نظریه ولایت فقیه و عقلانیت
اساس انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) برپایه ولایت فقیه بنا نهاده شده است. امام(ره) با هدف جایگزینی نظام ولایت فقیه بهجای نظـام شاهنشاهی، در سال 1357 انقلاب اسلامی را بنیان نهاد. امروزه عدهای مدعی میشوند که مسئله ولایت فقیه، با عقلانیت جور در نمیآید و بدون عقلانیت هم پیشرفت حاصل نمیشود. پس، ایران با ولایت فقیه به پیشرفت دست نمییابد.این در حالی است که از مشروطه به بعد عملا عقلانیت غربی در جامعه ما حاکم شد و سردمداران نظام، تمام تلاش خود را در جهت سوق دادن جامعه بهسمت سکولاریزم بهکار بردند تا اخلاق، سیاست، اقتصاد و حتی دین سکولار داشته باشیم.
با انقلاب اسلامی و حاکمیت ولایت فقیه که یک نوع عقلانیت بنیادی در ذات خود دارد و به شدت برخلاف عقلانیت غربی است، جهت حرکت جامعه دگرگون شد.
ولایت فقیه، شعبهای از فقه اسلامی است که این، امضایی بهمعنای حافظ نظام اجتماعی بودن است. به این معنا که اسلام در ابتدای ظهورش، زندگی اجتماعی مردم را منحل نکرد و منکر آداب و رسوم آنها نشد.
بهطور مثال مسئله برده داری که در نظام قبیلهای اعراب، مسئلهای پذیرفته شده بود را نفی نکرد، بلکه با آن مخالف بود و به مرور زمان، به عناوین مختلف همچون کفاره و فدیه و... به آرامی آن را از بین برد؛ چراکه حفظ نظام اجتماعی رکن مهم فقه اسلامی است و زندگی اجتماعی، مردم، بر همه چیز مقدم است.
هیچ کس حق ندارد آبروی کسی را بریزد یا گناه اجتماعی را اثبات کند. حفظ جان ومال و آبرو سه رکن اصلی نظام اجتماعی اسلام است و همین میشود که اسلام، باجنگ مخالف است. اینکه خونها ریخته میشود و مالها از بین میرود. در دوران دفاع مقدس، بعد از فتح خرمشهر، سرداران وکارشناسان تشخیص دادند که عراق در حال تجهیز لشکر است تا دوباره به ایران حمله کند. بنابراین امام دستور ادامه جنگ را صادر کردند و آن در حقیقت دفاع بود نه جنگ.
آنجا که امام فرمودند: «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، اشاره براین نکته دارد که حکومت اسلامی هم در جهت حفظ نظام اجتماعی است.
یعنی حکومت، در عرض حفظ نظام اجتماعی است. حکومت عرضی است و اصل، حفظ نظام است. انقلاب هم تا آنجا پیش رفت که نظام اجتماعی بههم نخورد. انقلاب تا جایی پیش رفت که آبرو ومال و جان مردم حفظ شود و مبنای اصلی و بنیادی ولایت فقیه، همین حفظ نظام اجتماعی است.
معنای فقه اسلامی انقلاب، اصلاح است نه انقلاب در علوم اجتماعی. با پیروزی انقلاب، انقلابیون افراطی با تأسی از مارکسیتها گفتند که «ارتش باید منحل شود» اما امام(ره) مصرانه ایستادند و فرمودند: «ارتش باید برقرار باشد» و همان ارتش، یک سال بعد وارد جنگ با عراق شد. انقلاب اسلامی از ابتدا یک انقلاب اصلاحگر بود. اول انقلاب، ازدواجها ساده، اخلاق اسلامی حاکم و همیاری مردم بسیار بالا بود که متأسفانه از اواسط جنگ از سالهای 1366 - 1365، غربگرایی رایج شد و ما نرمافزار اصلاحطلبی و بنیادی اسلام را از دست دادیم. چارچوب انقلاب اسلامی براساس یک نوع عقلانیت زندگی محور استوار است؛ شورای نگهبان مجلس خبرگان، تشخیص مصلحت، مجلس شورای اسلامی و سایر ارکان نظام، همگی به این معناست که زندگی مردم همواره با انتخاب همراه بوده و هست و پایه انتخاب مردم، عقلانیت است. انتخاب، همیشه با زندگی همراه است. پس حکومت، خود را برمردم تحمیل نمیکند و مشارکت میلیونی مردم در انتخابات یک تجدید بیعت مجدد با آرمانهای انقلابیست که برپایه عقلانیت طراحی شده است.
