تاریخچه‌ای مختصر و جذاب در مورد روان شناسی

در حالی که موضوع روان شناسی در دنیای مدرن امروز دارای تاریخچه غنی و منضبطی است، ریشه‌های آن کاملأ با مفاهیم معاصر این زمینه متفاوت است. به منظور درک کامل آنچه در مورد روانشناسی، مهم است باید در تاریخ آن غرق شوید. چگونه این رشته به وجود آمد؟ چه زمانی آغاز شد؟ این پاسخ‌ها را در این مقاله پیدا کنید.
يکشنبه، 8 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه‌ای مختصر و جذاب در مورد روان شناسی
روان شناسی معاصر با طیف گسترده‌ای از موضوعات مرتبط می‌شود؛ در حالی که در همان زمان به الگوهای رفتاری انسان و فرآیندهای ذهنی از سطح فرهنگی تا سطح عصبی نگاه می‌کند. روان شناسان تمام مسائل مربوط به مشکلات ذهنی بشر را که از تولد شروع می‌شوند و تا مرگ فرد ادامه می‌یابند مطالعه می‌کنند. بنابراین، با درک کامل از تاریخ روان شناسی، شما قادر خواهید بود تا به نحوی موضوعات فردی مورد مطالعه و آنچه تاکنون آموخته شده است، را درک کنید.
 

شک و تردید در آغاز

در طول سال‌های اولیه، روان شناسی خود را به عنوان یک علم جداگانه، از فلسفه و فیزیولوژی جدا کرد. سایر سؤالات اضافی که همچنین روان شناسان در طول تاریخ موضوع با آن مواجه بودند عبارتند از:
• با چه مسائلی و موضوعاتی باید با روان شناسی مقابله کنیم؟
• چه روش‌های تحقیقاتی باید هنگام مطالعه آن مورد استفاده قرار گیرد؟
• آیا برای تأثیرگذاری بر آموزش، سیاست عمومی و سایر جنبه‌های رفتار انسان باید تحقیق مورد استفاده قرار گیرد؟
• آیا روان شناسی یک علم است؟
• آیا روان شناسی بر روی فرآیندهای ذهنی داخلی یا رفتار قابل مشاهده تمرکز دارد؟
 

فیزیولوژی و فلسفه

در حالی که روان شناسی تا نیمه دوم قرن نوزدهم به عنوان یک علم جداگانه ظهور نکرد، تاریخ اولیه آن می‌تواند به یونان باستان باز گردد. در طی دهه 1600، فیلسوف مشهور فرانسوی، رنه دکارت، مفهوم دوگانگی را معرفی کرد که بر این واقعیت تأکید کرد که ذهن و بدن اساسأ دو نهاد جداگانه‌ای هستند که با یکدیگر همکاری می‌کنند تا تجربه عادی انسان را شکل دهند. بسیاری از مسائل دیگر که امروزه روان شناسان در مورد آن بحث می‌کنند، مانند سهم نسبی از طبیعت و پرورش، در این مفاهیم فلسفی اولیه ریشه دارد.
 
پس چرا روان شناسی از فلسفه متفاوت است؟ در حالی که بسیاری از فیلسوفان اولیه به شدت به روش‌هایی نظیر منطق و مشاهده وابسته بودند، روان شناسان امروز تمایل به استفاده از روش‌هایی برای مطالعه و نتیجه گیری در مورد رفتار و اندیشه‌های انسانی دارند. فیزیولوژی نیز در ایجاد ظهور روان شناسی به عنوان یک علم کمک زیادی کرده است. تحقیقات فیزیولوژیک اولیه در مورد رفتار و مغز اثرات بسیار چشمگیری بر روان شناسی امروزه داشت و در نهایت منجر به استفاده از بسیاری از روش‌های علمی شد که رفتار و اندیشه انسان را مورد مطالعه قرار می‌داد.
 

یک رشته علمی جداگانه

در اواسط قرن نوزدهم، ویلهلم وودت، فیزیولوژیست آلمانی، از روش‌های تحقیق علمی برای بررسی زمان‌های واکنش استفاده کرد. آثار او بسیاری از مهم‌ترین ارتباطات بین فیزیولوژی و روان شناسی را بیان کرده است.
 
پس دیدگاه‌‌های وودت در روان شناسی چیست؟ او بر این موضوع به عنوان یک مطالعه از آگاهی انسان نگاه کرد و حتی به دنبال استفاده از برخی روش‌های تجربی برای مطالعه فرآیندهای ذهنی درونی بود. در حالی‌ که این فرایند امروزه به عنوان خودآزمایی شناخته می‌شود و در نظر گرفته می‌شود و بسیار غیر علمی و غیر قابل اعتماد است، اما در آن روزها کمک کرد تا مرحله‌ای را برای تمام روش‌های تجربی آینده ایجاد کند. و هر چند نفوذ خود را در سال‌های آینده از دست داد، اما تأثیر آن بر روی موضوع کاملأ واضح است.
 

اولین مدرسه فکر

یکی از معروف‌ترین دانش آموزان وودت، ادوارد بیت تکنر، یکی از بنیان‌گذاران اولین مدرسه فکری روان شناسی شد. با توجه به ساختارگرایی، آگاهی انسان می‌تواند به بخش‌های کوچک تقسیم شود. با استفاده از خودآزمایی، دانش آموزان آموزش دیده تلاش کردند تا واکنش‌ها را به پایه‌ای‌ترین ادراکات و احساسات تقسیم کنند.
 
گرچه ساختارگرایی به دلیل تأکید بر روش‌های تحقیق علمی قابل توجه است، امروزه آن را غیرقابل اعتماد، ذهنی و محدود می‌دانند. با مرگ تیتچنر، مفهوم ساختارگرایی محو شد.
 

کارکردگرایی

روان شناسی در قرن نوزدهم در آمریکا رشد کرد. ویلیام جیمز در طول این دوره به عنوان روان شناس برجسته آمریکایی شناخته شد و اصولی که داشت او را به پدر روان شناسی آمریکا تبدیل کرد. ایده‌ها و مفاهیم او به عنوان پایه و اساس برای مکتبی جدید از اندیشه، به عنوان کارکرد گرایی شناخته شده بود. کارکرد گرایی بر نحوه رفتار انسان‌ها به منظور کمک به مردم برای راحتی در محیط مربوط به خود، با استفاده از روش‌هایی نظیر مشاهده مستقیم تمرکز دارد. با این حال، کارکردگراها بر این واقعیت تأکید می‌کنند که آگاهی یک فرایند همیشه در حال تغییر و پیوسته است. اگرچه کارکردگرایی دیگر به عنوان یک مدرسه فکری در نظر گرفته نمی‌شود، اما نسل بعدی روان شناسان را نیز تحت تأثیر قرار داد.
 

زیگموند فروید

تا این نقطه، روان شناسی بیشتر بر تجربه انسانی بنا شده بود، با این حال، زیگموند فروید، پزشک معروف اتریشی، کل روح روان شناسی را با شیوه‌ای چشم‌گیر، با ارائه یک نظریه شخصیتی که بر اهمیت ذهن ناخودآگاه تأکید داشت، تغییر داد. کار او با بیماران مبتلا به بیماری‌های روانی مانند هیستری موجب شد او باور کند که تجربیات دوران کودکی ما و همچنین تحریکات ناخودآگاه ما به توسعه رفتار و شخصیت‌های بالغ ما کمک زیادی می‌کند. با درک کامل از تاریخ روان شناسی، شما قادر خواهید بود تا به نحوی موضوعات فردی مورد مطالعه و آنچه تاکنون آموخته شده است، را درک کنید. به گفته او، اختلالات روان شناختی عمدتأ ناشی از اختلافات ناخودآگاه است که در داخل ما اتفاق می‌افتد و آن را بی‌ثبات یا تشدید می‌کند. تئوری او تأثیر زیادی بر روان شناسی قرن بیستم داشت، و تأثیرگذار بر رفاه ذهنی، و همچنین در بسیاری از زمینه‌های دیگر مانند ادبیات، هنر و فرهنگ عامه، شد. اگرچه بسیاری از مفاهیم او امروزه با شک و تردید مورد توجه قرار گرفته است، تأثیر آن بر روان شناسی مدرن نمی‌تواند مورد سؤال قرار گیرد.
 
پیدایش رفتارگرایی، و پدیده شناسی در طول قرن بیستم به طور چشمگیری پیشرفت کرد و مکتب دیگری که به عنوان رفتارگرایی شناخته می‌شد، غالب شد. رفتارگرایی تغییر زیادی در همه دیدگاه‌های نظریات قبلی داشت و تأکید بر آگاهی و ذهن ناخودآگاه را نیز رد کرد. در عوض، تلاش برای ایجاد نظم و انضباط بیشتر علمی با تأکید بر رفتار قابل مشاهده است. رفتار مبتنی بر این واقعیت است که موضوع روان شناسی اساساً رفتار یک انسان است. تأثیر این مکتب فکری بسیار زیاد بود و تقریباً 50 سال در صحنه حضور داشت. اگر چه در نهایت اهمیت خود را از دست داد، اصول اساسی رفتارگرایانه هنوز هم استفاده می‌شود. روش‌های درمانی مانند اقتصاد نشانه گذاری و اصلاح رفتار اغلب برای کمک به بچه‌ها برای غلبه بر رفتارهای ناسازگاری و یادگیری مهارت‌های جدید استفاده می‌شود. این روش در اغلب موارد از جمله در آموزش به والدین استفاده می‌شود.
 

نیروی سوم یا روان شناسی انسان گرایانه

رفتار شناسی و روان‌کاوی در نیمه اول قرن بیستم تحت سلطه قرار گرفت، تحت سلطه‌ی یک مکتب جدید از اندیشه که در نیمه دوم قرن بیستم به عنوان روان شناسی انسانی شناخته شد. این مفهوم نظری، به عنوان «نیروی سوم» در روان شناسی به کار می‌رود، و تأکید بر تجربیات آگاهانه دارد. روان شناسی مدرن همان‌گونه که شما قبلاً متوجه شده‌اید، تغییرات و رشد زیادی را از ابتدای آغاز خود با وودت مشاهده کرده است. این داستان قطعاً در اینجا به اتمام نرسیده است. پس از آن روان شناسی به تغییر و تحول ادامه داده است و دیدگاه‌ها و ایده‌های جدید معرفی شده است. تحقیقات اخیر روانشناسی بر جنبه‌های بسیاری از رفتار و تجربه انسان، از تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی تا تأثیرات بیولوژیکی بر رفتار انسان، تمرکز دارد. امروزه اکثر روان شناسان خود را تنها با یک مکتب فکری مشخص نمی‌کنند. در عوض، آنها ترجیح می‌دهند تمرکز خود را بر دیدگاه‌های خاص یا زمینه‌های خاص بگذارند، و اغلب نتیجه گیری از طیف گسترده‌ای از زمینه‌های نظری داشته باشند. این رویکرد معاصر، به نظریه‌ها و ایده‌های جدیدی که همچنان در آینده روان شناسی اثر خواهند گذاشت، کمک کرده است.
 
منبع: ناتاشا بَنتوال - PsycholoGenie


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط