این روزها دنبال کارهای خودم هستم. دنبال خواندن و نوشتن و جلسه، این طرح و آن پروژه ...
گاه مدتها از خبرهای خانهی خودم دور میمانم، از حوادث و اخبار میهنم یا کشور همسایه تا این که قرار شد با مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها گفت وگویی داشته باشم. وقتی برای این گفت وگو نزد ایشان رفتیم با آوردن اسمش در مجله مخالفت کرد و گفت: «اگر کاری هم انجام میدهم فقط برای رضای خداوند است.»
این گفت وگو باعث شد یادم بیاید که چقدر حواسم از محیط اطراف پرت شده. گاه تلنگری لازم است تا یادمان بیاید چقدر دور شدایم و غافل!
گاه مدتها از خبرهای خانهی خودم دور میمانم، از حوادث و اخبار میهنم یا کشور همسایه تا این که قرار شد با مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها گفت وگویی داشته باشم. وقتی برای این گفت وگو نزد ایشان رفتیم با آوردن اسمش در مجله مخالفت کرد و گفت: «اگر کاری هم انجام میدهم فقط برای رضای خداوند است.»
این گفت وگو باعث شد یادم بیاید که چقدر حواسم از محیط اطراف پرت شده. گاه تلنگری لازم است تا یادمان بیاید چقدر دور شدایم و غافل!
چند روز در سوریه بودید؟ چرا به این منطقهی خطرناک رفتید؟
52روز در سوریه بودم. هرجا منافع اسلام به خطر بیفتد باید برویم.
کسی که تصمیم میگیرد به سوریه و جنگ با کفار برود به یک بصیرتی رسیده و خوب میداند دفاع از حریم اهل بیت و ولایت هیچ مرزی ندارد.
کسی که تصمیم میگیرد به سوریه و جنگ با کفار برود به یک بصیرتی رسیده و خوب میداند دفاع از حریم اهل بیت و ولایت هیچ مرزی ندارد.
دوستان و اطرافیان شما نسبت به رفتن تان به سوریه چه واکنشی نشان میدهند؟
متأسفانه خیلیها همه چیز را از بُعد اقتصادی نگاه میکنند. وقتی ما از سوریه برگشتیم خیلی از دوستان و آشنایان به جای این که از اوضاع و شرایط آن جا بپرسند به محض این که ما را میبییند میپرسند: خب چقدر پول گرفتید؟
درصورتی که مبارزه و تحمل شرایط سخت آن جا را با پول نمیتوان مقایسه کرد، بلکه تنها نیروی ایمان میتواند به تحمل آن موقعیت سخت کمک کند.
الان خیلیها از کنار آن مسائل ساده میگذرند. دلم میخواهد مردم جای ما بودند و آن فجایع و مصیبتهایی را که بر مردم بی گناه وارد میشود ببیند، آن وقت خودشان هم طرف دار دفاع از آن خاک میشوند.
درصورتی که مبارزه و تحمل شرایط سخت آن جا را با پول نمیتوان مقایسه کرد، بلکه تنها نیروی ایمان میتواند به تحمل آن موقعیت سخت کمک کند.
الان خیلیها از کنار آن مسائل ساده میگذرند. دلم میخواهد مردم جای ما بودند و آن فجایع و مصیبتهایی را که بر مردم بی گناه وارد میشود ببیند، آن وقت خودشان هم طرف دار دفاع از آن خاک میشوند.
به شما پاداش یا هزینهی هنگفتی هم داده میشود برای حضور در آن مناطق؟
نه دوستان قبلی من چیزی گرفتند و نه من. ما انتظار نداریم در آینده چیزی به ما بدهند؛ البته مبارزان افغان شرایط شان فرق دارد و آنها امتیازهایی دریافت میکنند.
