاب قوسینت کجا رفته است أَوْ اَدْنى چه شد
گر تو آدم زاده هستی، علم الاسماء چه شد39
غره نشدن به عبادتها
عبادت ما گاهى به خاطر ترس از کیفر و گاهى به خاطر شوق بهشت است، در حالى که عبادت خالصانه همان است که از آن به عنوان عبادت اَحرار یاد میشود، لذا حضرت امام قدس سره فرمودند:دعوى اخلاص با این خودپرستیها چه شد
این عبادتها که ما کردیم، خوبش کاسبى است
لا اِلهت را شنیدیم، ولی، اِلاّ چه شد
مرشد از دعوت به سوى خویشتنبردار دست
* * *
این عبادت ها بود سرمایه شرمندگى
عیب خود گویم به عمرم، من نکردم بندگی
من که در جان و سرم باشد هواى بندگی
دعوى ایاک نعبد، یک دروغى بیش نیست40
این عبادتها که ما کردیم، خوبش کاسبى است
لا اِلهت را شنیدیم، ولی، اِلاّ چه شد
مرشد از دعوت به سوى خویشتنبردار دست
* * *
این عبادت ها بود سرمایه شرمندگى
عیب خود گویم به عمرم، من نکردم بندگی
من که در جان و سرم باشد هواى بندگی
دعوى ایاک نعبد، یک دروغى بیش نیست40
هستى بستر تکامل
اگر با چشمان باز به حقایق و اسرار جهان بنگریم، خواهیم دید که رهنمود آسمانى «عَسى اَنْ تکرهوا شیئاً وهو خیر لکم»، حکم فرما است. بر این اساس امام خمینى قدس سره حتى درباره ابلیس میفرماید:از بهشتم برد بیرون بسته جانان نمود
خواست شیطان، بَدکند با من، ولى احسان نمود
عشق پیدا گشت و از مِلْک مَلِک پرّان نمود
خواست از فردوس بیرونم کند خوارم کند41
خواست شیطان، بَدکند با من، ولى احسان نمود
عشق پیدا گشت و از مِلْک مَلِک پرّان نمود
خواست از فردوس بیرونم کند خوارم کند41
قم
دیار قم، همواره مورد لطف و محبت حضرت امام خمینى قدسسره بود، آن حضرت فرمود:بلکه بهشتش یساولى است برابر عرصه قم، غیرت بهشت برین است
شاید گرلوح را بیابد همسر42 خاکى عجب خاک، آبروى خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر43 زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
ـ امام رحمه الله درباره حوزه علمیه قم در پیشگاه حضرت صاحب الأمر(عجل اللّه فرجه الشّریف) چنین دعایى نمود:شاید گرلوح را بیابد همسر42 خاکى عجب خاک، آبروى خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر43 زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
تا کند فُلکِ نجات مسلمین را باد بانى
حوزه علمیه قم را عَلَم فرما به عالَم
بهر بدخواهش رسان، هردم بلاى آسمانی
نیکخواهش را عطا فرما بقاى جاودانی44
حوزه علمیه قم را عَلَم فرما به عالَم
بهر بدخواهش رسان، هردم بلاى آسمانی
نیکخواهش را عطا فرما بقاى جاودانی44
اشعار سیاسی
پرداختن به مسایل سیاسى در جهت اجراى رهنمودى است که امام راحل قدسسره از امام مجتبى علیهالسلام آموخته است آن حضرت فرمود: «نَدَبَنا اللّه لِسیاسة الأمة»45 خدا ما را سیاستمدار و سیاستگذار امت دانست.دشمن زحیات خویشتن نومید است
جمهورى اسلامى ما جاوید است
ما و همه ستمکشان را عید است
آن روز که عالم زستمگر خالى است46
* * *
دشمن زشکست خویشتن آگاه است
این عید سعید، عید حزب اللّه است
جاوید، به اسم اعظم «اللّه» است
چون پرچم جمهورى اسلامى ما47
* * *
ملت به پناه لطف احمد باشد
این عید سعید، عید اسعد باشد
تمثال مبارک محمّد صلی الله علیه وآله وسلم باشد
بر پرچم جمهورى اسلامى ما48
* * *
زین دیو برِ که ناله بنیاد کنیم
از جور رضا شاه کجا داد کنیم
اکنون نفسى نیست که فریاد کنیم
آن دم، که نَفَس بود ره ناله نبود49
* * *
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
سالها میگذرد، حادثه ها میآید50
* * *
افکار پلید فتنه جویان خام است51
ملت، به رهِ خویش جلو میتازد
صدام به دست خویش، در صد دام است
جمهورى ما نشانگر اسلام است
جمهورى اسلامى ما جاوید است
ما و همه ستمکشان را عید است
آن روز که عالم زستمگر خالى است46
* * *
دشمن زشکست خویشتن آگاه است
این عید سعید، عید حزب اللّه است
جاوید، به اسم اعظم «اللّه» است
چون پرچم جمهورى اسلامى ما47
* * *
ملت به پناه لطف احمد باشد
این عید سعید، عید اسعد باشد
تمثال مبارک محمّد صلی الله علیه وآله وسلم باشد
بر پرچم جمهورى اسلامى ما48
* * *
زین دیو برِ که ناله بنیاد کنیم
از جور رضا شاه کجا داد کنیم
اکنون نفسى نیست که فریاد کنیم
آن دم، که نَفَس بود ره ناله نبود49
* * *
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
سالها میگذرد، حادثه ها میآید50
* * *
افکار پلید فتنه جویان خام است51
ملت، به رهِ خویش جلو میتازد
صدام به دست خویش، در صد دام است
جمهورى ما نشانگر اسلام است
پینوشت:
1. تمام پاورقیها از دیوان امام چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدسسره نقل شده است.
2. دیوانامام قدسسره ، ص 54.
3. ص 74.
4. ص 231.
5. ص 199 .
6. ص 218.
7. ص 219.
8. ص 217.
9. ص 198.
10. ر. ک: پرتوى از مبانى تربیتى عرفانى حضرت امام خمینى قدسسره ، صص 74-78.
11. ص 204.
12. ص 217.
13. ص 45.
14. ص 199.
15. ص 44.
16. ص 214.
17. ص 70.
18. ص 208.
19. ص 71.
20. ص 203.
21. ص 207.
22. ص 209.
23. ص 206.
24. گرچه در دیوان چاپ شده از سوى مؤسسه نشر آثار حضرت امام قدسسره ، در این مصرع، کلمه «امر» آمده است ولى بهنظر میرسد که «اَبْر» باشد. البته میترسم پیشنهاد من همچون کلام استادم علامه حسنزاده آملى دامظله باشد. آن حضرت، در درس اشارات ابن سینا، بیت معروف امام راحل قدسسره «من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم» را بر زبان آورد.
25. ص 266.
26. ص 253.
27. اسراء (17): 44 .
28. ص 211.
29. ص 212.
30. ص 232.
31. ص 142.
32. ص 192.
33. ص 192.
34.ص48.
35.ص201.
36. ص 56.
37. ص 127.
38. ص 180.
39. ص 94.
40. ص 310.
41.ص115.
42. ص 257.
43. ص 257.
44. ص 267.
45. ر.ک: محدث قمی، سفینة البحار، ماده حَسَن.
46. ص 193.
47. ص 197.
48. ص 206.
49. ص 450.
50. ص 154.
51. ص 195.
منبع: مرکز مطالعات شیعه