مي ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل مي ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل شاعر : منوچهري خوشبوي ملي چون گل، خودروي گلي چون مل مي ده پسرا! برگل، گل چون مل و مل چون گل گل بوي ربود از مل، مل رنگ ربود از گل مل رفت به سوي گل، گل رفت به سوي مل بر بادک شبگيري، بانگ و شغب صلصل در زير گل خيري آن به که قدح گيري گويد به گل حمري باده بستان، بلبل هر گه که زند قمري، راه ماورالنهري چون دستهي طنبوره گيرد شجر از چنگل آن بلبل کاتوره برجسته ز مطموره گويي که به زير پر، بربسته يکي جلجل چون فاخته دلبر برتر پرد از عرعر اندر گلو افکنده، هر فاختهاي يک غل آن قمري فرخنده با قهقهه و خنده چون نکهت دلخواهان، بوي سمن و سنبل بويد به سحرگاهان، از شوق بناگاهان بربسته به شاخ اندر هم سنبل و هم عنصل آن زاغ در آسابر همچون حبشي کاذر طوطي سخن هندي گويد به که مازل آن کرکي با کرکي گويد سخن ترکي