تربیت لیبرال

این مقاله درصدد مقایسه دو رویکرد «دینی» و «لیبرال» به مسئله تعلیم و تربیت است. حضور مفهوم «جامعه مدنی» در عرصه فرهنگی اخیر کشور اسلامی و نقش لیبرالیسم در جایگاه یکی از ارکان اصلی این پدیده ضرورت چنین بحثی را روشن می کند.
چهارشنبه، 15 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربیت لیبرال
لیبراسیم و تعلیم و تربیت لیبرال، شیوه‌های تعلیم و تربیت دینی را مورد نقد و تهاجم قرار داده است و از سوی دیگر، دین باوران پایه های ارزشی لیبرالیسم را زیر سؤال برده اند. این نوشتار ابتدا به بررسی مبانی ارزشی لیبرالیسم و انتقادات آن از دین می پردازد و سپس درباره مفهوم و اصول تعلیم و تربیت دینی در مقابله با تعلیم و تربیت لیبرال تحلیلی ارائه میدهد.
 
تعلیم و تربیت لیبرال سابقه‌ای طولانی دارد و هر زمان معنای خاصی از آن اراده شده است. در فلسفه ارسطو تربیت آزادگان و آزادزادگان مراد بود. در قرون وسطا به تربیتی گفته می شد که در تهذیب نیروهای روانی نقش ایفا می کرد. در فلسفه جان دیویی تربیتی لیبرال نامیده می شود که به آزادی دانش آموز بینجامد و سرانجام در میان عامه به تربیت عمومی اطلاق می شود.
 
برای پرهیز از هرگونه تعصب احتمالی در ارائه تعریف از تعلیم و تربیت لیبرال، این بخش از نوشتار را به بررسی مقاله ج. مارک هالستد با عنوان «ارزش های لیبرال و تعلیم و تربیت لیبرال»؟ اختصاص می دهیم. وی، که عمده مطالعاتش درباره مسائل فرهنگی و ارزشی در تعلیم و تربیت دور می زند و در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی نیز تحقیقات و نوشته هایی دارد، معتقد است که ارزش های تعلیم و تربیت هر جامعه ای زمانی کاملا قابل فهم می باشد که از قبل ارزش های پایه ای آن جوامع بررسی و شناخته شده باشد. بر همین اساس، در مقاله مذکور ابتدا به بررسی لیبرالیسم - که به عقیده وی ارکان نخستین ارزش ها را در جوامع غربی پایه گذاری کرده است . و ارزشهای ریشه ای آن پرداخته و آنگاه تأثیر ارزش های مذکور بر تعلیم و تربیت غربی را بررسی کرده است. در پایان مقاله نیز به تبیین دیدگاه های مخالف لیبرالیسم و از جمله دیدگاه های دینی پرداخته است. این مقاله ج. مارک هالستد را در سه بخش مرور می کنیم : الف- مبانی ارزشی لیبرالیسم؛ ب- مبانی ارزشی تعلیم و تربیت لیبرال؛ ج- دیدگاههای مخالف تعلیم و تربیت لیبرال.
 
هالستد بر این باور است که به رغم برداشت های متفاوت و وجود دیدگاه های مختلف درباره مفهوم لیبرالیسم، می توان یک سلسله ارزش ها را، ارزش های محوری این دیدگاه معرفی کرد. سه ارزش محوری لیبرالیسم در مرحله اول عبارت اند از:
 
1. آزادی فردی (آزادی عمل و آزادی از قید و بند به هنگام دنبال کردن نیازها و علایق شخصی)؛
 
۲. تساوی حیثیت و حرمت برای همه افراد در ساختار نظری و عملی جامعه فقدان تبعیض)؛
 
٣. عقلانیت پایا" (بنا نهادن تصمیمات و فعالیت‌ها بر توجیهات عقلانی و منطقی منسجم).
 
در اینکه کدام یک از سه ارزش مذکور در مرحله اول اهمیت قرار دارد، توافق نظر وجود ندارد؛ لذا کسانی همچون برلین و هایکه بر مورد اول و دیگرانی همچون دورکین، گوتمن" و هارت بر مورد دوم تأکید دارند. صرف نظر از این اختلاف، شاید بتوان گفت تعارض بین دو ارزش آزادی فردی و تساوی حرمت افراد، نیاز به ارزش سوم، یعنی عقلانیت را مطرح می سازد. به هر حال، سه ارزش ذکر شده، مواردی است که توافق گسترده‌ای بر آنها از باب ارزشهای پایه ای لیبرالیسم صورت گرفته است؛ چنان که نظریه اخلاقی لیبرال نیز بر پایه آنها شکل گرفته است.
 
در این تئوری اصول «بی طرفی» و «تساهل» با ارزش های دوم و سوم، و اصل خودگردانی فرد با ارزش های اول و سوم مرتبط می شود. تعامل بین سه ارزش، شرایط راه حل عادلانه تعارضات و زمینه اجرای قانون را فراهم می آورد. هالستد معتقد است که مطالعه ارزشهای محوری از زاویه دیگری نیز قابل توجه و مطالعه می باشد. توجه به هر یک از ارزش های سه گانه مذکور تلاشی هدف دار در جهت حذف و خارج ساختن برخی مفاهیم از دایره لیبرالیسم است. ارزش اول، یعنی آزادی فردی، به طور مشخص نگاه تک حزبی و دیکتاتورمآبانه ای را که فردیت فرد را به خطر می اندازد، طرد می کند. ارزش دوم، یعنی تساوی حیثیت افراد، طبقه بندی انسانها را بر اساس اینکه کسی ادعای آزادی بیشتری از دیگران داشته باشد رد می کند. بر همین اساس، لیبرالیسم برده داری را مردود می شمارد؛ و سرانجام ارزش سوم، یعنی عقلانیت پایا، تحکم و بی حساب و کتاب بودن و بی توجهی به عوامل و عناصر دخیل در مسائل را غیر منطقی به حساب می آورد. بر اساس ارزش سوم، پذیرفتن غیرنقادانه اعتقادات جزمی، چه آنها که از سوی قدرت شخصی مطرح است و چه آنها که مبتنی بر وحی است، پذیرفته نیست.
 
علاوه بر ارزش های سه گانه پیش گفته، عناصر دیگری نیز در دیدگاه لیبرالیسم نقش ایفا می کنند. «حق» که معمولا با پسوندهایی همچون اخلاقی، اجتماعی، طبیعی، انسانی و مذهبی همراه است، از جمله این عناصر میباشد. هالستد در مقاله خویش به بررسی دو مورد از حق، یعنی حقوق اخلاقی و حقوق اجتماعی می پردازد و معتقد است که حقوق اخلاقی آن دسته حقوقی است که بدون آنها تحصیل ارزش های سه گانه ناممکن است. به باور وی، حق زندگی، حق برده نبودن، و حق شست و شوی مغزی نشدن، از این جمله است. حقوق اجتماعی در این بیان حقوقی است که یک تحلیل عقلانی آنها را مناسب ترین وسیله برای حل عادلانه تعارضات و بقای زندگی آرام بشر می داند. این حقوق را - که از جمله آنها به حق تعلیم و تربیت، حق مسکن مناسب و حق بهداشت رایگان می توان اشاره کرد - به گونه معمول قانون مشخص می کند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط