روان‌شناسی اجتماعی بخش سوم

در طول تاریخ شکل گیری روان شناسی اجتماعی از گذشته تا امروز، نظریه‌های مختلفی توسط نظریه پردازان گوناگون مطرح شده است. در این بخش، به توضیح مختصر تعدادی از این نظریه‌های معروف می‌پردازیم.
شنبه، 2 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روان‌شناسی اجتماعی بخش سوم
روان‌شناسی اجتماعی(3)
 

نویسنده:زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 
برخی نظریه‌های دیگر روان شناسی اجتماعی
در طول تاریخ شکل گیری روان شناسی اجتماعی از گذشته تا امروز، نظریه‌های مختلفی توسط نظریه پردازان گوناگون مطرح شده است. در این بخش، به توضیح مختصر تعدادی از این نظریه‌های معروف می‌پردازیم.

* نظریه دلبستگی(attachment theory)

نظریه‌ای است درباره پیوند هیجانی بین کودکان و مراقبان آن ها که معتقد است افراد بر اساس پیوندهایی که با مراقبان خود دارند یا یک سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی یا یک سبک دلبستگی مضطرب – دوسوگرا را رشد می‌دهند. این سبک دلبستگی ظرفیت فرد را برای روابط دوران بزرگسالی و نیز جنبه‌های دیگر زندگی فرد نظیر تعهد نسبت به کار را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

* نظریه اسناد(attribution theory)

اسناد عبارت است از فرایندی که افراد به کار می‌برند تا رویدادها (یا رفتارها) را به عوامل زیر بنایی آن ها پیوند دهند. بنابراین نظریه اسناد نظریه‌ای است که علل رویدادهایی را که برای خود شخص یا دیگران اتفاق می‌افتد توضیح می‌دهد. اسناد این علل شناخته می‌شوند تا واکنش‌های مؤثر بر عملکرد را تحت تأثیر قرار دهند.

* نظریه توازن (balance theory)

نظریه‌ای که معتقد است افراد ذاتاً رابطه هماهنگ و همسان میان شناخت هایشان را ترجیح می‌دهند.

* نظریه ناهماهنگی شناختی (cognitive dissonance theory)

بر اساس این نظریه، اگر افراد احساس کنند که شناخت هایشان به لحاظ روان شناختی با رفتارشان متناقض می‌باشد، تنش‌های روان‌شناختی ناخوشایندی را تجربه خواهند کرد (ناهماهنگی). ناهماهنگی افراد را بر می‌انگیزد تا راهی جهت کاهش آن بیابند.
نظریه ناهماهنگی شناختی فستینگر با این توضیح که وقتی دو شناخت همزمان ولی نامتجانس برای فرد پیش می‌آید او را دچار نا هماهنگی شناختی می‌کند، معتقد است که شخص در چنین حالتی غالباً دست به توجیح رفتار خود می‌زند یا نگرش خود را تغییر می‌دهد.
ناهماهنگی شناختی غالباً در موقعیت‌هایی نظیر بعد از تصمیم گیری‌های غیر قابل برگشت و بعد از دروغ گویی در برابر یک مبلغ جزیی ایجاد می‌شود و در این مورد است که انتظار می‌رود شخص نگرش‌های خود را تغییر دهد تا ناخت‌های او با هم هماهنگ شوند.

* نظریه‌های فرهنگی (cultural theories)

نظریه‌هایی که معتقدند هنگامی که افراد در بافت‌های فرهنگی خاصی قرار می‌گیرند، روان شناسی آن ها مطابق با آن بافت‌های فرهنگی شکل می‌گیرد.

* نظریه همدلی- نوع دوستی (empathy-altruism hypothesis)

نظریه‌ای که معتقد است همدلی با تمایل نوع دوستانه برای سود رساندن به دیگران همراه است و رفتار نوع دوستانه برخاسته از حس همدلی به علت میل به پاداش بیرونی، هدف اجتناب از گناه و یا دیگر تمایلات خودخواهانه نمی‌باشد.

* نظریه انصاف (equity theory)

نظریه‌ای که معتقد است افراد در روابطی خوشحال ترند که بده - بستان آن روابط تقریباً برابر باشد.

* نظریه وابستگی متقابل (interdependence theory)

نظریه‌ای که تمرکز آن بر این است که افراد چگونه هزینهها و منافع یک رابطه خاص را ارزیابی کرده و چگونه رفتارهایشان تحت تأثیر این ارزیابیها قرار می‌گیرد. این نظریه معتقد است که افراد بیشتر درگیر رابطه‌ای می‌شوند که رضایت‌مندی‌شان از آن رابطه بالا باشد، جایگزینهای رابطه فعلی جذاب نباشند و موانع هیجانی و عملی ترک رابطه زیاد باشند.

* نظریه هنجار (norm theory)

نظریه‌ای که معتقد است هر تجربه‌ای قالب مرجع خود یا هنجار را به همراه می‌آورد، حال آن که این کار را با هدایت بازیابی حافظه یا با تحمیل شبیه سازی ذهنی انجام دهد.

* نظریه چشم انداز (perspective theory)

نظریه‌ای که توصیف کننده تصمیماتی است که در شرایط شک و دودلی گرفته می‌شوند که تحت این شرایط ارزش یک پیامد و جایگزین هایش به شکل مجموع حاصلضرب‌های (n) پیامدهای معین (x) محاسبه می‌شود.

* نظریه پیشگونه (prototype theory)

نظریه‌ای که معتقد است بازنمایی ذهنی طبقه بر اساس یک نمونه اولیه یا یک پیشگونه صورت می‌گیرد.

* نظریه انتخاب منطقی (rational choice theory)

بر اساس این نظریه، افراد در انتخاب خطوط رفتار نسبت به سودمندی خطوط رفتار جایگزین، هزینه‌های هر جایگزین بر حسب منفعت قبلی و بهترین راه برای به حداکثر رساندن سودمندی محاسبات منطقی انجام می‌دهند.

* نظریه تقویت (reinforcement theory)

بر اساس این نظریه، تقویت کننده ها می‌توانند رفتار را کنترل کنند.

* نظریه اثبات خویشتن(self-affirmation theory)

بر اساس این نظریه افراد به عنوان یک موجود انسانی به جستجوی اطلاعاتی درباره خوبی هایشان می‌پردازند.

* نظریه طبقه بندی خویشتن (self-categorization theory)

نظریه‌ای که با تغییرپذیری در طبقه‌بندی خویشتن در سطح، محتوا و معنای طبقات خویشتن و پیشایندها و پیامدهای چنین تغییرپذیری‌هایی ارتباط دارد. یک تغییرپذیری مهم، طبقه بندی خویشتن در سطح فردی یا گروهی می‌باشد (هویت اجتماعی).

* نظریه تضاد خویشتن (self-discrepancy theory)

نظریه‌ای که معتقد است افرا قویا برانگیخته می‌شوند تا حس هماهنگی میان خود واقعی‌شان (اینکه خود را چگونه می‌بینند)، خود آرمانی‌شان (اینکه می‌خواهند چگونه باشند) و خود ملزم کننده شان (اینکه چگونه باید باشند) را حفظ کنند.

* نظریه ادراک خویشتن (self-perception theory)

نظریه‌ای که معتقد است افراد تا حدودی از حالات درونی خود با استنباط آن ها از طریق مشاهده رفتار آشکار خود یا شرایطی که این رفتار در آن رخ داده است آگاهی دارند.

* نظریه تأیید خویشتن (self-vertification theory) نظریه‌ای که معتقد است افراد اطلاعاتی را جستجو می‌کنند که هماهنگ با دیدگاه‌های خودشان باشد حتی اگر آن اطلاعات منفی باشند.

* فرضیه شباهت (similarity-hypothesis)

این فرضیه معتقد است که افراد جذب کسانی می‌شوند که شبیه خودشان هستند.

* نظریه مقایسه اجتماعی (social comparison theory)

نظریه‌ای است درباره مقایسه‌های افراد با دیگران و اثرات آن مقایسه ها بر شناخت ها، نیت و رفتارها.

* نظریه تبادل اجتماعی (social exchange theory)

نظریه‌ای است که فرض می‌کند چگونگی احساس افراد درباره برقراری رابطه با فرد دیگر به ادراکات آنان از توازن میان آنچه در این رابطه داده‌اند و آنچه به دست آورده‌اند بستگی دارد.

* نظریه هویت اجتماعی (social identity theory)

یک نظریه عضویت در گروه، فرآیندها و روابط ببن گروهی است که معتقد است افراد تمایل دارند به سرعت خود را به عنوان عضوی از یک گروه طبقه بندی کنند که این امر موجب طرفداری کردن از گروه خود در مقابل دیگر گروه‌ها می‌شود.

