مفهوم شناسی تبری و برائت
قبل از بیان هر نکته و مطلبی سزاوار است معنا و مفهوم برائت مشخص شود و نظر لغت شناسان را در این خصوص جویا شویم. لغت شناسان تبری و برائت را در معانی همچون دورشدن، جدا شدن از چیزی که کراهت نسبت به آن وجود دارد، معنا کرده اند.[1] تبری در اصطلاح دینی و فرهنگ اسلامی نیز به بیزاری از دشمنان و منکران و دوری گزیدن از آنها مورد استفاده قرار می گیرد. این معنا را می توان در آیاتی از کلام الله مجید به خوبی به دست آورد.«بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکین؛[2] (این، اعلام) بیزارى از سوى خدا و پیامبر او، به کسانى از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید!» و یا اینکه در آیه دیگر می فرماید: «إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ؛[3]: ما از شما و آنچه غیر از خدا مىپرستید بیزاریم؛ ما نسبت به شما کافریم؛ و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است؛ تا آن زمان که به خداى یگانه ایمان بیاورید!» علاوه بر ذکربرخی از آیات مرتبط با مسأله برائت روایات متعددی نیز دال بر اهمیت و ضرورت برائت در فرهنگ دینی و اسلامی وجود دارد که گویای اهمیت این مسأله است، ولی سؤالی که در ادامه باید به آن پاسخ دهیم این است که این برائت از چه کسانی صورت می گیرد. مسأله مهم دشمن شناسی و پاسخ علمی و پژوهشی به آن لازم و ضروری است، چرا که در خصوص عدم تشخیص صحیح در خصوص دشمن شناسی قاعدتاً در عملیاتی کردن این موضوع دینی در جامعه با مشکل مواجه خواهیم شد.دشمن شناسی در موضوع برائت
در مسأله ی برائت آنچه مسلم و قطعی است این است که می بایست از دشمنان خداود متعال، و همچنین دشمنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) و حضرات معصومین(علیهم السلام) دوری و بیزاری جست، ولی سؤال این است آیا هرکسی که پیامبراکرم(ص) و همچنین اهل بیت(ع) را قبول نداشت در لیست دشمن قرار دارد، خصوص سؤال ناظر به ادیان توحیدی است، همچون مسیحیت و پیروان حضرت موسی، آیا باید این دسته افراد را نیز به عنوان دشمن در نظر گرفت و از آنان بیزاری جست، پاسخ این سؤال را می توان این چنین بیان کرد که اگر این دسته افراد از در کینه و دشمنی و جنگ با نظام اسلامی بپاخیزند و یا اینکه دشمنی خود را پنهان می کنند، که تکلیفشان مشخص است، و مصداق روشن دشمنان کیان و نظام اسلامی خواهند بود، ولی چنانکه این چنین رویه ای نداشته باشند، بلکه با جامعه اسلامی از در صلح، دوستی و معاهده وارد شوند تا زمانی که به عهد و پیمان خود وفا دارند، بر مسلمانان نیز فرض شده است، که در عین هوشیاری با آنان با عدالت برخورد کرده و هیچگاه از رفتار مسالمت آمیز و اخلاق مدارانه عدول نکنند به طوری که در تعامل با آنها رفتاری تؤام با رأفت اسلامی را از خود نشان دهند. آیات مشخصی از قرآن کریم تکلیف مسلمین را مشخص کرده است: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ؛[4]خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى کند؛ چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.پرهیز از خطوط قرمز و تمکین به اخلاق اسلامی شاه کلید تشکیل وحدت اسلامی است، همان طور که در مطالب پیشین نیز بیان شد هر چند این دو مذهب بزرگ اسلامی با یکدیگر اختلافاتی دارند ولی این اختلاف به معنای دشمنی نیست.آیا اهل سنت دشمن تشیع هستند؟!
در پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه داشت که اهل سنت در بین خود دارای فِرق و مذاهب مختلف کلامی و فقهی هستند، از اینرو نمی توان به طور کلی سخنی را در خصوص آنها بیان کرد، برخی از فِرق انحرافی اهل تسنن رویکرد تکفیری و سَلفی دارند، و برخی نیز گرایش ناصبی به طوری که عناد و کینه و دشمنی خود را نسبت به اهل تشیع آشکار می کنند، به طور قطع و یقین این دسته از اهل تسنن که منش افراطی و غیر دینی دارند را نمی توان به عنوان دوست خطاب کرد، کمااینکه بسیاری از اهل تسنن نیز از این فرقه های انحرافی ابراز بیزاری و برائت جسته اند، ولی روی سخن نسبت به آن دسته اهل تسننی است که هر چند در برخی از آموزه های دینی و مذهبی با تشیع اختلاف دارند ولی با این وجود عناد و دشمنی نیز نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) و همچنین پیروانشان ندارند، بلکه فراتر از این بسیار دیده می شود که حتی این دسته از اهل تسنن محب و دوستدار اهل بیت پیامبر(ص) نیز بوده کما اینکه در آثار و مکتوبات خود به عظمت و بزرگی از اهل بیت پیامبر نیز یاد کرده اند.[5] و حتی شاهد هستیم که در مناسبات دینی اهل تسنن دوستی و علاقه خود را نسبت به پیروان اهل بیت(ع) ابراز کرده اند، آنچه روشن است نمی توان این دسته افراد را به عنوان دشمن خطاب کرد، بلکه بهتر است که گفته شود بین این دسته افراد با مذهب تشیع اختلاف فکری وجود دارد و از طرفی هر اختلاف فکری به معنای دشمنی نیست.از طرفی نوع عملکرد و رهنمود اهل بیت(علیهم السلام) نسبت به نوع معاشرت با اهل تسنن نیز گویای این دشمنی نیست، کما اینکه اهل بیت(علیهم السلام) مدام یاران خود را به رفتار اخلاق مدارانه با آنها دعوت می کردند و می فرمودند: «از بیمارانشان دیدن و احوالپرسى کنید و بر جنازه هایشان حاضر شوید و اگر توانستید که پیش نماز آنان باشید و أذان گوى ایشان شوید پس حتماً این کار را بکنید یا کوتاهى نورزید.»[6]