هر انتخاب مردم مصادف است با یکسری خیر و برکات برای انقلاب و این بیع متقابل مردم و انقلاب است – بیعت از ماده بیع بهمعنای رد و بدل کردن است.
ما میبینیم بعد از انتخابات دهم، ملت ایران از مرحله سختافزاری به مرحله نرمافزاری رسید و یک نهضت کلان را در تمام ابعاد داخلی و جهانی جهت باز تولید ایران آغاز کرد و این تصمیم مردم است برای زندگی خودشان که حکومت برای مردم است.
برخلاف مدرنیسم چپ و راست که گرچه در ظاهر، حکومت را برای مردم میخواهند، اما در حقیقت حکومت برای مردم نیست، بلکه برای پیشرفت است.
در اسلام، چون نظام ولایت محور یک نظام بهشدت مردمی است، انتخاب ولی هم، توسط مردم از طریق انتخاب اعضای مجلس خبرگان صورت میگیرد و خبرگان ملت با مد نظر قراردادن شاخصههای اسلامی مانند عقل و هوش و درایت و بصیرت ولی فقیه را انتخاب میکند و این حکومت مردم برمردم در اسلام با محوریت ولایت فقیه است.
از آن طرف، اسلام یک نظام آنارشیسم هم نیست. – آنارشیسم: آنچه غریزه بشر میطلبد - اگر غریزه بهعنوان پایه و اساس نظام قرار گیرد، ممکن است بشر، چیزی بخواهد که با طبیعت او ناسازگار باشد. آنچنانکه در جوامع غرب، مسئله همجنسگرایی مطرح است و این نیست مگر برخاسته از غریزه انسانها. اسلام، بهشدت با این مسئله مخالف است.
چراکه خلاف طبعیت بشر و اخلاق بیولوژیک اوست و نظام خلقت را مختل میسازد. پس، حکومت اسلامی اگر در جهات مثبت، همه اختیارات را به مردم واگذار کرده، در جهات منفی نیز جلوی خواستههای نابهجای آنها را گرفته است. حال، که دانستیم پیشرفت انقلاب یک پیشرفت اخلاقی - عقلانی است خواهیم دانست که عدالت، یکی از بنیانهای آن است. عدالت یعنی آنکه هر چیز در جای خود واقع شود و اینکه جای هر چیز کجاست، مستلزم دانش و اینکه چگونه هر چیز در جای خود قرار بگیرد، مستلزم داشتن حکمت است و این یعنی عقلانیت. پس اگر قاعده مثلث را دانش و حکمت بدانیم، راس آن عدالت خواهد بود.
پس عقلانیت و عدالت در کنار هم معنا مییابند. این همان پیشرفت ولایت محور است که درآن ویرانگری معنایی ندارد و نظام خانواده، از اهمیت بالایی برخوردار و در مقابل تمام فرهنگها احترامگزار است. دقیقا برخلاف آنچه در غرب دیده میشود. در حکومتی که ماده محرکه پیشرفتش، جنگ است، نظام خانواده به شدت از هم پاشیده و تنوع فرهنگها را برنمیتابد.
فرهنگ غربی مسلط بر سایر فرهنگها و همه چیز در خدمت جهانی شدن، نقطه مقابل این فرهنگ، یعنی فقه اسلامی مبتنی بر آیات قرآن است که میفرماید: «ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم. بعد شما را در شعوب و قبایل مختلف قرار دادیم تا از هم متمایز شوید.” یک فقه، میان فرهنگی که پیشرفت را همراه با عدالت میخواهد نه ظلم جهانی.
پس نظام ولایت محور چه در ابعاد داخلی – حفظ نظام اجتماعی، نظام خانواده، حفظ آبرو جان و مال مردم – و چه در ابعاد بینالمللی – حفظ فرهنگها، صلحطلبی و... یک نظام عقلانی و عدالتمحور است.
منبع: مرکز مطالعات شیعه