این کنشهای متقابل، شامل انتظاراتی است که از کودک میتوان داشت و این که او باید یاد بگیرد روز به روز به نحوی مناسبتر و موثرتر به آنها پاسخ دهد. در اوایل زندگی کودک لازم است درباره چنین انتظاراتی تا حد امکان به صراحت و باتوجه به قدرت درک او، گفتگو شود. زمانی که کودک به این انتظارات پاسخ میدهد، نیاز دارد که برای اطلاع از کیفیت پاسخ خویش، پسخوراند دریافت کند، و همزمان سایر راهها به او نشان داده شود، تا قدرت رویاروییاش در موقعیتهای گوناگون افزایش یابد.
حس مسؤولیت هنگامی در کودک به وجود میآید که:
* به او مسؤولیت داده شود.
* در مورد اثربخشی پاسخهای خویش، پسخوراند دریافت کند.
* در مورد راههای گوناگونی که در سایر موقعیتها مناسب هستند، اطلاعاتی داشته باشد.
زمانی که کودک بزرگ می شود بر تعداد موقعیتهایی که او قبول مسؤولیت خواهد کرد، افزوده خواهد شد. چیزهایی که او مسؤولیتشان را بر عهده میگیرد، تغییر خواهند کرد، و پاسخهایش ظریفتر و پالودهتر از پیش خواهد شد. به عنوان مثال: غیر عادی نیست که پاسخ با واکنش کودک دو، سه ساله نسبت به مردم، گریه کردن، خود را کنار کشیدن، و یا پنهان شدن پشت سر مادر باشد. در حالی که چنین واکنشی برای فردی پانزده ساله کاملا نامناسب است. اگر کودکی در معرض تجربیاتی وسیع قرار گیرد و بیاموزد که به تجربیات متعددی دست زند، «شمار» پاسخهای مناسب و موثرش افزایش مییابد. و انسان از اشتباهات خویش بسیاری چیزها میآموزد. اما چنانچه کودکی نتواند یاد بگیرد که چرا کارش اشتباه بوده است، یا به جای آن چه کاری میتوانست انجام دهد، هرگز نمیتواند پیشرفت کند. اغلب با افرادی مواجه می شویم که اشتباهی را بارها تکرار می کنند، زیرا راههای بهتر را نمیشناسند.
کودکان همیشه در حال یادگیری این مسأله هستند که بین نفع شخصی خویش و مسوولیت در برابر دیگران، توازنی برقرار کنند. قدرت درک مسؤولیت نسبت به سایرین، هنگامی که بزرگ می شویم در ما رشد مییابد.
معمولا محرک رفتار کودکان، نفع شخصی است. این امر نه نشانه تباهی و نه علامت گناهکاری آنان است، بلکه مرحلهای است که کودکان پیش از آن که مسؤول بودن نسبت به خویش را بیاموزند، از آن میگذرند. نفع شخصی و مسؤول بودن نسبت به خویش، مترادف یکدیگر نیستند. اولی، با انکار یا نادیده گرفتن نیازهای سایرین، و دومی با ملاحظه اثر دیگران بر ما و بالعکس، مشخص میشود. ما صرفا در بزرگسالی درمییابیم که نفع شخصی ما در انجام مسؤولیتهایی است که نسبت به سایرین داریم.
برای کمک به کودکان در ابراز حس مسؤولیت طی دوران کودکی و نوجوانی، والدین باید در عین حال که در مورد انتظارات خویش صراحت و ثبات دارند، بردبار و شکیبا نیز باشند.
اگر والدین و معلمان دریابند که کودکان اشتباه خواهند کرد، ولی نیاز دارند که اشتباهاتشان و سایر راههای موجود به آنان گفته شود، بی شک در کودکان حس مسؤولیتی استوار به وجود میآید که تا بزرگسالی ادامه خواهد یافت.
چه زمانی میتوان گفت که کودکان، مسؤول بار آمدهاند
زمانی میتوان گفت که کودکان مسؤولانه عمل میکنند که بی آن که مرتبا به آنان تذکر داده شود، در خانه و در مدرسه به نحوی شایسته رفتار کنند.بسیاری از کودکان از دستورات، کاملا خوب پیروی میکنند. لیکن چنین رفتارهایی را نمیتوان مسؤول بودن به شمار آورد. مسؤول بودن به این معنی است که کودک با توجه به تجربه خویش، و آگاهی از انتظارات والدین ، موقعیتی را ارزیابی کند و سپس مستقلانه تصمیمی بگیرد تا بر اساس آن به گونهای شایسته عمل کند. والدین و معلمانی که دایم به کودکان دستور میدهند، و از این که میبینند آنان دستوراتشان را اجرا میکنند، به خود میبالند، لزوما نحوه مسؤول بودن را به کودکان یاد نمیدهند.
هنگامی که کودکان احساس مسؤولیت کنند، دیگر لزومی ندارد که والدین و معلمان به آنان بگویند که در هر موقعیتی چگونه عمل نمایند. کودکان در نتیجه مقررات بزرگسالان، و نیز براثر ارزیابی تجربههای خویشتن و رسیدن به نتیجهگیریهای واقعگرایانه آن تجربهها، الگوی رفتار مناسبی را اختیار میکنند. آنان پس از کسب چنین الگویی، بتدریج می توانند مسؤولانه عمل کنند.
کودک هنگامی فردی مسؤول محسوب میشود که:
* وظایف مقرر خویش را، بی آن که نیازی به یادآوری داشته باشد، انجام میدهد.
* برای هر چه که انجام میدهد، میتواند دلایلی را معین نماید.
* سایرین را در حد افراط ، مقصر قلمداد نمیکند.
* میتواند از بین راههای مختلف، راهی را برگزیند.
* میتواند به تنهایی به کار با بازی بپردازد؛ بی آن که خود را زیاد ناراحت کند.
* میتواند تصمیماتی بگیرد که با تصمیمات سایر افراد گروهش (دوستان، همسالان، خانواده و غیره) متفاوت باشد.
* هدفها و علایق گوناگونی دارد که برای وی جالب توجه هستند.
* بدون جر و بحث زیاد، به محدودیتهایی که والدین برایش قایل میشوند، احترام میگذارد و آنها را رعایت میکند.
* میتواند بی آن که چندان احساس سرخوردگی کند، مدتی توجه خویش را روی وظایف پیچیده (نسبت به ستش) متمرکز سازد.
* آنچه را که قول انجامش را می دهد، به پایان میرساند.
* بدون دلیل تراشی افراطی به اشتباهات خویش اعتراف میکند.
منبع: آموزش مسؤولیت به کودکان، دکتر هریس کلمز، رینولد بین، مترجم: پروین علی پور، صص 20-18 و صص 103-102، به نشر، 1392.