نقش و کارکرد رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت

گسترش فناوريهاي اطلاعاتي و جهاني شدن رسانه ها از يک طرف، نگاه خوشبينانه و انتظار مدينه ي فاضله ي ديرينه و از طرف ديگر نگاه بدبينانه و فرسايش هويتهاي فردي و اجتماعي را نمودار مي سازد. بنابراين، بررسي نقش رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت، از موضوعاتي است که بايد با دو رويکرد متمايز به آن پرداخته شود. تنها در صورت آگاهي از نقش و جايگاه رسانه هاست که مي توان از تأثيرات منفي رسانه هاي مهاجم، جلوگيري نموده، از فناوريهاي جديد ارتباطي در
يکشنبه، 1 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش و کارکرد رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت
نقش و کارکرد رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت
نقش و کارکرد رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت

نويسنده: محمدصادق شجاعي




گسترش فناوريهاي اطلاعاتي و جهاني شدن رسانه ها از يک طرف، نگاه خوشبينانه و انتظار مدينه ي فاضله ي ديرينه و از طرف ديگر نگاه بدبينانه و فرسايش هويتهاي فردي و اجتماعي را نمودار مي سازد. بنابراين، بررسي نقش رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت، از موضوعاتي است که بايد با دو رويکرد متمايز به آن پرداخته شود. تنها در صورت آگاهي از نقش و جايگاه رسانه هاست که مي توان از تأثيرات منفي رسانه هاي مهاجم، جلوگيري نموده، از فناوريهاي جديد ارتباطي در جهت فرهنگ سازي مثبت و تسهيل فرايند هويت يابي بهره برداري کرد.

جايگاه رسانه ها در زندگي امروز

امروز نقش و جايگاه رسانه ها در حدي است که نمي توان زندگي را بي حضور آنها قابل تصور دانست. رسانه ها فقط وسيله ي سرگرمي نيستند؛ بلکه در بسياري از جنبه هاي فعاليت اجتماعي و فردي ما دخالت و نقش دارند. گسترش و توسعه ي وسايل ارتباط جمعي در زندگي انسانها به حدي است که عصر کنوني را عصر «ارتباطات» ناميده اند. بعيد نيست که انسان امروزي را انسان رسانه اي و فرهنگ جديد را محصول تبليغات وسايل ارتباط جمعي بدانيم.
انسانها امروزه در معرض نهادهاي رسانه اي متولد مي شوند، مي انديشند، دنيا را در اين رهگذر مي شناسند و رفتارهاي خود را براساس الگوهاي برگرفته از کتاب، مجله، فيلم، ماهواره، اينترنت و... (يعني رسانه هاي رايج عصر ما) سامان مي دهند.

رسانه ها و هنجارهاي اجتماعي

رسانه ها در کنار نهادهاي ديگري که طرز تفکر جامعه را مي سازند، نقش عمده اي ايفا مي کنند. بررسيهاي روانشناسي اجتماعي در زمينه نقثش و قدرت رسانه ها نشان مي دهد که رسانه هاي گروهي داراي چنان قدرتي هستند که مي توانند نسلي تازه در تاريخ انسان پديد آورند؛ نسلي که با نسلهاي پيشين از جهت فرهنگ، ارزشها، هنجارها و آرمانها، بسيار متفاوت است.
رسانه ها از طريق ارائه ي هنجارهاي خاص اجتماعي، به افراد تلقين مي کنند که رفتار ارائه شده در رسانه ها، رفتار «مناسب اجتماعي» است. به اين ترتيب، رسانه ها، با ارائه ي الگوها و هنجارهاي خاص (که در جهت اهداف مديران رسانه هاست)، باعث ايجاد همنوايي در افراد مي گردند.

رسانه ها و هويت يابي

اين مبحث از سه زاويه قابل بررسي است:

يک. قابليتهاي رسانه ها

رسانه ها و به خصوص رسانه هاي الکترونيکي، با توجه به قابليتها و کارکردهايي که دارند، مي توانند در جهت حفظ سلامت و بهداشت روان و به عنوان يکي از عوامل تسهيل کننده ي هويت يابي براي جوانان و نوجوانان کاربرد داشته باشند. همچنين مي توانند زمينه ساز بحران هويت و بيگانگي افراد از فرهنگ، ارزشها و باورهاي خود گردند. بنابراين، وسيله و واسطه بودن رسانه ها آنها را در معرض کاربردهاي دوگانه و گاه متضاد، قرار داده است.

دو. انتظار مخاطبان از رسانه ها

در يکي از تحقيقات غربي که چندين سال به طول انجاميد، از افراد، خواسته شد تا به اين سوال که «علت توجهشان به برنامه هاي تلويزيون يا هر رسانه ي ديگر چيست؟» پاسخ دهند. در جوابهايي که از اين بررسيها به دست آمد، الگوي نسبتاً منظمي ديده مي شود و آن عبارت است از:
الف: کسب اطلاعات. پاسخ دهندگان يکي از عوامل توجه و علاقه ي خود به رسانه ها را کسب اطلاع و آگاهي درباره ي جامعه و جهان و راهنمايي در مورد مسائل زندگي معرفي کردند.
ب) وحدت و تعامل اجتماعي. کسب بصيرت درباره ي وضعيت ديگران، احساس تعلق به جمع، و کمک به اجراي نقشهاي اجتماعي.
ج) تفريح و سرگرمي. يکي از عوامل روي آوردن افراد به رسانه ها تفريح و سرگرمي است.
د) هويت يابي.از ديگر علل روي آوري افراد به رسانه ها و بويژه تلويزيون، کسب آگاهي در مورد خويشتن، تقويت ارزشهاي شخصي، يافتن الگوهاي رفتاري، همانند سازي با ارزشهاي مورد اعتناي ديگران و در يک کلام، «هويت يابي» است.

سه. اهداف مديران رسانه ها

بديهي است که هرکس مي کوشد تا از رسانه ها در جهت پيشبرد افکار و اهداف خود استفاده کند.
عامل اصلي کارکرد منفي براي رسانه ها بخصوص ماهواره و اينترنت، اهداف پليدي است که غالب مديران فعلي اين رسانه ها در پيش گرفته اند. هدف اصلي استعمار نوين، سلطه ي فرهنگي و تبليغ ارزشهاي غربي در جهان سوم و تمامي جوامع در حال توسعه است. در حال حاضر با توجه به تغيير و تحولات عصر جديد و جهاني شدن رسانه ها ما در برابر يک چالش جديد قرار گرفته ايم که اين مسئله مي تواند شخصيت و هويت ملي و فرهنگي ما را به آزمون بگذارد.

استراتژي رسانه هاي غربي در ايجاد بحران هويت

گراهام اي فولر، معاون پيشين شوراي اطلاعاتي امنيت ملي در سازمان سيا، مي گويد: اسلام و نهضتهاي اسلامي در زمان ما منبع کليدي کسب هويت را براي اقوامي فراهم مي آورند که قصد دارند همبستگي اجتماعي خود را در مقابله با تهاجم فرهنگي غرب تقويت کنند.(1) طبق همين برداشت، چندي پيش موسسه امور امنيت ملي يهوديان در واشنگتن در کنفرانسي به صراحت اعلام کرد: «بايد هويت ديني مسلمانان را از آنان بگيريم». (2)
استراتژي دنياي غرب و رسانه هاي غربي، در واقع، اين است که شخصيت و هويت ملي و فرهنگي ما (3) را در برابر يک چالش و بحران جديد قرار دهد. اينجاست که بحث از کارکرد رسانه ها در ايجاد بحران هويت، اهميت بيشتري پيدا مي کند.

جهاني شدن رسانه ها و فرسايش هويتهاي ملي

جهاني شدن رسانه ها برخاسته از يک زير بناي فکري و گرايش نوين در انديشه و تفکر است که در دهه 1990 در محافل علمي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي غرب (و بويژه آمريکا) رواج يافت. جهاني شدن (Globalization)، يک تحول اجتماعي است که در آن، قيد و بندهاي جغرافيايي، هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي از ميان مي رود و روابط انساني، کيفيت بدون مرز و بدون زمان به خود مي گيرد. طرفداران اين نظريه (و به خصوص انديشه وران و هدايتگران آمريکايي جريان جهاني سازي)، براي دستيابي به اين هدف، از وسايل ارتباط جمعي مانند ماهواره، اينترنت و پستهاي الکترونيکي به عنوان ابزار مهم و اصلي سود جسته اند. بنابراين، «جهاني شدن رسانه ها» و يا به تعبير ديگر «وسايل ارتباط جمعي فرامرزي» (مانند: ماهواره، اينترنت و تلويزيون) فرسايش هويتهاي ملي و فرهنگي را در پي دارد.
پاستر، يکي از نظريه پردازان پست مدرنيسم، (4) کوشيده است اثرات فناوريهاي جديد و رسانه ها را در پرتو آخرين نظريه هاي معتبر، نسلت به اجتماع و فرهنگ، موشکافانه بررسي کند. وي در اثر خود با عنوان «عصر دوم رسانه ها» در اين زمينه مي گويد: «آنچه در نوآوريهاي فني مربوط به عصر دوم رسانه ها يعني عصر اينترنت، پست الکترونيکي و ماهواره مهم است، دگرگوني گسترده ي فرهنگ، هويت فرهنگي و روش جديد ساخته شدن هويتهاست. (5)
با جهاني شدن رسانه ها يک فرايند ساده در افول هويتها در حال به وقوع پيوستن است. امروزه در دنياي غرب، شاهد ناپديد شدن تدريجي چارچوبهاي شناخته شده ي سنتي و بسيار ارزشمندي بوده ايم که مردم مي توانستند از آنها براي شناختن خود و جايگاهشان در جامعه استفاده کرده، هويتهاي شخصي و جمعي خود را با آرامش نسبي بپذيرند. اين منابع هويتي، در گذشته، طبقه اجتماعي، خانواده هاي گسترده و هسته اي، مليت و مذهب بوده اند که در دهه هاي اخير با جريان جهاني سازي حاکم بر رسانه ها، رو به افول هستند.
فرسايش هويتهاي جمعي و با ثبات گذشته، به فروپاشي و بحران هويت فردي نيز منجر شده است. ديدگاه جهاني سازي و رسانه هاي بدون مرز، نه تنها در غرب بلکه در تمامي کشورها خطر بحران هويت و تضعيف هنجارهاي اجتماعي را به همراه دارد.

تعدد رسانه ها و بحران هويت

درگذشته که الگوها و نقشها اندک و محدود بودند، هويت يابي نسبتاً آسان بود؛ اما در جوامع صنعتي امروز و با توجه به تعدد منابع هويت يابي از جمله رسانه هاي متعدد که الگوهاي متنوع و متضاد را فراروي نسل جوان و نوجوان قرار مي دهند، هويت يابي آنان را با دشواريهاي بسياري مواجه کرده است. (6)

ماهواره، اينترنت و اختلال هويت

ماهواره و اينترنت با ماهيت خاصي که دارند باعث رشد فردگرايي شده، فرصتهاي لازم براي رشد هويتهاي مقوي و با ثبات را از بين مي برند. افراد، با اين رسانه ها ارتباط ايجاد مي نمايند و رسانه ها نيز آنها را به صورت افراد مستقل و اعضاي بي نام و نشان يک مخاطب انتزاعي و همگاني محسوب مي کنند. اين روند، باعث از هم گسستن پيوندهاي اصيل خانوادگي و اجتماعي شده و جاذبه هاي ـ آن باعث مي شود تا افراد، بيشترين اوقات خود را با اين برنامه ها سپري کنند.
شواهد نشان مي دهند برخي افراد ترجيح مي دهند با يک رايانه ي کاملاً بي طرف ارتباط برقرار کنند تا با انسانها. همچنين هر فردي که از اينترنت استفاده مي کند، مي تواند برخلاف زندگي روزمره، چندين شخصيت و هويت متفاوت براي خود ايجاد کند (7) و اين مي تواند به مرور زمان به اختلال هويت منجر شود.

رسانه ها و هويت يابي نابهنجار

يکي از کارکردهاي منفي رسانه ها در فرآيند هويت يابي، ارائه ي الگوهاي ناسالم در رسانه هاست. اين کارکرد، اختصاص به رسانه هاي مهاجم ندارد، بلکه رسانه هاي داخلي و بويژه صدا و سيما (که حضور نقش، تصوير و حرکت در آن باعث الگوپذيري بيشتر مي شود) نيز ممکن است ـ خواسته يا ناخواسته ـ در فرآيند هويت يابي تأثير منفي بگذارند. به عنوان مثال، اگر يک هنر پيشه ي بدقيافه، چادر به سر کند و يک هنر پيشه زيبا و مقبول جوانان، بي حجاب يا کم حجاب باشد، هر دو در جهت تغيير و تضعيف فرايند هويت مذهبي در جامعه اثر مي گذارند.
هنر پيشه بدقيافه، با «حجاب» و «هويت مذهبي» تداعي و متقارن مي شود و به حجاب (که نماد هويت مذهبي است)، بار ارزشي منفي مي دهد. هنر پيشه ي زيبا و مقبول، به «کم حجابي» بار ارزشي مثبت مي بخشد و لذا در بينندگان، اين نوع پوشش را يک پوشش خوب و مجاز يا مشروع جلوه مي دهد و در پي همانندسازي و تقليد بينندگان از هنر پيشه ها، اين نوع پوشش در جامعه رواج مي يابد و همراه با آن، باورها و هنجارهاي مذهبي و سرانجام، «هويت مذهبي» نيز در جامعه تغيير مي کند.

رسالت رسانه هاي خودي در هويت يابي و حفظ هويت

رسالت رسانه هاي خودي، نهادينه کردن «فرهنگ خودي» در جامعه و ارائه ي
مدلهاي هويتي سالم به جوانان و نوجوانان است. رسانه هاي خودي بايد در برابر تلاش رسانه هاي بيگانه که سعي در يکسان سازي هويت فرهنگي و تضعيف هويت ملي (ايراني ـ اسلامي) جامعه ي ما دارند، از هويت مستقل و جمعي خود پاسداري کنند.
به ميزاني که رسانه ها مسئوليت خود را در جهت حفظ هويت و ارائه ي مدلهاي هويتي به جوانان و نوجوانان درک کنند، مي توانند از پيامدهاي منفي رسانه هاي مهاجم (که هويت ملي و فرهنگي ما را نشانه گرفته و استرانژي بحران آفريني را در پيش گرفته اند)، پيشگيري کنند.
اگر به آرمان و انديشه امام راحل (ره) که معتقد بود: «تلويزيون بايد يک دانشگاه باشد»، باور داشته باشيم، مي توان دريافت که رسانه ها نبايد اسير تئوري «رسانه ـ سرگرمي» شوند و کارکرد يک بعدي پيدا کنند. رسانه ها بايد هنجارها، ارزشها و ميراث فرهنگي جامعه را در قالب فيلم، داستان، مقاله، گزارش مستند و... به نسل جوان و نوجوان معرفي کنند و از اين رهگذر، درک آنها را از اينکه چه کسي هستند، سابقه تاريخي آنها چيست، موقعيت کنوني ما در جهان و منطقه چگونه است، و... افزايش داده، تأثيرات منفي ماهواره، اينترنت و ديگر رسانه هاي فرامليتي را گوشزد کنند و اين امکان را فراهم سازند تا جوانان و نوجوانان به هويت اصيل فرهنگي، تاريخي، سياسي، و اجتماعي خويش پي برند.

پي نوشت :

1 ـ نشريه ي نصر، سال اول، شماره ي دوم (ويژه ي مطالعات و تحقيقات بين الملل)، ص 33.
2 ـ همان، شماره ي سوم، ص 36.
3 ـ فرهنگ، به مجموعه ي سرمايه ها و توليدات غيرمادي يک جامعه گفته مي شود، که اعم است از: دين، دانش، هنر، فلسفه، آداب و سنن، و...
4 ـ پست مدرنيسم (post modernism) يا فرا تجددگرايي، نهضتي فکري است که در دهه ي شصت ميلادي، در غرب، شکل گرفت و در برابر «عقل بسندگي » و «علم گرايي افراطي» مدرنيسم (تجدد)، بر احساس و غرايز انساني تأکيد دارد و نسبت به مدرنيسم و تبعات آن، انتقادهاي جدي وارد مي سازد، از جمله اينکه به تکثر و فرهنگها (در برابر نسخه هاي جهاني مدرنيسم) و اخلاق (البته اخلاق نسبي گرايانه) پايبند است و بازگشت به تاريخ و سنتها (و البته فقط سنتهاي انسان گرايانه ) را مجاز مي شمارد. (حديث زندگي)
5 ـ عصر دوم رسانه ها، مارک پاستر، ترجمه: غلامحسين صالحيار، تهران: مؤسسه ي ايران، 1378، ص 52.
6 ـ براي مطالعه بيشتر ر. ک به: مخاطب شناسي، مک کوايل، ترجمه: مهدي منتظر قائم، تهران: مرکز مطالعات و تحقيقات و رسانه ها، 1380.
7 ـ اعتياد به اينترنت، احمد اميدوار و علي اکبر صارمي، تهران، انتشارات تمرين، اول، 1381.

منبع:مجله ي حديث زندگي، شماره ي11




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط