آزادی لیبرالی در حد توهم

تبلیغ و ترویج هنرمندانه هر نوع عقیده و همچنین قداست شکنی، حرمت زدایی از امور دینی و توهین و تمسخر در قالب ادبیات و هنر و طنز، چیزی غیر از بیان صرف عقیده است
دوشنبه، 11 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزادی لیبرالی در حد توهم
جان استوارت میل ، که خود از سردمداران آزادی لیبرالی است، در این زمینه سخن جالبی دارد: «.. کسی نگفته است که اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشد. به عکس، وقتی اوضاع و شرایطی که عقاید در تحت آنها ابراز می شود چنان باشد که اظهار عقیده را به صورت نوعی تحریک مثبت برای انجام کاری که مخل مصالح مشروع دیگران است در آورد، آن وقت حتی عقاید هم مصونیت خود را از دست میدهند». مثلا اگر کسی معتقد باشد که شغل بازرگانان غله گرسنگی دادن به فقیران است، و حتی این عقیده خود را در ستونهای مطبوعات اظهار کند، به نظر میل جلوگیری از انتشار آن صحیح نیست. اما اگر همین عقیده در یک سخنرانی خطاب به گروهی تحریک شده، مثلا در جلو منزل یک بازرگان غله، عنوان شود، یا روی کاغذهای تبلیغ نوشته، و میان همان جمعیت پخش گردد، ناشر عقیده را در هر دو حال با فراغت وجدان و به نام اصول عدالت می توان تنبیه کرد».
 
در اینجا میل روشن نکرده است که اگر همین ناشر عقیده از ابتدا سخن خود را فقط در ستونهای مطبوعات ابراز کند و از طریق مطبوعات مردم را تحریک کند و به جلوی خانه بازرگان بفرستد، آیا باز همین حکم را در مورد او صادر می کند؟ آنچه مهم است تحریک عده ای از مردم نسبت به عملی است که به نظر میل صحیح نیست و به علت صحیح نبودن آن عمل است که ناشر عقیده ای که مسبب آن عمل بوده، با فراغت وجدان مستحق تنبیه است؛ زیرا کار نویسنده یا سخنران مذکور، صرف ابراز عقیده نیست، بلکه دقیقا اقدامی عملی است که با منافع بازرگانان در تعارض است. مسلما اگر نویسنده یا نویسندگانی بتوانند در یک جامعه لیبرال شمار زیادی از مردم را بر ضد مبانی لیبرالیسم و در نتیجه بر ضد لیبرالیسم حاکم تحریک کنند، با منافع لیبرال ها در آن جامعه درافتاده اند و با معیار مورد نظر میل، لیبرالها با فراغت وجدان می توانند آنها را تنبیه کنند. عکس این جریان نیز دقیقا به همین دلیل باید درست باشد، و مخالفان تساهل نیز باید بتوانند در چنین شرایطی، اهل تساهل را بر اساس ضوابط خویش تنبیه کنند؛ در حالی که هواداران تساهل به آن معتقد نیستند؛ چنان که فی المثل عبدالکریم سروش تصریح کرده است: «با دشمنان باید مدارا کرد مگر با دشمنان مدارا».
 
در حالی که تبلیغ و ترویج هنرمندانه هر نوع عقیده و همچنین قداست شکنی، حرمت زدایی از امور دینی و توهین و تمسخر در قالب ادبیات و هنر و طنز، چیزی غیر از بیان صرف عقیده است، اما جوامع کنونی مدعی تساهل نشان داده اند که تنها وقتی با این اقدامات مقابله می کنند که به نحوی با منافع سیاسی یا اقتصادی آنها در تعارض باشد و دیگر دغدغه های دینی و حساسیت های اخلاقی برای آنان بی اهمیت است. در چنین جامعه ای هر کس توانست با دست یافتن به اهرمهای نیرومند تبلیغات، عرصه فرهنگ و اندیشه را به تسخیر خود در آورد، تقریبا هر نوع تغییر دلخواهی را می تواند ایجاد کند.
 
آزادی در چنین جامعه ای از حد توهم فراتر نخواهد رفت؛ چراکه اعضای آن، تحت تسخیر انواع نیروهای پنهان و آشکار و سلاطین نامرئی خواهند بود و سیل تبلیغات که آنها را احاطه کرده، حتی فرصت فکر کردن در خارج از چارچوب های تعیین شده توسط نیروهای تبلیغاتی را به آنها نمی دهد.
 
در کتاب متقاعد کنندگان پنهان، اثر ونس پاکارد، نیز به این مطلب اشاره شده است که در تنازع بقا بین صاحبان عقاید مختلف، پیروزی از آن کسی است که قدرت بیشتری دارد. ظهور قدرت نیز به شکل های مختلف است؛ آن که تیغ هنرش برنده تر است، بهتر می تواند ذوقها و سلیقه ها را به پیروی بکشاند و روشن است که این ذوقها و سلیقه ها و انگیزه ها و رفتارها را نمی توان آزاد و مستقل نامید. به علاوه، آن که ارکان ااقتصادی را در دست دارد، هنر را نیز می تواند تحت سلطه خویش در آورد. در جامعه متساهل که تعهد ضروری به دین وجود ندارد، عموما با اهرم های اقتصاد، فرهنگ، اندیشه و هنر، تعلیم و تربیت را نیز غیردینی می کنند و تربیت دینی موجود نیز در هجوم نیروهای متعارض، ناتوان شده، آثار آن رو به نابودی خواهد رفت.
 
بنابر این ملاحظات نه تنها تضمینی بر کشف حقیقت بر اثر برخورد آرا و عقاید نیست، بلکه از طرفی امواج شک و حیرت و از طرف دیگر سلطة افکار صاحبان نفوذ، به احتمال زیاد حقیقت های مکشوف را نیز در پرده های ابهام پنهان خواهد کرد و در این میان بیشترین خسارت عاید تربیت دینی و ایمان عامه مردم خواهد شد؛ همان ایمانی که به باور برخی از هواداران وطنی تساهل - البته نه در مفهوم گسترده آن - باید آن را حفظ کرد.
 
شک گرایی یا خطاپذیری انسان: لیبرالها عموما از تردید و نبودن قطعیت در معرفت بشری سخن گفته و آن را گاه مبنایی معرفت شناختی برای تساهل و گاه زمینهای اجتماعی برای تحقق تساهل به حساب آوردهاند؛ زیرا اولا چون به عقیده آنها هیچگاه نمی توانیم مطمئن باشیم عقیدهای که سعی در سرکوب آن داریم عقیدهای غلط است و حتی اگر هم مطمئن باشیم سرکوب آن کاری نادرست است، پس باید در برابر عقاید مخالف تساهل بورزیم. وانگهی چون تحقق تساهل تنها در بستر شکاکیت و فقدان اطمینان میسر است، پس به منظور فراهم ساختن زمینه اجتماعی تساهل، رواج شک گرایی مطلوب است. بنابراین، شک گرایی و نیز فردگرایی را که در استدلال چهارم طرح خواهد شد به هم می توان مبنای تساهل و هم زمینه تحقق تساهل در جامعه تلقی کرد. فیلسوفان لیبرال مسائل متافیزیک را قابل نقض و ابرام نمیدانند و نزاع بر سر حقانیت و بطلان معتقدات و اخلاقیات دینی را بی نتیجه و به نتیجه نارسیدنی می شمارند و پیروان عقاید مختلف را در طلب حقیقت گرفتار افسانه ها می بینند. این عقیده ناشی از غلبه فلسفه اصالت حس (Positivism) بر اندیشه آنهاست. به نظر پوزیتویستها پای انسان در شناخت امور غیرحسی و متافیزیکی می لنگد و اگر هم ورای حس بشر چیزی وجود داشته باشد، برای او قابل شناخت نیست و ممکن نبودن شناخت، جلوه ای از شک گرایی است. بنابراین، لازمه پوزیتویسم، شک در ماورای طبیعت است.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط