گاهی ممکن است در ابراز علاقه خود افراط کنند یا در جایی که باید برای بچه ها در مورد موضوعی توضیح داده شود از عهده این کار برنیایند. گاهی اختلاف عقیده و سلیقه آنها با پدر و مادر فرزندان خانواده به صورت بحث و جدل و انتقاد در حضور کودکان بروز می کند، به طوری که مثلا به پدر و مادر می گویند شما نمی توانید بچه داری کنید و این طوری که ما می گوییم باید رفتار کنید. بهترین راه حل این است که پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادرها با هم گفت وگو کنند و قوانین و مقرراتی را بین خود قرار دهند که با هم هماهنگ شوند.
اگر حرف پدربزرگ و مادربزرگ با حرف والدین کودک یکی باشد، هیچ مشکلی پیش نمی آید. طرفداریهای بی مورد موجب بروز مشکلات می شود. در رابطه با اقوام و دوستان، نباید اجازه بدهیم که حریم خانواده و احترام و استقلال فرزندانمان شکسته شود. اگر حرفی می زنند که فرزند ما ناراحت می شود، باید به آنها توضیح دهیم که این حرف شما فرزند ما را ناراحت می کند و آنها را از این کار منع کنیم. از لحاظ تربیتی لازم نیست که از دیگران بخواهیم در امور فرزندان ما دخالت کنند. البته بعضی از والدین سهل انگار می پذیرند که دیگران بیایند و بچه هایشان را تربیت کنند و مثلا می گویند که بچه من درس نمی خواند یا منظم نیست و شما نصیحتش کنید. نصیحت دیگران اعتماد به نفس اجتماعی فرزندمان را تضعیف می کند، به طوری که احساس خواهد کرد که از نظر دیگران مقبول نیست و نیاز به نصیحت دارد. در این صورت او ارتباط درستی با دیگران برقرار نمی کند.
اطرافیان باید در همان چارچوب خودشان فرزندان ما را نصیحت کنند و نباید بگذاریم در این کار افراط کنند. باید در حضور دیگران به فرزندمان شخصیت بدهیم و به او احترام بگذاریم و نکات منفی رفتارش را نزد دیگران بازگو نکنیم، بلکه نکات مثبت رفتارهای او را بیان کنیم تا او به یک خودباوری مثبت برسد.
آیا لازم است که کودکان با افرادی به غیر از اعضای خانواده خود ارتباط داشته باشند؟
به طور قطع پاسخ این سؤال مثبت است. انسانهای سالم افرادی هستند که ارتباطات سالم را تجربه کرده اند. محبت و توجه اعضای فامیل و پدر و مادر، به کودکان احساس امنیت و اعتماد به نفس می دهد. البته این امر در صورتی مفید است که رابطه کودک با پدر و مادر خود از استحکام و امنیت اولیه ای برخوردار باشد.وقتی او اطمینان داشته باشد که در صورت روبه رو شدن با هرگونه خطری، از عشق، محبت و حمایت بی قید و شرط خانواده اش برخوردار خواهد بود، ارتباط با دیگران به توسعه مهارتهای اجتماعی او می افزاید. ولی چنانچه از چنین ارتباط اولیه ای با خانواده خود برخوردار نباشد و بخواهیم به زور او را وادار کنیم که با دیگران ارتباط برقرار سازد، ترس شدید و مبهمی او را فرا خواهد گرفت. وقتی کودک از احساس امنیت روانی در رابطه با والدین خود برخوردار نیست، چگونه می تواند به دیگران اعتماد کند.
آیا باید علاقه به پدربزرگ و مادربزرگ را در کودک پرورش داد؟
بلی. لازم است که کودکان به غیر از والدینشان با پدربزرگ و مادربزرگ هم ارتباط داشته باشند و از محبت آنها بهره مند شوند و خودشان نیز یاد بگیرند که باید به دیگران محبت کنند.بر اثر ارتباط با پدربزرگ و مادربزرگ، کودک تفاوت بین افراد سالمند و جوان را درک می کند. او در می یابد که افراد در سنین بالا بسیار متفاوت می شوند و شناخت این تفاوتها در زمینه های مختلف، درس بزرگی برای کودک محسوب می گردد.
آیا پدربزرگ و مادربزرگ می توانند در زمینه تربیت کودک مشکلاتی را ایجاد کنند؟
در صورتی که روش های تربیتی و پرورشی آنان با روش های والدین کودک یکی باشد و تضادی در بین نباشد، نه فقط ضرری ندارد، بلکه برای کودک بسیار مفید است. در بسیاری از موارد آنها صبورتر، باحوصله تر و در محبت کردن به کودک سخاوتمدانه تر عمل می کنند.منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.