تواضع در برابر مردم (قسمت سوم)

تواضع نشانه‌هایی دارد که یکی از آنها ترک مراء و جدال است هر چند حق با تو باشد، و تواضع سر چشمه خوبیها است.
دوشنبه، 6 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تواضع در برابر مردم (قسمت سوم)
یکی از نشانه‌های تواضع ترک مجادله و بحث است. مدیر متکبر وقتی در موضوعی با دیگری بحث می کند، با شنیدن حرف حق از طرف مقابل آن را قبول نمی کند بلکه به دنبال این است که حتما حرف خود را به کرسی بنشاند و خود را عالم تر نشان دهد. گاهی هم کبر و خودبزرگ بینی اش موجب می شود که نظر خود را صحیح بداند و به نظرات دیگران اعتنا نکند، هر چند که در واقع حق با طرف مقابل باشد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: التواضع.. و أن تترک المراء و إن کنت محقا و رأس الخیر التواضع: تواضع نشانه هایی دارد... که یکی از آنها ترک مراء و جدال است هر چند حق با تو باشد، و تواضع سر چشمه خوبیها است. راغب اصفهانی می گوید: جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت می گیرد و علت اینکه به این گونه مباحث مجادله می گویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره می پردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند. اسلام به طور کلی از جدال نهی نکرده است بلکه در مواردی از قرآن به پیامبر امر می کند که با مردم مجادله کند، زیرا بحث و گفتگو در مسائل به خاطر ارشاد و راهنمایی مردم لازم و ضروری است و چه بسا افرادی که در اثر این گونه مجادله و مباحثه توانسته اند عده زیادی را به خیر و سعادت دعوت کنند و از گمراهی نجات دهند.
 
قرآن کریم می فرماید: «ادع إلى سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین »: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها با طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن. پروردگار تو از هر کسی بهتر می داند چه کسانی از طریق او گمراه شدند و چه کسانی هدایت یافته اند (النحل، ۲۵.) بی شک، جدال به خاطر خصومت و تفوق جویی و برتری طلبی آثار سوئی دارد. یکی از آثار شوم جدال آن است که آبروی انسان می رود. بخصوص اگر طرف مقابل عیب جو و هتاک باشد و در گفته های خود ادب را رعایت نکند و آنچه بر زبانش جاری شود بگوید، سر انجام کار به بی حرمتی و توهین می رسد. یکی دیگر از آثار سوء جدال ایجاد دشمنی و عداوت است. ذکر یک نکته در اینجا لازم است که به طور کلی جدال باید دور از مراء و خصومت باشد. یعنی بیان حقیقت تا حدی لازم و جایز است که برای تفهیم و ارشاد طرف مقابل باشد و چنانچه طرف حاضر به شنیدن نیست نباید اصرار کرد، زیرا اصرار زیاد اگر به خاطر تفهیم است در صورتی مفید واقع می شود که طرف مقابل آماده شنیدن باشد، و اگر به خاطر غلبه و سرکوب طرف است این همان جدال مذموم است که موجب خصومت و دشمنی خواهد شد. تردیدی نیست کسی که می داند حق با او نیست ولی برای اثبات مطلب خود پافشاری و اصرار می کند و می خواهد با زور افکار و عقاید خود را به مردم تحمیل کند، خصلت برتری جویی بر او چیره شده و عواقب شوم مجادله دامنگیر او خواهد شد.
 
نظام هستی و قوانین حاکم بر آن، از ریزترین موجودات تا بزرگترین آن ها، از نظمی شگفت انگیز حکایت می کند. اگر نگاهی دقیق به اطراف خود بیندازیم و پدیده های هستی را با دیده دقت بنگریم، در می یابیم که دست پر مهر پروردگار چه قدر زیبا و منظم هر چیز را در جای خویش نهاده است. به راستی که در آفرینش آسمان‌هاو زمین و اختلاف شب و روز و گردش کشتی در دریا به طوری که مردم بهره مند می شوند و در بارانی که خداوند از آسمان می فرستند تا در پرتو آن زمین های مرده را زنده کند و موجوداتی را که در روی زمین پخش ساخته و در وزش بادها ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخر نموده است ، برای خردمندان ، نشانه هایی از خداوند است . هر چه بیشتر در گسترده زمین و زمان و آفریده های گیتی دقت کنیم ، نظم حیرت انگیز آن ها چشمانمان را بیش تر خیره می سازد. در جهان ناهماهنگی دیده نمی شود. چشم بینداز و نظاره کن ؛ آیا هیچگونه ناهماهنگی می بینی ؟
 
جهان با همه بزرگی اش ، مشحون از نظم و انسجام و ترکیب های حساب شده است : پیدایش شب و روز ، رفت و آمد فصول چهار گانه ، خواب در زمستان و بیداری در بهار، زنجیره حیات در حیوانات و گیاهان و وابستگی آن ها به هم و... همه، نشانه های آشکار نظم و انتظام عالم است. اگر اندکی بی نظمی در گوشه ای از چرخه حیات راه می یافت همه آن به نابودی می گرایید. قرآن کریم و روایات معصومان (علیه السلام) از جلوه های مختلف نظم، پرده بر می دارند و ما را با این گوهر گران بها آشنا می سازند. حضرت امام خمینی قدس سره می فرمایند که: اگر در زندگی مان، در رفتار و حرکت مان، نظم بدهیم، فکرمان هم بالطبع نظم می گیرد. وقتی فکر نظم گرفت و انسان نظم در زندگی داشت، یقینا از آن نظم فکری کامل الهی هم برخوردار می شود. لغت شناسان، نظم را به معنای آراستگی، هماهنگی، پیوستگی ترتیب زمانی یا عددی یا مکانی، رشته مروارید، میزان کردن، قاعده قانون،... دانسته اند؛ انضباط نیز در لغت، به معنای استوار شدن، نگاه داشتن، رعایت قوانین و مقررات و نیز وفای به نظم است. کلمه هایی مانند صف، حد و حدود، تدبیر، اقتصاد و میانه روی و اتقان، بیان کننده جلوه های نظمند. برخی، درباره انضباط بر آن رفته اند که انضباط و راهنمایی تمایلات و غرایز فطری به سوی هدفی ویژه است. انضباط، قانون زندگی است و از گذر آن، فعالیت ها و رفتارها در ظابطه ای خاص در می آید و هر کس در می یابد که چه گونه باید زندگی کند و چه گونه از اوقات خود به گونه شایسته بهره جوید.
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.