زنده نگه داشتن یاد شهدا کم تر از شهادت نیست و این واقعاً ارزشمند است؛ البته گاه کوتاهی میکنیم و در مواقعی که باید وارد میدان شویم دیر اقدام میکنیم؛ مثلاً همین گفت وگو با مدافعان و رزمندههای حرم و انتشار حرفها ی شان. آشنایی مردم با شرایط جنگ در سوریه یک وظیفهی مهم در این دوران است؛ اما در این زمینه خیلی کم کار میشود.
زنده نگه داشتن یاد شهدا کم تر از شهادت نیست و این واقعاً ارزشمند است؛ البته گاه کوتاهی میکنیم و در مواقعی که باید وارد میدان شویم دیر اقدام میکنیم؛ مثلاً همین گفت وگو با مدافعان و رزمندههای حرم و انتشار حرفها ی شان. آشنایی مردم با شرایط جنگ در سوریه یک وظیفهی مهم در این دوران است؛ اما در این زمینه خیلی کم کار میشود.
یک خاطره از شهدا بگویید
یک بار یکی از رزمندهها به من پولی داد و گفت: برایم خوراکی بخر خیلی گرسنه هستم. گفتم: از خوراکیهایی که در این پایگاه هست بردار. گفت: نه برو و از پول خودم بخر و اگر شهید شدم آن چیزی را که خریده ای بین بچهها خیرات بده. همان شب دو ساعت بعد شهید شد و من با چشمانی اشک آلود خوراکیهایی را که برایش خریده بودم بین رزمندهها پخش کردم.
چطور دوری از خانواده و وطن را تحمل میکنید؟
خدا خودش صبر میدهد. حضرت زینب سلام الله علیها واقعاً کمک میکند و ما دلتنگ خانه و خانواده نمی شویم و عاشقانه به نبرد ادامه میدهیم. قبل از عملیات مداحی، دعای کمیل و زیارت عاشورا میخوانیم تا با روحیه ی بهتری عمل کنیم.
وضعیت زندگی مردم سوریه چطور است؟
ما شمال سوریه بودیم. آن جا پنج سال است که جنگ ادامه دارد. تمام آسفالت خیابانها براثر شلیک خمپارهها خراب شده بود. وقتی باران میبارید خاک کوچه و خیابان مثل چسب میشد؛ ما با پوتین راحت رفت وآمد میکردیم؛ اما بچهها و مردم آن جا به سختی با دمپایی و کفشهای کهنه راه میرفتند.
خانهها خراب شده بودند. گاه از کنار خانه ای رد میشدم، میدیدم خانهی عروس و داماد است؛ تمام وسایل نو و تزیین شده؛ اما کسی در خانه نیست و بخشی از خانه ویران شده. دیوارها و مساجد و مدرسهها تمام جای بمب و گلوله روی شان بود. خانهها بیش تر یک طبقه بودند و بعضیها دوطبقه.
شما فکر کن درخانه ات نشسته ای، کلی پول ساختمان و وسایل داده ای و خوشحالی که خانهی تو سرمایهی تو است، یک باره بمب وسط خانه ات میخورد، داراییهایت را از دست میدهی و حتی نانی برای خوردن هم نداری.
خانهها خراب شده بودند. گاه از کنار خانه ای رد میشدم، میدیدم خانهی عروس و داماد است؛ تمام وسایل نو و تزیین شده؛ اما کسی در خانه نیست و بخشی از خانه ویران شده. دیوارها و مساجد و مدرسهها تمام جای بمب و گلوله روی شان بود. خانهها بیش تر یک طبقه بودند و بعضیها دوطبقه.
شما فکر کن درخانه ات نشسته ای، کلی پول ساختمان و وسایل داده ای و خوشحالی که خانهی تو سرمایهی تو است، یک باره بمب وسط خانه ات میخورد، داراییهایت را از دست میدهی و حتی نانی برای خوردن هم نداری.
شما در آن مدت در کجا ساکن بودید؟
ما در ساختمانهای خراب مستقر میشدیم. کارخانه ی پارچه بافی ای بود که همه را داعش غارت کرده بود، آن جا را تمیز کردیم و مستقر شدیم. شبها اصلاً نمیخوابیدیم؛ چون کاملاً ناامن بود. تا صبح مراقب بودیم. هرلحظه از گوشه و کنار مورد حمله قرار میگرفتیم.روزها هم به نوبت استراحت میکردیم.
اگر روزی غذای زیاد پخته میشد بین همهی نیروها پخش میشد و اضافهی آن هم به کودکان گرسنه و آواره داده میشد.
اگر روزی غذای زیاد پخته میشد بین همهی نیروها پخش میشد و اضافهی آن هم به کودکان گرسنه و آواره داده میشد.
غیر از داعش چه گروههایی در سوریه علیه مردم میجنگند؟
گروه جبهه النصره ارتش سوریه هستند که حالا خودشان علیه دولت شورش کرده اند و میخواهند بخشهایی از سوریه را به تصرف خودشان دربیاورند؛ مثلاً در یک روستا مردم را در مسجد جمع میکنند بعد به آنها میگویند یا با ما متحد شوید یا همین الان روستارا رها کنید و بروید؛ اگر کسی مخالفت کند فوراً او را به بدترین شکل میکشند. خیلیها تعریف میکردند و میگفتند ما حتی فرصت نکردیم برگردیم به خانههای مان و پول و کمی وسیله و خوراکی برداریم. یک باره ما را آواره کردند و بدون هیچ امکاناتی رهای کردند. خیلی از خانهها را غارت کرده اند و اموال مردم را برده اند.
جنگ با داعشیها سخت تر بود یا ارتشیها؟
ارتش سوریه چون تکنیک و تاکتیک جنگی را میشناسد و قواعد جنگ نظامی را بلد است مبارزه با آنها به روش خاص خودشان است؛ اما داعشیها اصلاً با اصول جنگی آشنا نیستند؛ آنها با زورگویی و ظلم و قتل و غارت و شکنجههای وحشیانه پیشروی میکنند. وقتی ما با تمام قوا به روستایی حمله میکردیم که داعشیها آن جا بودند به سرعت عقب نشینی میکردند؛ اما دربارهی ارتش سوریه این طور نبود.
زخمیها را چطور درمان میکردید؟ امکاناتی داشتید؟
تجهیزات پزشکی بسیار کم بود و بیمارستان حلب واقعاً اَسف بار بود. ما آموزش دیده بودیم و کارهای جراحی کوچک و بخیه زدن و پانسمان را خودمان انجام میدادیم.
چند خاطره!
یک خاطرهی جالب این بود که میان آن همه بمب و گلوله، کودکانی را میدیدم که خیلی آرام و بی خیال به طرف مدرسه ی شان میرفتند. مدرسه ی شان اتاقی ساده و خرابه بود که یک نفر به بچهها درس میداد.
*
هواپیمای روسی، چاه نفتی را که در تصرف داعش بود بمباران کرد. چاه 25روز میسوخت و دود میکرد.
*
فقط وقتی با هواپیما وارد آسمان ایران شدیم نفس راحتی کشیدیم و خدا را شکر کردیم به دلیل امنیت در میهن عزیزمان.
*
هواپیمای روسی، چاه نفتی را که در تصرف داعش بود بمباران کرد. چاه 25روز میسوخت و دود میکرد.
*
فقط وقتی با هواپیما وارد آسمان ایران شدیم نفس راحتی کشیدیم و خدا را شکر کردیم به دلیل امنیت در میهن عزیزمان.
حرف آخر؟
امر به معروف و نهی از منکر یک فریضهی الهی است که باید همه آن را در اولویت کارهای شان قرار دهند؛ اما در جامعهی ما این فریضه در حد تذکر به بد حجابها است؛ درصوتی که این نوع تذکر در مراتبهای بعدی هم باید باشد. ما باید علم امربه معروف و نهی ازمنکر را در خودمان تقویت کنیم تا در همهی ابعاد، رشد کنیم ان شاءالله.
گفت وگو: زهرا عبدی
تصویرساز: طاهره امینی