فصل اول:تاريخچه ي روان شناسي بلوغ و نوجواني
آثار نخستين
دانشمنداني مانند «ارسطو»،جواني را در يکي از صفحات جالب و درخشان اثر خود، به نام «سياست»معرفي مي نمايد.
ارسطو، تغييرات مربوط به بلوغ جنسي را شرح داده و تاريخ تقريبي آن را در نزد دختران و پسران يوناني در حدود چهارده سالگي تعيين کرده است.او معتقد بود که تغييرات جسماني پسران معلول فعاليت غده هاي جنسي است. در خصوص تغييرات رواني همزمان با تغييرات جسماني نيز، ارسطو بر اين باور بود که بايد دختران را به علت فعاليت شديد جنسي آنان، حفظ و حراست نمود.(2)
دردوران اخير،«ژان ژاک روسو»در قطعه اي از خطابه ي مديحه ي «سن برنارد»به «بوسوئه»و همچنين درکتاب چهارم «اميل»، از اسرار دوران رشد که آن را «تولد ثانوي»ناميده است، بحث مي نمايد.(3)
«موريس دبس»مي نويسد:
مقاله اي که برنهايم در سال 1891 به نام «مطالعه درباره ي بلوغ» منتشر ساخت، اولين اثري است که پژوهشگران مختلف را به اکتشاف در جهان بلوغ وادار کرد.(4)
به دنبال آنها، روسو، نقش بزرگي در تدوين نظريات مربوط به دوران بلوغ ايفا نمود.مجموعه ي اين مطالعات، با پژوهشهاي «استانلي هال»که او را پدر روانشناسي نوجواني (بلوغ)مي دانند، پيوند خورد و با انتشار کتاب «بلوغ»در 1905 به اوج اهميت خود رسيد و سبب پيدايش علمي به نام «هبلوژي»(5)يا «علم به احوال جواني»شد و محققين، با اتکا به اين علم جديد و جوان به اکتشاف درجهان ناشناخته اي به نام «بلوغ»پرداختند و نتيجه ي اين تلاشها منجربه اين موضوع گرديد که قرن بيستم را «عصر نوجواني شناسي علمي»لقب داده اند.
نوجواني چه دوره اي است؟
اتومبيلي را در نظر بگيريد که در جاده اي آسفالتي و عريض با سرعت درحال حرکت است.راننده پس از طي مسافتي بدون علائم هشدار دهنده ي کافي، ناگهان در مقابل خود، جاده اي خاکي و پراز دست انداز و موانع را مشاهده مي کند، بلافاصله از سرعت خود مي کاهد و با احتياط کامل از کنار موانع و دست اندازها عبور مي کند.سلامت راننده و اتومبيل در گرو رؤيت دقيق موانع، تنظيم سرعت، صبر و خويشتن داري راننده است و گرنه امکان هر گونه تصادم، اصطلاک و آسيب ديدگي به شدت وجود دارد.
اگر درمثال فوق، جاده ي زندگي را جايگزين نماييد، دوره ي نوجواني، همان بخش خاکي و پردردسر مسير حرکت اتومبيل است.طبيعي است آنهايي موفق مي شوند که دست در دست نوجوانان اين مسير را به سلامت و با اميد به آينده اي روشن طي نمايند و ضمن شناخت کامل، شکيبايي و تفاهم را پيشه سازند.
به هرحال بيشتر صاحبنظران، دوره ي نوجواني را حد فاصل بين کودکي و جواني مي دانند؛نوجوان از يک سو، درحال گسيختن پيوندهاي خود با دوره ي کودکي است و از ديگر سو، شيفته ي دستيابي به استقلال جواني و بزرگسالي است ولي به طورکامل نه اين است و نه آن.لذا اين دوره داراي طيفي وسيع است که با بخشي از قلمرو کودکي مرتبط مي شود و در انتهاي طيف به دنياي جواني پهلو مي زند.
خالي از فايده نيست که نظريات برخي از دست اندرکاران را در اين زمينه، مرور کنيم:
ـ نوجواني، دوره ي بي سروساماني روحي است.زيرا در اين دوره، فرد ديگر نه کودک است و نه به درستي بالغ شده است.(6)
ـ نوجواني «دوران منفي»است.(7)
ـ نوجواني «زندگاني تشنج انگيز»است.(8)
ـ برخي ديگر، اين دوره را به دوران «طوفان و فشار»(9)و يا «تولدي جديد»(10)تشبيه نموده اند.
ـ و بالاخره اين دوران را «نقطه ي عطف زندگي»انسان نام نهاده اند. (11)
نوجواني چه سنيني را در بر مي گيرد؟
ازاين رو براي پرهيز ازابهام،سنين 13 تا 18 سال را، سنين نوجواني مي نامند.لازم به يادآوري است که برخي، حد نهايي آن را تا 22 سالگي هم ذکر کرده اند.(12)
با توجه به اين که معمولاً دختران حدود يک تا دو سال زودتر از پسران به قلمرو بلوغ قدم مي گذارند، از آن سو نيزاين دوره را يک تا دو سال زودتر به پايان مي رسانند، لذا براي آنان مي توان سنين بلوغ راحوالي 11 و 12 سالگي تا 16 سالگي محسوب نمود.
يادآوري مي شود به دليل تأثير برخي عوامل،دوره ي بلوغ گاهي زودتر و بعضاً ديرتر آغاز مي شود.اين کيفيت را به ترتيب، «بلوغ زودرس» و «بلوغ ديررس»مي نامند که در مباحث آينده به آن عوامل و کيفيت پيدايش اين پديده ها اشاراتي خواهيم داشت.
در يک نگرش کلي مشاهده مي شود که در 150 سال اخير سن بلوغ در جوامع مختلف کاهش يافته است.ازجمله، در اروپا سن بلوغ کاهشي معادل چهار سال و در کشورهاي توسعه يافته در يک قرن اخير، معادل دو تا سه سال را نشان مي دهد.(13)
ارتباط نوجواني با رشد، بلوغ و جواني چيست؟
بلوغ از نظر فرهنگ «وبستر»
پسران درسن 14سال و براي دختران در سن 12 سال به عمل مي آيد. (14)
نوجواني از نظر فرهنگ «وبستر»
2-انتقال از مرحله ي آخرکودکي را به مرحله ي بالندگي (کمال)در دوره اي از جريان تدريجي زندگي،نوجواني مي گويند که با تحول عميق در جسم و روان و قدرت تجسم و تخيل زياد همراه است.(15)
رشد و بلوغ از نظر دايره المعارف «بريتانيکا»
بعضي از اين تغييرات در هر دوجنس مشترک است، ولي بيشتر آنها جهت هر جنس اختصاصي است.درپسرها افزايش قابل توجهي در اندازه و قدرت عضلاني ايجاد شده، علاوه بر آن يک دسته تغييرات فيزيولوژيک رخ مي دهد که سبب مي شود آنها قدرت انجام کارهاي فيزيکي سنگين تري نسبت به دخترها داشته باشند و بتوانند سريعترومسافت بيشتري را بدوند.همه ي اين تغييرات سبب مي شوند که نرها با وظايف و اعمال اوليه خود مثل جنگ کردن، تسلط يافتن و تلاش و جستجو جهت به دست آوردن غذا آشنا شده و به آنها عادت کنند.چنين تغييراتي در بلوغ در پريماتها (16)(نظير انسان و انواع ميمونها)اتفاق مي افتد، اما در بعضي گونه ها شخصي تر و بارزتر است.در رده ي پريماتها، انسان تقريباً در وسط قرار دارد، که هم افزايش حجم و هم درجات مختلف تغييرات جنسي در وي رخ مي دهد.
هنگام افزايش رشدناگهاني قد دربلوغ، حدود يک سال يا بيشتر، سرعت رشد تقريباً دو برابر مي شود.دراين هنگام، سرعت رشد پسرها تقريباً معادل سرعت رشد آنها در دو سالگي مي شود.اوج سرعت رشد يا (P.H.V) (17)به طور متوسط 10/5 سانتيمتر در سال در پسرها و 9 سانتيمتر در سال در دخترها مي باشد (معادل 4 و 3/4 اينچ). اين اوج ناگهاني از راه مشاهدات به دست آمده و به وسيله ي يک منحني صاف نمايش داده مي شود.
سرعت رشد درطي يک سال،شامل شش ماه قبل و شش ماه بعد از نقطه ي اوج، معمولاً تا اندازه اي از نقطه ي اوج کمتر است.درطي اين سال پسرها معمولاً بين 7تا 12سانتيمتر (2/75و 4/75 اينچ)و دخترها بين 6 تا 11سانتيمتر (2/35 و 4/35 اينچ)رشد مي کنند.بچه هايي که زودتر به نقطه ي اوج رشدي خود مي رسند، تا اندازه اي بلندتر از آنهايي مي شوند که ديرتر به نقطه ي اوج رشد خودشان مي رسند.
سن متوسطي که طي آن بچه ها به اوج رشد مي رسند، بيشتر بسته به طبيعت و نوع گروه مورد مطالعه دارد تا به طول قد آنها.دربچه هايي که وضع به خوبي داشته و در انگليس يا آمريکاي شمالي مورد مطالعه قرار گرفتند، سن متوسط اين اوج در حدود 14سالگي در پسرها و 12سالگي در دخترهاست. با اين که سن متوسط درجوامع مختلف فرق دارد، ولي اين دو سال اختلاف سن بين دخترها و پسرها هميشه وجود دارد.
رشد اسکلتي و عضلاني عملاً سريع صورت مي گيرد، گرچه با درجات مساوي نيست.بيشترين سرعت رشد طولي به خاطر تسريع رشد طولي تنه است نه پاها.
يک قاعده ي منظم درسرعت رشد وجود دارد:ابتدا طول پاها به حداکثر خود مي رسد، به دنبال آن رشد عرضي بدن و پهن شدن شانه ها پيش مي آيد. اولين اندامهايي که زودتر از همه به اندازه ي بزرگسالي خود مي رسند، عبارتند از:سر، دست و پاها.
رشد سريع عضلات، اندامها و قلب، مصادف با رشد سريع اسکلت است. چرا که رشد همه اينها تحت اثر هورمونهاي يکساني است.سرعت رشد و اوج رشد عضلاني پسرها بيشتر از دخترهاست.اما از آنجا که دخترها زوتر به اوج رشد خود مي رسند يک دوره ي سني از 12/5تا 13/5سالگي وجود دارد که در آن دخترها عضلات بيشتري نسبت به پسرهاي همسن و سال خود داشته و درضمن از آنها بلندتر هستند.همزمان با اين افزايش رشد، کاهش نسج چربي
همانطور که شرح داده شد، وجود دارد.افزايش قابل توجه نسج عضلاني در هنگام بلوغ در پسرها منجر به افزايش قدرت عضلات آنها مي شود.
قبل از بلوغ، پسرها و دخترها از نظر قدرت عضلاني برابر هستند (با اندامها و شکلهاي مساوي).پس از آن، پسرها قدرت بيشتري دارند که احتمالاً به خاطر افزايش نيرو در هر گرم نسج عضله است.
پسرها، به تناسب جثه و اندامهايشان، قلب و ريه ي بزرگتري دارند. فشارخون سيستوليک آنها (فشاري که حاصل انقباض قلب است)بالاتر بوده و تعداد ضربان قلب آنها درحالت استراحت کمتر است.به خاطر هموگلوبين بيشتري که دارند، ظرفيت حمل اکسيژن درخون آنها بيشتر مي باشند و قدرت بيشتري جهت خنثي کردن محصولات شيميايي که پس از ورزش در عضلات توليد مي شود،(نظير اسيدلاکتيک)دارند و به طور خلاصه، يک موجود مذکر، هنگام نوجواني آمادگي و تطابق بيشتري براي انجام وظايفي نظيرشکار کردن، جنگيدن و سروکله زدن با انواع اشياي سنگين که گاه هنگام به دست آوردن غذا لازم مي شود، دارد.
نتيجه ي مستقيم اين تغييرات آناتوميک و فيزيولوژيک اين است که تواناييهاي قهرماني و قهرمان شدن هنگام نوجواني در پسرها افزايش مي يابد.اين اعتقاد عمومي که پسرها افزايش رشد قدي شان زوتر از افزايش قدرت عضلاني شان اتفاق مي افتد، امروزه پايه ي علمي کمتري دارد.اين درست است که پسرها يک سال يا بيشتر پس از حداکثر رشد قدي خود به حداکثر قدرت عضلاني مي رسند و لذا دوره ي کوتاهي ممکن است ايجاد شود که در آن نوجوان از نظر رشد اسکلتي و احتمالاً عضلاني به تکامل رسيده ولي هنوز قدرت و نيروي وي به اندازه ي يک مرد بالغ جوان (با همان جثه)نرسيده باشد.اما اين يک مرحله ي گذرا است، چرا که نيرو، مهارتهاي ورزشي و تمرينات فيزيکي، همگي در سراسر دوره ي نوجواني به سرعت و به طور پيشرونده اي در حال افزايش است.
دستگاه تناسلي
يک طيف سني وجود دارد که در آن هر واقعه اي ممکن است در يکي از سالهاي آن طيف شروع شده و يا پايان يابد.جهت روشن شدن اين نکته، مثلاً رشد آلت تناسلي (penis)، شروع رشد 14/5-10/5سالگي مي باشد.اين بدان معناست که متوسط رشد آن حدود 12/5 سالگي مي باشد.ولي ممکن است دربعضي از افراد، سن شروع رشد آن 10/5 سالگي بوده و يا در بعضيها در سن 14/5سالگي رشد آن آغاز شود. تکامل آلت تناسلي معمولاً حوالي 14/5سالگي اتفاق مي افتد ولي دربعضي از پسرها در 12/5 سالگي و در بعضي در 16/5 سالگي مي باشد.
بايد توجه داشت که تعدادي از پسرها هستند که افزايش سرعت رشد يا نمو آلت تناسلي آنها تازماني که بالغ کننده هاي اوليه ي آنها کاملاً تکامل نيافته است، اتفاق نمي افتد،درسنين 14،13و15، اختلافات زيادي بين گروههاي مختلف پسران وجود دارد که دريک سوي آن بلوغ کامل و درسوي ديگر آن، مرحله ي پيش از نوجواني قرار دارد.همين موضوع در مورد دختران در سنين 12،11و13سالگي نيزصادق است.
اهميت رواني و اجتماعي اين اختلافات سرعت رشد، همانطور که گفته شد، بخصوص درپسرها، بسيار قابل توجه و زياد است.پسرهايي که سريع رشد مي کند، احتمالاً در فعاليتهاي ورزشي و نيز علايق جنسي برترند.از سوي ديگر، آنها که ديرتر رشد مي کند، بيش از حد لزوم دردنياي بي ترتيب و شلوغ نوجواني مي مانند و ممکن است نگران شوند که آيا هيچ گاه به رشد طبيعي خود مي رسند يا آن که مثل فعاليتهاي جنسي متوقف شده شان (که مي بينند در اطرافيان در حال رشد است)خواهد بود؟ يک قسمت مهم از وظيفه ي پزشک يا مربي دراين زمان اين است که اطلاعاتي درباره ي رشد و تغييرات آن در مرحله ي پيش از نوجواني به دست آورد تا ضمن همدردي به نوجواناني که نياز دارند، دلگرمي و اطمينان بدهد.
توالي وقايع گرچه دقيقاً در هرپسر يا دختري يکسان نيست، کمتر متغيراست (نسبت به سن).اولين علامت بلوغ در پسرها، افزايش سرعت رشد بيضه ها و کيسه بيضه ها، همراه با تغيير رنگ و قرمزي آن و چروک خوردگي پوست اسکروتوم است.رشد مختصر موها ممکن است همان زمان شروع شود ولي معمولاً مدت کوتاهي بعد اتفاق مي افتد.افزايش رشد طولي و رشد آلت تناسلي،به طور متوسط حدود يک سال پس از تسريع رشد بيضه ها اتفاق مي افتد.
همزمان با رشد آلت تناسلي و تحت اثرهمان محرکها، کيسه هاي مني، پروستات و غدد بولواورترال (غددي که در مجراي ادرار باز مي شوند)و همه ي آنها که ترشحاتشان در مايع مني شرکت مي کنند، بزرگ شده و رشد مي کنند.(18)
بلوغ و نوجواني از ديدگاه صاحبنظران
ـ در برخي از کتب روانشناسي، نوجواني و بلوغ را کاملاً مترادف يکديگر دانسته و اين دو را به جاي هم استعمال مي نمايند.(23)
ـ«کورت لوين»،(24)بلوغ را وسيعتر و کلي تر از نوجواني قلمداد مي کند که شامل جواني نيز مي شود که به اين ترتيب نوجواني فقط در برگيرنده ي منطقه اي خاص در حيطه ي گسترده ي بلوغ خواهد بود.به عقيده ي آنها بلوغ کامل در سنين جواني حاصل مي شود.(25)
در اين مجموعه، ما نوجواني را متفاوت از بلوغ به مفهوم جنسي آن در نظر مي گيرم و هرجا که يکي از اين دو مفهوم به کار رود تا حدودي، در برگيرنده ي ديگري نيزخواهد بود؛ (26)از سوي ديگر واقعيت امر آن است که بلوغ از دوران کودکي و نيز دوران نوجواني کاملاً متمايز نيست، بلکه فصل مشترکهايي با هر يک دارد.اگربخواهيم روشن تر منظور خود را ارائه دهيم،
دو دوره ي کودکي و نوجواني کاملاً از يکديگر مستقلند، ولي بخشي از دوره ي نوجواني (=بلوغ)با قسمتي از دوره ي کودکي مشترک است.همچنين نوجواني (=بلوغ)با دوره ي جواني نيز فصل مشترک دارد...از اين رو مي توان درک کرد که چرا نوجوان در رفتار و کردارش، نوعي عدم تعادل دارد.او از يک سو هنوز پيوند خود را از قلمرو کودکي قطع نکرده و از ديگر سو به عنوان يک جوان در جامعه، پذيرفته نمي شود.لذا نوعي نوسان شخصيتي در برخوردهاي وي مشاهده مي شود.ازنظرسني نيز فاصله ي بين 13 تا 18 را نوجواني و از 18 تا 25 سال را سنين جواني درنظر مي گيريم.
پي نوشت :
1-بلوغ (چه مي دانم؟)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص14.
2-جزوه روانشناسي رشد 2؛ نکيچهره محسني، دانشکده ي علوم تربيتي دانشگاه تهران، ص2.
3-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص14.
4-همان منبع.
5-هبلوژي «Hebelogie» علمي است که در مطالعه ي تکامل انسان (به ويژه جوان) به بررسي و پژوهش مي پردازد.
6-روان شناسي نوجواني؛ «بلر» و «جونز»، ترجمه ي رضا شاپوريان، ص14.
7-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص9.
8-همان منبع.
9-نظريه هاي بنيادي در باره ي نوجواني؛ رالف موس، ترجمه دکتر صاحب الزماني، ص12.
10-همان منبع، ص14.
11-سيري در بلوغ؛ دوريس اودلوم، ترجمه کاظم سامي و محمود رياضي، ص4 (مقدمه).
12-جزوه ي روانشناسي رشد2؛ نيکچهره محسني، دانشکده علوم تربيتي دانشگاه تهران، ص1.
13-مسايل جوانان؛ پيوتر رشتوف، ترجمه م.روحي، نشر چيکده، ص72.
14-Websters third new international Dictionary.p. 1835.
15-Ibid.p. 28.
16-پريماتها primates بالاترين رده ي پستانداران که شامل (انسان، نوعي ميمون و ميمون پوزه دراز و مشابه آنها از نوع ميمونهاي درختي)مي باشد.
17-peak Height Velocity.
18-Encyclopedia Britanica, Volume I, P.P 454, 455.
19-موريس دبس، از صاحبنظران نام آور در روان شناسي بلوغ است که عمده ي نظرياتش در دو کتاب به نامهاي «بلوغ»و «مراحل تربيت» تدوين و ارائه گرديده است.
20-puberty
21-Adolescence
22-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص8.
23-مجله ي دانشکده ي فرهنگ و علوم انساني، مقاله بحران بلوغ؛ دکتر صاحب الزماني، ص26.
24-Kurt Lewin
25-روان شناسي نوجواني؛ «بلر» و «جونز»، ترجمه رضا شاپوريان، ص15.
26-لازم به يادآوري است که بلوغ کامل در سنين جواني تحقق مي يابد وبلوغ رواني نيز به مفهوم کامل آن،در سنين بعد از نوجواني حاصل مي شود، ليکن آنچه دراين کتاب به عنوان بلوغ مطرح مي شود، غالباً به مفهوم بلوغ جنسي است.