نقش حکومت در امور تربیتی

به نظر افلاطون، فیلسوف حاکم نه تنها متفکر که باید اهل عمل باشد. او باید بر امور دولت نظارت کند و مانند فیلسوفی که راهی به بیرون غار پیدا کرده ولی به آن بازگشته تا به دیگران بیاموزد
يکشنبه، 8 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش حکومت در امور تربیتی
پیشنهاد افلاطون این است که حکومت نقشی فعال در امور تربیتی داشته باشد و برنامه ای ارائه دهد که دانش پژوهان تیزهوش را از وابستگی به داده های عینی، به سوی تفکر انتزاعی سوق دهد. شایان ذکر است که افلاطون معتقد بود باید به دختران و پسران در زمینه تعلیم و تربیت فرصت یکسان داده شود تا خود را به بالاترین مرحله برسانند، اما آنها که برای فراگیری انتزاعیات توانایی کمی از خود نشان می دهند، باید به مشاغلی بپردازند که به امور عملی اداره جامعه از قبیل صنعت، تجارت، امور نظامی و غیره کمک می کند. آنها که لیاقت خود را در جدل به اثبات رسانده اند، به تحصیل ادامه داده فیلسوف می شوند و به موقعیتی از قدرت می رسند که جامعه را به والاترین درجه خوبی هدایت کنند. افلاطون معتقد بود تا زمانی که فلاسفه حاکم نباشند، جوامع بالاترین آرمان‌های حقیقت و عدالت را دنبال نخواهد کرد.
 
به نظر افلاطون، فیلسوف حاکم نه تنها متفکر که باید اهل عمل باشد. او باید بر امور دولت نظارت کند و مانند فیلسوفی که راهی به بیرون غار پیدا کرده ولی به آن بازگشته تا به دیگران بیاموزد، باید مراقب باشد که خود او تمام ابعاد زندگی جامعه را فرا گیرد. نیاز به گفتن نیست که چنین حاکمی به امور مادی و حتی به خود حکومت علاقه ای ندارد، بلکه او به دلیل احساس وظیفه و تعهد و به این دلیل که مناسب ترین فرد برای حکومت است، به این کار اقدام می کند. چنین حاکمی می تواند مرد یا زن باشد و افلاطون به طور جدی از این عقیده دفاع می کند که زنان باید در پستهای حکومت - از جمله نظامی گری در تمام رده ها - فرصتهای شغلی مساوی مردان داشته باشند. «فیلسوف - حاکم»ی که افلاطون مطرح می کند فقط خردمند نیست، بلکه انسان خوبی هم هست، زیرا شر بیش از هر چیز ناشی از جهالت است.
 
هر چند نظریه‌های افلاطون در مورد جامعه هرگز به صورت کامل اجرا نشده، اما خودش تلاش کرد با پشتیبانی دیونیسیس دوم سیراکوز چنین جامعه ای را پایه گذاری کند، ولی سرانجام که پادشاه مستبد پی برد افلاطون درصدد انجام چه کاری است، با شکست مواجه شد. ارزش اندیشه‌های افلاطون این است که مجموعه گسترده ای از تفکرات در مورد معنا و هدف انسان، جامعه و تعلیم و تربیت، برانگیخته و حتی به شیوه های ظریفی در تفکر جدید و حوزه های فعالیت و عمل امروزی راه پیدا کرده است. برای نمونه، کیست که نخواهد رهبر جامعه «بهترین» فرد باشد مشروط بر این که بداند معنای واقعی «بهترین» چیست. امروزه نوعی نظام آموزشی ارائه می کنیم که دولت در آن دخالت زیادی دارد و هدف آن نیز تأمین شغل است. ما تأثیر دهشتناک طبقه بندی اجتماعی - یعنی همان جامعه آرمانی افلاطون که مردم را به سه طبقه کارگر، نظامی و حاکم تقسیم می کرد - را در زمینه تعلیم و تربیت می بینیم.
 
افلاطون تقریبا همه فلاسفه بعد از خود را، اعم از کسانی که از او حمایت کرده یا کسانی که اندیشه‌های بنیادی او را رد نموده اند، تحت تأثیر قرار داده است. در واقع، رأى الفرد ثرث وایتهد" بسیار ارزشمند است که فلسفه جدید، انحصارا یادداشتهایی بر فلسفه افلاطون است.
 
ایده‌آلیسم بر مسیحیت تأثیر بسیار زیاد گذاشته است. او یهودیت که طلیعه مسیحیت است مشتمل بر عقاید فراوانی است که با ایده‌آلیسم سازگار است. عقیده به خدای واحد به عنوان عقل محض و خیر گل را به سهولت می توان هماهنگ با ایده‌آلیسم تلقی کرد. ثانیا فرهنگ یونانی به دست اسکندر کبیر در سراسر مدیترانه منتشر شد و هر جا که فرهنگ یونانی تأثیر می کرد، مدارس و مکاتبی نیز به سبک یونانی تأسیس می شد.
 
 در نتیجه، بسیاری از نویسندگان عهد جدید تا حدی تحت تأثیر فرهنگ و فلسفه یونان واقع شدند. پل که بخش قابل توجهی از عهد جدید را نوشت، در منطقه ای به نام مسئول در تارسوس، متولد شد. شهر تارسوس به شدت تحت تأثیر فرهنگ و تفکر یونان باستان یا هلنی بود. می توان آثار روشنی از ایده‌آلیسم در نوشته های پل که از یهودیت و ستهای یونانی نشأت گرفته، مشاهده کرد. سن آگوستن بنیانگذاران کلیسای کاتولیک روم نیز به شدت تحت تأثیر ایده‌آلیسم قرار داشتند. آگوستن زیر نفوذ فرهنگ هلنی زاده شد و تحت تأثیر آن پرورش یافت. او در کتاب اعترافات ، زندگی اولیه الحادی و هرزگی دوران جوانی خود را قبل از گرویدن به مسیحیت توصیف کرده است.
 
هر چند آگوستن گرایش خود را به مسیحیت حرکتی دور از الحاد یونانی تلقی می کرد، اما می توان اشاراتی به فلسفه و ادبیات یونان، مخصوصا به افلاطون، در سراسر نوشته های او در مورد مسیحیت ملاحظه کرد. آگوستن بسیار به مفهوم شر می پرداخت و اعتقاد داشت که چون بشر گناه آدم را به ارث برده، پیوسته در تلاش است تا خلوصی را که قبل از هبوط دارا بوده، باز یابد. این عقیده به دیدگاه اسطوره ای افلاطون در مورد ستاره، جایی که ارواح در کنار «خیر» زندگی می کردند و سپس به دنیای ماده تبعید شدند تا از ناراحتی و مرگ رنج کشیده و برای بازگشت به هستی عقلانی که زمانی دارا بودند مبارزه کنند، شباهت دارد.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص35-33، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما