ده عامل فتنه انگیزی در جامعه در نگاه امیرمومنان (علیه السلام)
حضرت فرمودند: «عَشَرَةٌ یُفَتِّنُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَیْرَهُمْ ذُو اَلْعِلْمِ اَلْقَلِیلِ یَتَکَلَّفُ أَنْ یُعَلِّمَ اَلنَّاسَ کَثِیراً وَ اَلرَّجُلُ اَلْحَلِیمُ ذُو اَلْعِلْمِ اَلْکَثِیرِ لَیْسَ بِذِی فِطْنَةٍ وَ اَلَّذِی یَطْلُبُ مَا لاَ یُدْرِکُ وَ لاَ یَنْبَغِی لَهُ وَ اَلْکَادُّ غَیْرُ اَلْمُتَّئِدِ وَ اَلْمُتَّئِدُ اَلَّذِی لَیْسَ لَهُ مَعَ تُؤَدَتِهِ عِلْمٌ وَ عَالِمٌ غَیْرُ مُرِیدٍ لِلصَّلاَحِ وَ مُرِیدٌ لِلصَّلاَحِ وَ لَیْسَ بِعَالِمٍ وَ اَلْعَالِمُ یُحِبُّ اَلدُّنْیَا وَ اَلرَّحِیمُ بِالنَّاسِ یَبْخَلُ بِمَا عِنْدَهُ وَ طَالِبُ اَلْعِلْمِ یُجَادِلُ فِیهِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ فَإِذَا عَلَّمَهُ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ.»[1]یعنی: «ده طایفه خود و دیگران را گرفتار می سازند آنکه اندک دانشی دارد و می خواهد به مردم دانش فراوان بیاموزد و مرد بردباری که دانش اش بسیار است ولی باهوش نیست و آنکه بدنبال چیزی می رود که به دستش نخواهد رسید و شایستگی آن را نیز ندارد و زحمت کش بی حوصله و پر حوصله بی دانش و دانشمندی که نظر اصلاحی ندارد و صلاح اندیشی که دانش ندارد و دانشمند دنیا دوست و آنکه به مردم دلسوز است ولی از آنچه خود دارد بخل می ورزد و از کیسه دیگران می بخشد و دانش آموزی که با دانشمندتر از خود ستیزه کند و چون مطلبی او را بیاموزد از او نپذیرد..»
اولین فرد: صاحب علم کم و تعلیم دادن زیاد
در نگاه حضرت، اولین کسی که باعث فتنه در جامعه می گردد، عالمی است که علمش کم اما خودش را به زحمت می اندازد تا به دیگران علم زیادی تعلیم دهد. حضرت فرمودند: «ذُو اَلْعِلْمِ اَلْقَلِیلِ یَتَکَلَّفُ أَنْ یُعَلِّمَ اَلنَّاسَ کَثِیراً...» «آنکه اندک دانشی دارد و می خواهد به مردم دانش فراوان بیاموزد»
تعلیم دادن مشروط بر علم کافی
یکی از ویژگی های تعلیم دادن به دیگران، فهم درست آن علم به اندازه ی کافی است؛ کسی که علمش کامل نشده بخواهد به دیگران تعلیم دهد به ناچار باید برای تکمیل نداشته های علمی اش رو به سوی توجیه و بافته های جاهلانه ی فکری خویش تا بتواند پازل های جهل خود را کامل کند؛ علم کم باعث فتنه می شود؛ چون نداشتن علم کافی در موضوعی سبب می شود تا کسانی که از آن علم استفاده می کنند به خطر بیافتند؛ علم مانند دارو است و علم ناکافی به موضوعی مانند آن است که بدون داشتن علم کافی دارویی تجویز کند؛ و ناگفته پیداست که تجویز داروی از روی علم ناکافی، چه وضعی برای بیماران به وجود می آورد؛ در دارو، جسم بیمار به مخاطره می افتد و در علم، روح دانشجویان به مخاطره می افتد.
دومین عامل: حکیم بدون زیرکی
دومین عاملی که باعث فتنه انگیری است، «اَلرَّجُلُ اَلْحَلِیمُ ذُو اَلْعِلْمِ اَلْکَثِیرِ لَیْسَ بِذِی فِطْنَةٍ...» «و مرد بردباری که دانش اش بسیار است ولی باهوش نیست...» معروف است که یک من علم را ده من عقل باید؛ یعنی حکمت بدون زیرکی معنا ندارد؛ حکمتی که در آن زیرکی کافی وجود نداشته باشد، اساساً حکمت کاملی نیست اگرچه علم زیادی در این راه بدست آورده باشد.
سومین عامل: طالب غیر قابل شایستگی
سومین عاملی که باعث فتنه انگیزی می گردد، «...وَ اَلَّذِی یَطْلُبُ مَا لاَ یُدْرِکُ وَ لاَ یَنْبَغِی لَهُ.» «...و آنکه بدنبال چیزی میرود که بدستش نخواهد رسید و شایستگی آن را نیز ندارد...» یعنی کسی که طالب چیزی است که نه آن را می فهمد و نه شایستگی آن را دارد.اساساً همه انسان ها در همه رشته ها نمی توانند تخصص پیدا کند و لذا گفته شده هر کسی را بهر کاری ساخته اند؛ هر انسانی باید بداند در چه رشته ای علاقه دارد یا نیاز است که کار کند و تخصص پیدا کند پس هر کسی نباید وارد رشته یا علومی شود که با ورودش نه فهم و درکش اجازه دهد و نه شایستگی فهم آن را داشته باشد.
چهارمین عامل: عالم دوستدار دنیا
حضرت یکی دیگر از عوامل فتنه انگیزی را عالمی می داند که دوستدا دنیاست؛ یعنی وابستگی قلبی اش به دنیاست؛ عالمی که حب دنیا او را غرق در خود کرده است؛ عالمی که خودش دیگران را به حب آخرت و حب دین و دوری از دنیا و دوست داشتن دنیا باید دعوت کند، خود دچار معضلی شده باشد که مثل معروفی است که هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک. اگر دارو، خودش بیماری بگیرد، وای بحال بیمارانی و بیماری های دیگر.بنابر این، در روایت آمده که باید نزد عالمی بنشینی و با عالمی همنشین شوی که انسان را از دنیا دوستی به دنیا گریزی دعوت کند، حال اگر خود عالِم دنیا دوست شود، جامعه چه شود؟!
پنجمین عامل: عالم مجادله کننده
کسی که طالب عالمی است که به وسیله ی آن با دیگران مجادله می کند و معتقد است که او از دیگران است و زمانی که می فهمد که کسی بهتر از اوست، عالم تر بودنش را قبول نمی کند.علم، تواضع می آورد و علم غیر حقیقی که مجموعه اصطلاحات باشد، تکبری می آورد که عاقبتی چون عاقبت بلعم باعورا را به دنبال خواهد داشت و علمی که مجادله در برداشته باشد و یا به خاطر مجادله کردن، آن را بیاموزد، دیگر علمی نیست که نورانیت و به زندگی انسان بدهد و علمی که به زندگی خود آدمی نورانیت ندهد چه نورانیتی به جامعه خواهد داد و واضح است که علمی که برای مجادله و بحث کردن آموخته شود، باعث فتنه انگیزی می گردد؛ مجادله، خودش باعث فتنه است و از بحث و جدل اگرچه حق باشد باید پرهیز نمود.
پرهیز از مجادله
چرا که در برخی از احادیث آمده که «إیّاکَ و المِراءَ؛ فإنّهُ یُحبِطُ عَملَکَ. و إیّاکَ و الجِدالَ؛ فإنّهُ یُوبِقُکَ...»[2] امام صادق علیه السلام فرمودند: «از مجادله کردن بپرهیز؛ که این کار عمل تو را بر باد مى دهد...»حال با این وجود اگر کسی طالب علمی است که بخواهد با آن مجادله کند و بحث جدلی اش آن باشد که هیچ کسی جز او عالم است؛ یعنی در عین حال که مجادله کننده است، متکبر هم هست و در عین حال چون متکبر است؛ هیچ گاه قبول نمی کند که بهتر از او در عالَم وجود دارد و از او عالم تر است.
پس برخی از افراد در جامعه بدلیل صفاتی که دارند، باعث ایجاد فتنه می شوند که پنج فرد از ده فرد را در این مقاله بیان گردید.
پی نوشت: