زندگینامه سید مصطفی خمینی (قسمت اول)

با وجود اینکه سید مصطفی خمینی فرزند یکی از مراجع طراز اول بود، در تمام مراحل زندگی ساده زیست و سطح زندگی او از حد زندگی یک طلبه ساده فراتر نرفت و این مسأله در وصیت نامه اش کاملا مشهود است.
پنجشنبه، 2 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگینامه سید مصطفی خمینی (قسمت اول)
سید مصطفی خمینی (رحمه الله علیه) نخستین فرزند امام خمینی(رضی الله عنه) در ۳۰ آذر ۱۳۰۹ شمسی (۲۱ رجب ۱۳۶۹ قمری) در شهر قم دیده به جهان گشود. پدر او امام خمینی و مادرش (خانم خدیجه ثقفی) معروف به «قدس ایران»، نام وی را محمد، لقبش را مصطفی و کنیه اش را ابوالحسن گذاشتند. سید مصطفی دیرتر از معمول زبان باز کرد بطوری که در چهار سالگی تنها چند کلمه می توانست بگوید. وی را در شش سالگی به مکتب فرستادند که در حرف زدنش بسیار مؤثر بود. در هفت سالگی به مدرسه رفت و دوره ابتدایی را در مدرسه های باقریه» و «سنایی» قم به پایان رساند. در سال ۱۳۲۶ش. (۱۵سالگی) به تشویق پدر به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و در سال ۱۳۲۹ش. (۱۷سالگی) پس از پایان دوره مقدماتی به مدت دو و نیم سال به مرحله سطح وارد و معمم شد. سید مصطفی در سال ۱۳۳۰ش. (حدود ۲۲ سالگی) سطح را به پایان رساند و از آن پس در درس خارج آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی (رضی الله عنه) شرکت کرد. سید مصطفی در 17/1/1333 (۲۶سالگی) با خانم معصومه حائری (دخت آیت الله شیخ مرتضی حائری) ازدواج کرد. نخستین فرزند آنها محبوبه نام داشت که بر اثر بیماری مننژیت درگذشت. دومین فرزندشان حسین و سومین فرزند آنها مریم نام دارند، چهارمین فرزند در جریان حمله کماندوهای رژیم پهلوی به منزل آن شهید در 13/10/1343 ، پیش از آنکه به دنیا بیاید به علت بیم و هراسی که به خانم حائری دست داد، از دست رفت؛ خانم حائری در پی این حادثه ناگوار دچار کسالت ممتد شد و دیگر نتوانست بچه دار شود.سید مصطفی در سن ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل شد و این در حالی بود که از نظر اطرافیان و حتی امام - که در این زمینه بسیار سختگیر بودند . او از ۲۵ سالگی به مرحله اجتهاد رسیده بود. وی تقریبا در همین سن و سال، به تدریس علوم نقلی و عقلی پرداخت و دست به تألیفات متعددی زد. بنابر اظهارات او در یکی از بازجویی های ساواک در سال 1343 ش. زمانی که تنها ۳۳ سال داشت، دوازده جلد کتاب به رشته نگارش درآورد. همچنین در تبعیدگاه ترکیه، در حالی که کتب و مأخذلازم در دسترس نبود، دو جلد کتاب تألیف کرد و در نجف نیز علاوه بر تدریس، کتب بسیاری در باب فقه، اصول، فلسفه و تفسیر تدوین کرد که همه نشان از استعداد و هوش سرشار و حافظه بالای او داشت. او در میان فضلاء و علمای متعدد نجف، جایگاه ویژه ای داشت؛ درس اصول فقه او جلوه خاصی داشت و نظرات علمی او برای بسیاری تازه و قابل استفاده بود. وی دارای مبانی استوار و محکمی بود. در حوزه درس امام در بسیاری از موارد در برابر نظریه های علمی امام می ایستاد و بحث می کرد.
 
نکته قابل تأمل در ارتباط با شخصیت اجتماعی آن شهید، ساده زیستی او بود. با وجود اینکه فرزند یکی از مراجع طراز اول بود، در تمام مراحل زندگی ساده زیست و سطح زندگی او از حد زندگی یک طلبه ساده فراتر نرفت و این مسأله در وصیت نامه اش کاملا مشهود است. (آنجا که تنها به کتابهای خود اشاره کرده و یادآور می شود: «چیز دیگری ندارم مگر بعضی مختصرات، آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد..» ) سید مصطفی در هیچ یک از مراحل زندگی از موقعیت آقازادگی خود بهره برداری نکرد و شخصیتی کاملا مستقل داشت. وی عقیده داشت کسب شهرت با عنوان «آقازاده» و «آیت الله زاده» دون شأن یک مسلمان و آزاده است. از دیگر ویژگی های اخلاقی آن شهید که تمام کسانی که مدتی با او بودند به آن اشاره می کنند، حسن خلق وی بود. صراحت، شهامت، زهد، خودساختگی، استقلال رأی و... را می توان از دیگر ویژگی های برجسته آن شهید برشمرد.
 
سابقه مبارزاتی سید مصطفی از آشنایی با جمعیت فدائیان اسلام آغاز می شود، اما از سال 1341 ش. به طور جدی و همه جانبه وارد نهضت شد و در تمام لحظات زندگی در کنار رهبر نهضت به مبارزه پرداخت. ساواک نیز از او بسیار می ترسید و بنابر گزارشاتی که در پرونده او آمده است، ساواک بارها روی این موضوع تأکید کرده بود که حاج سیدمصطفی خمینی (رضی الله عنه) در مبارزات پدرش نقش مهمی دارد.
 
در ۱۵ خرداد 1342 پس از دستگیری امام   در امر هدایت و رهبری نهضت در قم نقش مؤثری داشت. با سخنرانی در صحن مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) مایه شکل گیری قیام ۱۵ خرداد در شهر قم شد. با تلاش های او، پیگیری علما و فشار افکار عمومی، رژیم ناچار شد حبس امام را به حصر در منطقه داوودیه تبدیل کرده و سه روز بعد امام  را به قیطریه انتقال دهد. از آن پس سید مصطفى رابط امام با امت بود و مسئولیت ابلاغ اخبار و گزارش های بیرون را به امام ، بر عهده داشت. تلاش های وی در این راستا به آنجا رسید که رئیس وقت شهربانی کشور (سپهبد نصیری)، او را جلب کرد و هشدار داد که اگر از فعالیتهای سیاسی دست نکشد تحت پیگرد قرار خواهد گرفت.
 
پس از آزادی امام  در 15/1/1343 و بازگشت ایشان به قم، سید مصطفی باز هم به عنوان یاری وفادار همواره همراه و مشاور ایشان بود. در پی سخنرانی امام علیه لایحه رژیم کاپیتولاسیون در تاریخ 4/8/1343 و تبعید ایشان به ترکیه، در نیمه شب سید مصطفی بپا خاست و با سیل خروشان مردم خشمناک قم به طرف بیوت آیات عظام به راه افتاد. رژیم که تجربه فعالیتهای حاج سید مصطفی را در جریان ۱۵ خرداد به یاد داشت، در ساعت 9 صبح همان روز زمانی که سید مصطفی در بیت آیت الله نجفی به سر می برد، به آنجا حمله و او را دستگیر و زندانی کرد. سید مصطفی به مدت ۵۷ روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادی به سر برد و از تاریخ 19/8/43 تا 28/8/43 به مدت ۹ روز تحت بازجویی قرار گرفت. حاج سید مصطفی در دوران بازداشت برای جلوگیری از خلاء ناشی از نبود رهبر و بلاتکلیفی مقلدین امام ، طی نامه ای که به صورت پنهانی به خارج از بازداشتگاه ارسال نمود، حجت الاسلام شیخ شهاب الدین اشراقی را وکیل و نماینده خود معرفی کرد. همچنین در این مدت به علت نگرانی از سلامت امام  در تبعید، تنها درخواستی که مطرح کرد، رفتن نزد امام  بود. از آنجا که ساواک نیز دیر زمانی بود اندیشه دور کردن او از کانون نهضت را در سر داشت، با آزادی وی به شرط رفتن به ترکیه موافقت کرد. سید مصطفی پس از بازگشت به قم و مشورت با مراجع و علمای قم از جمله آیت الله العظمی مرعشی نجفی و آیت الله العظمی گلپایگانی، از مسافرت به ترکیه منصرف شد.هنگامی که ساواک از این تصمیم آگاه شد، در  13/10/43 که تنها ۵ روز از آزادی او می گذشت با حمله به منزل امام ، وی را دستگیر و روز بعد ( 1343 / ۱۰ / ۱۶ ) به ترکیه تبعید کرد.
ادامه دارد..
 
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط