انیمه یک ژانر و سبک منحصر به فرد است.در مورد ریشهٔ واژهٔ انیمه مناقشههایی وجود دارد. اصطلاح انگلیسی «انیمیشن» در کاتاکانای ژاپنی به صورت アニメーション (آنیمِشون) نوشته میشود و アニメ (آنیمه) شکل کوتاهشدهٔ آن است. بعضی منابع ادعا میکنند که انیمه از اصطلاح فرانسوی انیمیشن، یعنی dessin animé، گرفته شدهاست اما دیگران باور دارند که این قضیه یک افسانه است. در زبان فرانسوی anime به عنوان صفت به معنی جاندار و متحرک است. در انگلیسی، انیمه (زمانی که به عنوان یک اسم مصطلح استفاده شود) معمولاً حالت اسم جمع دارد. پیش از استفاده فراگیر واژه انیمه، اصطلاح ژاپنیمیشن در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ رایج بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰ واژه انیمه کمکم جایگزین ژاپنیمیشن شد. بهطور کلی، در حال حاضر واژه اخیر تنها برای تشخیص و اشاره به انیمیشنهای ژاپنی بکار میرود.
واژه انیمه گاهی مورد نقد نیز قرار گرفتهاست. مثلاً در سال ۱۹۸۷ هایائو میازاکی بیان کرد که از این اصطلاح متنفر است زیرا به نحوی به ویرانی صنعت انیمیشن ژاپن اشاره میکند. او این ویرانی را با انیماتورهای بدون انگیزه ولی پرکار برابر دانست که با تکیه بر یک پیکرنگاری ثابت از ویژگیهای چهره و اغراق در حواس حرکتی طراحی میکنند اما عمق، کمال، احساس یا فکر در کار آنان دیده نمیشود. راسخون در این مقاله به نقد و بررسی انیمه «وقتی مارنی آن جا بود / When Marnie Was There» می پردازد.
نقد و بررسی پویانمایی «وقتی مارنی آن جا بود / When Marnie Was There»
وقتی قدیمترها کارتون «فوتبالیستها» را میدیدیم و لذت میبردیم، برایمان مثل روز روشن بود که ژاپنیها در زمینهی ساخت پویانمایی در دنیا حرفهای زیادی برای گفتن دارند و نمیشود بهراحتی از کنار این توانایی آن ها گذشت. حالا فکرش را بکنید که فوتبالیستها یکی از کارهای معمولی آن هاست. شرکتهای ساخت پویانمایی در ژاپن سالهاست با تهیهی آثار باکیفیت و قابلتحسین با سازندگان غربی در رقابت تنگاتنگ و نزدیک هستند و گاه با اختلاف از رقبای باامکانات غربی خود جلوتر بودهاند. سال ۲۰۱۵ سالی بود که در جریان جشنوارهی سینمایی اسکار رقابت سختی میان این شرکتها شکل گرفت؛ جایی که میان پویانماییهای نامزد اسکار، نبرد جذّابی میان «درون و بیرون» از شرکتهای آمریکایی پیکسار و دیزنی و پویانمایی «وقتی مارنی آن جا بود» از شرکت ژاپنی جیبلی شکل گرفته بود که در پایان جایزهی اسکار به اثر غربیها تعلق گرفت. این انتخاب البته به اعتقاد بسیاری عادلانه و به نظر بسیاری از دوستداران انیمههای ژاپنی ناعادلانه و غیرمنصفانه بود.پویانمایی «وقتی مارنی آن جا بود» اثری عاطفی و احساسی از شرکتی است که پیشتر آثار ارزشمندی همچون «شهر اشباح»، «باد برمیخیزد» و « قبرستانِ کرمهای شبتاب» را در کارنامهی کاریاش دارد؛ البته اینبار با اثری متفاوت سروکار داریم؛ چراکه آثار گذشته جیبلی عموماً با تخیّل فراوان همراه بوده و سرشار از فضاهای فانتزی و حماسی است و داستانهایی روایت میشود که در پیرنگ آن افسانه و اسطوره را با تخیلات فانتزی مدرن همراه میکنند؛ امّا داستان مارنی را میتوان درامی خانوادگی و احساسی دانست با فضایی واقعگرا که گاه با وهم و خیال آمیخته میشود و با بسیاری از آثار پیشین شرکت جیبلی تفاوت اساسی دارد.
مارنی را هیروماسا یُنِبایاشی، سازنده ی پویانمایی موفق The Secret World of Arrietty کارگردانی کرده است؛ کارگردان جوانی که فضا و شخصیت را خوب میشناسد و گاهی فاصلهی میان وهم و واقعیت را چنان کمرنگ ترسیم میکند که تشخیص هریک را برای مخاطب سخت کرده، او را در فضایی پُر از عاطفه و رویا غوطهور میسازد.
تصاویر و فضاسازی رنگارنگ و درخشان، که به سنت قدیم با دست نقاشی شده، به اتفاق صداگذاری بسیار زیبا و لطیف با ضرب آهنگی آرام باعث شده تماشای لحظات مختلف فیلم حس لذتبخشی را برای بیننده به ارمغان آورد؛ آن هم در شرایطی که داستانی جالب، ساده و بدون پیچیدگیهای معمول در عین زیبایی بصری درحال روایت است.
خلاصهی داستان
دختری نوجوان به نام آنا، با پدرخوانده و مادرخواندهاش در شهر ساپورو زندگی میکند. او دختری هنرمند، درونگرا و گوشهگیر است که از همسنوسالان خود جداست و با آنها فاصلهای عمیق دارد. ضمناً او بیمار است و از بیماری آسم رنج میبرد؛ البته مرگ پدر و مادر در کودکی شاید نقطهی عطفی در زندگی او دارد و دلیل قانعکنندهای برای افسردگی و انزوای آنا است.به سفارش دکتر، مدتی را به روستایی خوش آبوهوا میرود و به اتفاق پدر و مادر ناتنیاش زندگی جدیدی را شروع میکند. در آنجا مُردابی وجود دارد که آنا وسط آن خانهای را میبیند و جذب آنجا میشود. مردم اعتقاد دارند ارواح در آن خانه رفتوآمد دارند. بعد از مدتی آنا در آن خانه دختری موطلایی را میبیند و کمکم با او دوست میشود. دوستی میان آنا و دختر موطلایی، که مارنی نام دارد، عمیق و عمیقتر میشود به گونهای که نیاز شدید روحی به هم پیدا میکنند؛ اما در این میان معلوم نیست مارنی کیست. آیا واقعیت دارد یا یک روح است؟! آیا اصلاً دختری به نام مارنی وجود دارد یا توهّم است؟
ماجرا به شکلی ادامه پیدا میکند که شرایط آنا در آن روستا و کنار دوست عجیبش روزبهروز بهتر میشود و از طرفی درمییابیم که احتمالاً مارنی روح مادربزرگ آنا است که پیش او آمده و او را با چیزهایی آشنا میکند که تا آن زمان به آنها فکر نکرده و مفهومشان را درک نکرده است؛ درواقع نگاه آنا به زندگی تغییر میکند.
این فیلم براساس رُمانی با همین نام نوشتهی خووان جی. رابینسون در سال۱۹۶۷ است و بهنظر میرسد اقتباسی آبرومندانه از کتاب رابینسون است.
شاید شرکت جیبلی مثل بسیاری از آثارش از اژدها و هیولا و قصههای فانتزی و شگفتآور استفاده نکرده؛ اما حس اسرارآمیز و نشانههای سورئال و وهمگرایانهای در بیشتر بخشهای فیلم وجود دارد که بیننده را جلوی فیلم با دهان باز نگه میدارد. افسوس که شرکت معروف جیبلی این اثر زیبا را بهعنوان آخرین کارش معرفی کرده و حداقل تا مدتها فیلمی از این شرکت نخواهیم دید؛ تا زمانیکه شاید بخواهند با قدرت بیشتر برگردند. ای کاش زمانی برسد که شرکتهای ایرانی نیز در بازار داغ ساخت محصولات درجهییک پویانمایی حرفی برای گفتن داشته باشند. باور کنید دور از دسترس نیست و ما ایرانیها نشان دادهایم که همیشه از غربیها خلّاقتر و خوشفکرتریم.
نویسنده: علی خانمرادی
منبع: نشریه باران