شهید مصطفی خمینی شیدای راه پدر (قسمت اول)

این مقاله به نقل از حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی که در مورد شخصیت حاج آقا مصطفی و دوران پر تلاطم حیات سیاسی حضرت امام خمینی..
شنبه، 11 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهید مصطفی خمینی شیدای راه پدر (قسمت اول)
مرحوم حاج آقا سید مصطفی خمینی دست پرورده و امیدی برای امام بود که در دوران پر تلاطم حیات سیاسی حضرت امام و در دوران شکوفایی علمی حضرت امام و پیوند خورده با سرنوشت مبارزاتی آن حضرت هم رشد کرد و هم به تعالی و تکامل رسید و هم به سرانجام بسیار شکوهمند و موفقی نائل شد. آنچه مسلم است ایشان یکی از استعدادهای فوق درخشان بود. فوق العاده تیزهوش بود. حافظه بسیار قوی داشت و در محیطی آزاد پرورش یافت. در محیطی که اختناقی وجود نداشت. با آزادی و آرامش ویژه ای رشد کرد از یک طرف استعداد فوق العاده درخشان و از طرف دیگر زمینه تربیتی و پرورشی متناسب با شأن خودش این مجال را برایش فراهم کرد که به شایستگی رشد کند و به تکامل برسد. از معدود استعدادهایی بود که به سرعت مراحل تکاملی دانش را طی نمود. در دوران تحصیل، تدریس هم می کرد. هم مدرس قابلی بود و هم آموزنده و طلبه موفق. البته در کنارش مراحل لازم تکاملی و تهذیب نفس و پرورش معنوی را هم به آن توجه و عنایت داشت. انسان کوشایی بود، و بدرستی موقعیت خودش و نهادی که در آن قرار گرفته بود را درک می کرد. نهاد روحانیت، نهاد حوزه علمیه و مهم تر از همه انتسابش به یکی از استوانه ها و شخصیت های برجسته علمی حوزه یعنی پدر بزرگوارش بود. بدنبال آغاز حرکت مبارزاتی حضرت امام بعد از رحلت مرحوم آقای بروجردی و وقایع پس از پانزده خرداد مرحوم حاج آقا مصطفی در کوران مبارزاتی قرار گرفت و به عنوان یک بازو و سپر نیرومند در کنار پدرش نقش ایفا می کرد به شایستگی راه پدر را درک کرد و به عنوان یک سرباز فداکار و نیروی آماده به خدمت در کنار پدر رسالتش را دنبال کرد. بعد از بازداشت امام در پانزده خرداد و دوران حصر ایشان رسالت نگهبانی و نگهداری از جایگاه ویژه پدر و حفظ کیان پدر تلاش کرد و به عنوان نیروی جایگزین در بیت امام آماده پذیرایی از مراجعین شد که در همان مراحل بود که من اولین بار با ایشان آشنا شدم. طلبه نوجوانی بودم که از شهرستان برای ادامه تحصیل به قم آمدم. و یکی از آرزوهای ما زیارت حضرت امام و زیارت باران و بستگان آن حضرت بود. در همان روزهای اول ورود به قم، به منزل حضرت امام رفتم و با ایشان آشنا شدم و برخورد گرم و صمیمی و عاطفی ایشان مرا جذب خود کرد و این رابطه به گرمی برقرار شد. تا اینکه امام آزاد شدند و به قم بازگشتند و مراسم و جشن استقبال از امام برگزار گردید. مرحوم حاج آقا مصطفی در کنار پدر به عنوان یک نیروی فداکار و از خود گذشته شیدای راه پدر نقش خودش را دنبال می کرد که در جریان کاپیتولاسیون پیش آمد و سرانجام حضرت امام را دستگیر و تبعید کردند. بعد از آن ایشان برای دفاع از راه پدر و اعتراض به حرکت زشت رژیم حضور قوی و نیرومندی در قم داشت. در صحن حضرت معصومه (رحمه الله علیه) اجتماعی با شکوه از مردم علاقه مند به امام حضور داشتند، سخنرانی کرد و آنها را به مقاومت و ایستادگی تشویق کرد و بعد به منزل مرحوم آقای نجفی مرعشی به عنوان پایگاهی برای ادامه راه پدر مراجعه کرد و آنجا را در واقع برای انجام رسالتش انتخاب کرد. سرانجام رژیم ناگزیر شد ایشان را بازداشت و زندانی کند. از خاطرات بسیار خوشی که هم ایشان و هم مرحوم فروهر نقل می کردند، خاطراتی بود که در زندان قزل قلعه، با زندانیان سیاسی داشت. وقتی ایشان وارد زندان شد زندانیان سیاسی سابقه دار و باشخصیت، ایشان را به مانند شمعی در آغوش گرفتند و با احترام و عزت از ایشان استقبال کردند. وقتی از زندان آزاد شد از دلاوری و جوانمردی یاران زندانی به خصوص مرحوم آقای فروهر به زیبایی یاد می کرد. در جریان اقامت امام در بورسای ترکیه و بی خبری مردم از حال ایشان رژیم ناچار شد که به نوعی عوام فریبی کند و اینگونه وانمود کرد که می خواهد امام را از تنهایی در آورد و با حرکت فریبنده ای که به ظاهر، به دلخواه خود بستگان امام، حاج آقا مصطفی به بورسا اعزام شود. با ایشان تفاهم می کنند که ایشان از زندان آزاد شود و به پدر ملحق شود. البته ایشان از زندان آزاد شد، مورد استقبال قرار گرفت و علاقه مندان امام به زیبایی از ایشان استقبال کردند و آزادی ایشان را جشن گرفتند و ایشان تصمیم گرفت که خودش شخصا به بورسا نرود بلکه در قم به رسالت اداره بیت حضرت امام بپردازد و تداوم راه آن حضرت را دنبال کند که مولوی رئیس ساواک به ایشان زنگ می زند و می گوید که شما با ما قراری گذاشتید و قرار شد که شما خودتان به ترکیه بروید. ایشان می گوید که نه من اکنون شرایطی در جامعه می بینم که این شرایط اکنون به من اجازه نمی دهد کشور را ترک کنم. وی اصرار می کند و ایشان می گوید اگر اصرار دارید مرا نیز به مانند پدر به ترکیه بفرستید. این حرکت هوشمندانه ای بود که به دنبال آن می آیند و ایشان را دستگیر کرده و مثل پدر به ترکیه تبعید می کنند.
 
در کمتر از یک هفته ایشان را به ترکیه تبعید می کنند. حیات علمی و سیاسی مرحوم حاج آقا مصطفی از اینجا به عنوان یک مرحله جدید آغاز می شود. ایشان در کنار پدر بعد از آنکه جبران تنهایی‌ها و سختی هایی که ناشی از تنهایی بر امام شده بود، فضایی را ایجاد کرد که امام در شرایط بهتری قرار گرفت. تقسیم اوقاتی برای تحصیل کرده بودند که مباحث علمی و اوقات عبادت و مطالعه و تفریح و گردش داشته باشند. شرایط مناسبی در ترکیه برای خود و امام فراهم کرد تا امام در آسایش بهتری قرار گیرد. در کنار این فضا بهره مندی از موقعیت بسیار درخشانی پیش آمده بود که در محضر پدر مباحث علمی شان را دنبال می کردند و به شایستگی و با آن استعداد سرشار و آگاهی در میزان علمی، سعی کرد از سطح بالای معلومات و معنویت پدر در آن اوقات فراغت بیشترین بهره را ببرد. دو بزرگوار در کنار هم از نعمت وجود هم برخوردار شدند. مرحوم حاج آقا مصطفی از نعمت داشتن یک مدرس، مربی و معلم برجسته برخوردار شد و مرحوم امام نیز از نعمت وجود یک انیس و پاور و همکار و شاگرد فهمیده و باکمالی بهره مند شد.
ادامه دارد..

منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.