نوبتی هم که باشد

همه شهدا الگوی مقاومت، ایثار و معنویت هستند و ادامه دادن راه شهدا وظیفه همه ماست.
دوشنبه، 11 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نوبتی هم که باشد
گاهی آدم ها ساکت اند، نه این که لال باشند، نه بلندترین صدا را دارند؛ اما نمی‌خواهند داد بزنند. نمی‌خواهند غوغا کنند؛ ولی این بزرگ ترها همه چیز را می‌گذارند تقصیر نوجوانی و کم حرف شدن.

 وقتی حرف می‌زنیم دعوا می‌شود، بلوا می‌شود که چرا داد زدی؟ تو هنوز نمی‌دانی، مگر بچه بازی است؟ توی دلم گفتم: «چرا برای شماها شد به ما که رسید نمی‌شود!» دیروز که جنگ بود یواشکی و با دست کاری شناسنامه‌ها‌ی تان رفتید جبهه، پدرومادرهای تان هم بعداً راضی شدند. به قول خودتان، پشت لب تان هم سبز نشده بود، رفتید و شعار هم دادید که «کربلا کربلا ما داریم می آییم»، «راه کربلا از قدس می گذرد». اگر ول تان می‌کردند با همان شناسنامه ها تا قدس هم رفته بودید، حالا هم که این همه سال از جنگ گذشته، دارید با خاطرات آن موقع تان حال می‌کنید. دیگر پیر شده اید، ریش های تان هم سفید شده است؛ ولی فرصت نمی‌دهید حالا که ازخدا بی‌خبرها به حرم حضرت زینب سلام الله علیها حمله کرده اند، حالا که نوبت ماست نمی‌گذارید ما برویم، باز هم خودتان می‌روید و بهانه می آورید که جنگ سوریه به مستشارهای نظامی نیاز دارد و باید باتجربه باشید و ... .

نه می شود شناسنامه دست کاری کرد، نه می شود یواشکی پشت ماشین سوار شد و رفت! شناسنامه های ما دهه ی هفتادی‌ها کدملی دارد و ماشینی هم در شهر نمی بینم که راهی سوریه باشد.

بابا دارد می رود، نمی دانم بار سوم است یا چهارم، این ها را برایش نوشتم تا بخواند و بداند هردفعه که خانه را به من می‌سپارد و راهی می‌شود، من راضی نیستم.

دلم می‌خواهد یک دفعه او بماند تا من بروم. عکس چند تا از شهدای نوجوان را هم پرینت گرفتم گذاشتم توی پاکت نامه، همین شهید حمزه یاسین که خواهرزاده ی سیدحسن نصرالله است، شهید سیدمصطفی موسوی و شهید عادل هیثم، همه نوجوان هستند، از من هم کوچکترند، لباس های نظامی که پوشیده‌اند، بزرگ به نظر می‌رسند. نمی‌‌دانم بابا کی نامه‌ام را می‌بیند و می‌خواند. نمی دانم چه تصمیمی می‌گیرد؛ اما خوشحالم که نوشته‌ام. همیشه گفتن حرف بهتر از نگفتنش است. بابا با همه خداحافظی می‌کند، پیشانی‌ام را می‌بوسد و می‌گوید: «این دفعه که برگشتم، نوبت تو می شه.»

 نمی‌دانم خدا از کجا به دلش انداخت، چطور شد که این حرف را زد، حالا باید روزها را بشمارم تا برگردد.

***

برگشت، ولی نه مثل همیشه! خوابیده بود توی یک تابوت و رفته بود روی دست های مردم، اصلاً مال ما نبود! مال مردم بود. بابا از اول هم مال مردم بود. قول داده بود برگردد، قول داده بود من بروم و او بماند. چندبار زنگ زده بود، هیچ حرفی از نامه ی من نزده بود. انگار نه انگار که نامه‌ای نوشته بودم. به خودم شک کردم نکند نامه را در ساکش نگذاشته ام! ساکش که آمد وسط لباس های خاکی اش نامه ام را پیدا کردم. پایین نامه با خودکار سبز نوشته بود: «چشم بابا! این دفعه نوبت تو هستش.»

همین جمله را در وصیت نامه اش هم نوشته بود: «برای پسرم، راه من را ادامه بده، نوبت تو شده بابا.»

نویسنده: مرضیه نفری
تصویرساز: الهام درویش

منبع: مجله باران


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
play_arrow
خطر تخریب یکی از بزرگترین مساجد دوران قاجار
رستوران‌های که به سیب‌زمینی می‌گویند "فرنچ فرایز"
play_arrow
رستوران‌های که به سیب‌زمینی می‌گویند "فرنچ فرایز"
ربات انسان‌نمای پیشرفته چینی معرفی شد
play_arrow
ربات انسان‌نمای پیشرفته چینی معرفی شد
حادثه برای دختر وزنه‌بردار ایران
play_arrow
حادثه برای دختر وزنه‌بردار ایران
رکورد طولانی‌ترین پرش اسکی شکسته شد
play_arrow
رکورد طولانی‌ترین پرش اسکی شکسته شد
بازدید نیروهای امنیتی ایران از مقرهای گروهک دموکرات در کردستان عراق
play_arrow
بازدید نیروهای امنیتی ایران از مقرهای گروهک دموکرات در کردستان عراق
حملات خمپاره‌ای گردان های قدس علیه صهیونیست‌ها
play_arrow
حملات خمپاره‌ای گردان های قدس علیه صهیونیست‌ها
تصاویر جدید از شکست سامانه دفاعی اسرائیل در برابر موشک یمنی
play_arrow
تصاویر جدید از شکست سامانه دفاعی اسرائیل در برابر موشک یمنی
لحظه هجوم خودرو به میان جمعیت در آلمان(۱۵+)
play_arrow
لحظه هجوم خودرو به میان جمعیت در آلمان(۱۵+)
هشدار افسر بازنشسته ارتش آمریکا به اسرائیل درباره اقدام علیه تاسیسات هسته‌ای ایران
play_arrow
هشدار افسر بازنشسته ارتش آمریکا به اسرائیل درباره اقدام علیه تاسیسات هسته‌ای ایران
سرقت بزرگ
play_arrow
سرقت بزرگ
تصاویر دیده نشده از یحیی سنوار، اسماعیل هنیه و صالح العاروری
play_arrow
تصاویر دیده نشده از یحیی سنوار، اسماعیل هنیه و صالح العاروری
جزئیات الزام بیمه‌ها به پرداخت خسارت افت قیمت
play_arrow
جزئیات الزام بیمه‌ها به پرداخت خسارت افت قیمت
ما به بشار اسد توصیه‌های زیادی کردیم اما او از شنیدن آن‌ها امتناع کرد
play_arrow
ما به بشار اسد توصیه‌های زیادی کردیم اما او از شنیدن آن‌ها امتناع کرد
دوبله زنده سریال خاطره‌انگیز جومونگ پس از یک دهه در شبکه سه
play_arrow
دوبله زنده سریال خاطره‌انگیز جومونگ پس از یک دهه در شبکه سه