پرهیز از خطوط قرمز و منطقه ممنوعه
برای اینکه دشمنی، عناد و کینه بین دو فرقه بزرگ اسلامی ایجاد نشود سزاوار است پیروان دو مکتب برخی خطوط قرمز را رعایت کرده و وارد برخی از مناطق ممنوعه ی تنش زا نشوند.1-پرهیز از دشنام، فحش و توهین
اولین و مهمترین موضوعی که در قوانین برائت جویی باید رعایت شود، دوری از دشنام و فحش به مخاطب است، آیین مقدس اسلام دین اخلاق و ادب و رفتار انسانی است، از این رو اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و اله) در مواجه با اهل کفر و نفاق نیز به یاران خود اجازه استفاده از الفاظ رکیک را نمی دادند و یاران خود را از آن نهی می کردند.[7]
2-پرهیز از تکفیر
هر چند دو مذهب تشیع و اهل تسنن با یکدیگر اختلاف مذهبی و نظری دارند، ولی این مطلب نباید منجر به تکفیر کردن و تفرقه بین دو مذهب شود، چرا که هر دو مذهب اعتقاد به حقانیت دین مبین اسلام و وحدانیت خدای متعال و همچنین محوریت و حکمیت قرآن کریم دارند، از این رو باید به شدت از تکفیر کردن همدیگر پرهیز نمایند. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیاً؛[8]اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که در راه خدا گام مىزنید (و به سفرى براى جهاد مىروید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمى) به دست آورید، به کسى که اظهار صلح و اسلام مىکند نگویید: مسلمان نیستى».
شاه کلید تشکیل وحدت اسلامی است
پرهیز از خطوط قرمز و تمکین به اخلاق اسلامی شاه کلید تشکیل وحدت اسلامی است، همان طور که در مطالب پیشین نیز بیان شد هر چند این دو مذهب بزرگ اسلامی با یکدیگر اختلافاتی دارند ولی این اختلاف به معنای دشمنی نیست، چاره اختلاف نیز نه جنگ و ستیز و نسبت های ناروا و تکفیر و تهمت، بلکه گفتگوی مسالمت آمیز و نشان دادن رفتار و اخلاق اسلامی است. «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه؛[9]پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند.» بسیاری از تهمت هایی که به تشیع داده می شود واقعیت عینی ندارد، اهل تشیع قائل به تحریف قرآن نیستند، برای خدای متعال شریک قائل نیستند. و در دین مبین اسلام بدعتی را وارد نکرده اند، و تمام مناسک عبادی و معنوی آنها بر اساس شرع مقدس اسلام می باشد. این موضوعات و ابهاماتی که بین دو مذهب وجود دارد تنها در قالب بحث و تحقیق علمی منصفانه قابل حل می باشد، موضوعی که در زیر چتر وحدت و زندگی مسالمت آمیز قابل اجرایی شدن است.
سخن آخر
وحدت اسلامی از نوع مطلوب و اثر بخش آن یعنی اهتمام برای رسیدن به نوعی یگانگی در منافع و اهداف و تقریب در باورهای دینی علی رغم وجود اختلافات نظری و تکیه بر مشترکات مذهبی، در وحدت اسلامی برخورد و مواجه فکری با دیگر گروه های رقیب باید بر پایه مجادله احسن،[10]مدارا، حسن معاشرت و رعایت عدالت و اخلاق باشد. وحدت به معنای زندگی مسالمت آمیز و یکی شدن در برابر دشمن واقعی است، دشمنی که عناد و مخالفتش نسبت به مقدسات و آموزه های اسلامی همچون توحید و نبوت ، معاد و امامت ...روشن شده و به مرتبه عناد و مقابله فرهنگی، نظامی، اقتصادی، و بین المللی تبدیل شده است.پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات، ص121؛ شیخ طوسی، التبیان، ج1، ص244.
[2]. سوره توبه، آیه 1.
[3]. سوره ممتحنه، آیه4.
[4]. سوره ممتحنه آیه 8.
[5]. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص360. عبدالقاهر بغدادی، ضمن شرح عقیده اهل سنت درباره اهل بیت نبوی می نویسد: اهل سنت به موالات حسن وحسین واسباط(نوادگان) معروف رسول الله (ص) امثال حسن بن حسن، عبدالله بن حسن وعلی بن حسین- زین العابدین- محمد بن علی بن حسین معروف به باقر، جعفر صادق، موسی بن جعفر، علی بن موسی الرضا (رضی الله عنهم) قایل هستند. همچنین با سایر فرزندان حضرت علی از جمله عباس، عمر ومحمد بن حنیفه وهمه کسانی که از شیوه پدران طاهر خود پیروی کرده اند واز راه آنان منحرف نشده اند محبت می ورزند.
[6]. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص383.
[7]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص323.
[8]. سوره زمر، آیات17و18.
[9]. سوره نحل، آیه 125.