* نظریه اثر اجتماعی (social impact theory)

نظریه‌ای که مدعی است کلیه اشکال نفوذ اجتماعی متناسب با کارکرد فزاینده قدرت، فوریت و تعداد افرادی است که منبع نفوذ هستند و بالعکس متناسب با قدرت، فوریت و تعداد افراد تحت تأثیر قرار گرفته می‌باشد.

* نظریه یادگیری اجتماعی (social learning theory)
نظریه‌ای که نشان می‌دهد افراد می‌توانند با مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای آن رفتارها یاد بگیرند.

* نظریه نقش اجتماعی (social role theory)

بر اساس این نظریه، زنان و مردان در موقعیت‌های اجتماعی به علت انتظاراتی که اجتماع از آنان دارد، نقش‌های متفاوتی را بر عهده می‌گیرند و متفاوت رفتار می‌کنند.

* نظریه حالات موقعیت انتظار (status-expectation states theory)

نظریه‌ای که معتقد است افراد درباره یکدیگر بر اساس ویژگی‌های موقعیتی (مثلاً سن، توانایی، جنسیت، نژاد) قضاوت می‌کنند.

* نظریه سودمندی مورد انتظار ذهنی (subjective expected utilitytheory)

نظریه‌ای که معتقد است افراد در موقعیت‌های انتخاب، گزینه‌ای را ترجیح می‌دهند که بالاترین سودمندی مورد انتظار ذهنی را دارا باشد.

* نظریه رفتار برنامه ریزی شده (theory of planned behaviour)

این نظریه بسط نظریه عملکرد منطقی است. این نظریه مفهوم "کنترل رفتاری ادراک شده" را اضافه می‌کند، بنابراین پیش بینی کنش هایی را که تحت کنترل ارادی ناقص هستند امکان پذیر می‌سازد.

* نظریه عمل معقولانه (theory of reasoned action)

هدف این نظریه پیش بینی کنش ارادی است و فرض آن بر این است که قصدها پیشایندهای بی واسطه رفتار هستند و این قصدها با نگرش نسبت به رفتار و هنجارهای اجتماعی ادراک شده تعیین می‌گردند.

کاربرد روان شناسی اجتماعی در جامعه

نخستین تحقیقات در حوزه روان شناسی اجتماعی، از قبیل آزمایش‌های تریپلت عمدتاً شامل وقایع آزمایشگاهی بود. هر چند مسائل غالباً الهام گرفته از رویدادهای واقعی اجتماعی بود. اغلب این تحقیقات، درک و شناخت اصول بنیادی بود تا حل مسائل واقعی زندگی. در طول چهل سال اول قرن حاضر اگرچه در تحقیق، کارهای آزمایشگاهی همچنان پیشتاز بودند، اما تدریجاً بخش قابل توجهی از تحقیقات متوجه زمینه‌های واقعی یا به عبارتی تحقیقات میدانی شدند. به این ترتیب مسائل مربوط به روان شناسی اجتماعی با دید واقع نگرانه ای مطرح و تعریف می‌شد. از این جمله کارهای فلوید آلپورت در مورد فرایندهای گروهی و کارهای اولیه لیکرت، مارفی و شریف در مورد قالب‌های فکری و پیشداوری را می‌توان برشمرد.
در جریان جنگ جهانی دوم روان شناسی اجتماعی جنبه کاربردی قوی و گسترده ای پیدا کرد. بخش عمده تحقیقات مربوط به تغییر نگرش که به وسیله گروه روان شناسان اجتماعی دانشگاه «ییل» انجام می‌گرفت متوجه حل مسائل واقعی بود.
تحقیقات دهه‌های 1950 تا1960 عمدتاً بر ایجاد الگوهای نظری پیچیده در آزمایشگاه و کنار گذاشتن توجه به کاربردهای روان شناسی اجتماعی در زندگی واقعی متمرکز بود. این تغییر جهت دلایل متعدد داشت از جمله: بعضی از روان شناسان اجتماعی معتقد بودند که با انجام آزمایش‌های دقیقاً کنترل شده در محیط آزمایشگاه به صحت و دقت و اعتبار این علم افزوده خواهد شد. به عبارت دیگر، هر چه تحقیق ناب تر باشد طرفداران آن بیشتر می‌توانند ادعای علمی بودن آن را داشته باشند. دلیل دیگر این بود که دانشگاه ها در این دوره به متخصصان رشته ها و کسانی که مقالات متعدد چاپ شده داشتند، اهمیت زیادی می‌دادند. متخصصان به کارهای آزمایشگاهی که زودتر به نتیجه می‌رسیدند گرایش داشتند در حالی که کارها و تحقیقات عملی مستلزم اختلاط رشته‌های مختلف و صرف زمان طولانی برای به نتیجه رسیدن هستند.
در این دوره روان‌شناسان کاربردی غالباً در صنایع یا سازمان‌های دولتی کار می‌کردند و در حالی که روان‌شناسان نظری غالباً همکاری با دانشگاه ها را انتخاب کرده بودند و ارتباط بین این دو گروه بسیار محدود بود.

کورت لوین و جهت گیری به سوی عمل پژوهی

کورت لوین را می‌توان جدی ترین مدافع ترکیب روان شناسی اجتماعی نظری با روان شناسی اجتماعی عملی در یک ساختار مشترک و زمینه یکسان دانست. وی همچنین مؤسسه پویایی گروه را در انستیتوی تکنولوژی ماساچوستز پایه گذاری کرد. در ایجاد نظریه میدانی که در گفتار دوم مورد بحث قرار گرفت وی تأکید کرد که رفتار را باید همواره در ارتباط با محیط بررسی کرد و اگر چه او طرفدار دو آتشه نظریه پردازی بود، اما همواره استدلال می‌کرد که نظریه باید به متغیرهایی در جامعه بپردازد که از نظر عملی دارای اهمیت باشند. وی این تمایل دو وجهی خود را در عبارت هایی با مضمون زیر بیان کرده است:
اگر نظریه پرداز به مسائل اجتماعی و پدیده‌های عملی با حالتی بیزار گونه و با وحشت ننگرد و اگر روان شناس کاربردی به این واقیعت اذعان کند که هیچ چیزی عملی تر از یک نظریه خوب نیست، همکاری نزدیک بین روانشناسی نظری و عملی می‌تواند تحقق یابد. بنابراین، لوین نه فقط به ساختن نظریه ها علاقه مند بود، بلکه همیشه در این فکر بود که آن ها را در عمل به کار گیرد.

تحقیق بر روی مسائل مهم

تحقیقات کاربردی برای بیشتر روان شناسان اجتماعی بیانگر تغییر مسیر مهمی در تفکرات است. بیکمن(1981) به تفاوت‌های موجود بین روان شناسی اجتماعی بنیادی و روان شناسی اجتماعی کاربردی در چهار حوزه اشاره کرده است. در هدف تحقیق، در روش به کار رفته، در زمینه ای که تحقیق در آن به صورت می‌گیرد و نقش شخص محقق.
همه این وجوه تمایز در یک موقعیت منفرد به کار نمی روند، اما تصویری کلی از تفاوت‌های بین این دو حوزه به دست می‌دهند. در اصطلاح کلی تر، ما می‌توانیم هدف اصلی تحقیق نظری را افزایش دانش و معلومات و هدف تحقیق عملی را حل مسائل بدانیم. البته این مقایسه در حد افراط بیان شده است. تحقیقات عملی در حین حال ممکن است اطلاعات زیادی را درباره موضوعات نظری به ما بدهند، و تحقیق نظری نیز همان گونه که «لوین» اشاره کرده است ممکن است پاسخ‌هایی برای مسائل اجتماعی ارائه کند.
در سال‌های اخیر روان شناسان اجتماعی با مجموعه گسترده ای از مسائل درگیر شده اند از قبیل بهداشت، صرفه جویی در انرژی، فرایندهای فضایی، حمایت از مصرف کنندگان، خط مشی‌های رفاهی و نظایر آن ها.
در این بخش به صورتی گزینشی درباره برخی از این مسائل و پاسخ‌های روان‌شناسی اجتماعی به آن ها بحث می‌کنیم، با این امید که این بحث نشان دهد روان شناسی اجتماعی می‌تواند در خدمت اجتماع باشد و پاسخی باشد به سوال، فایده روان شناسی اجتماعی چیست؟

بررسی چند مسئله روان شناسی اجتماعی

1-مراقبت‌های بهداشتی و پزشکی: در بیشتر کشورهای جهان مراقبت‌های بهداشتی به صورت یک حرفه اصلی و مهم درآمده است. به طور سنتی مسائل مربوط به بهداشت، در قلمرو کار پرسنل پزشکی بوده است. یعنی اختصاص به پزشکان، پرستاران، یا پیراپزشکان داشته، که آموزش آنان را اختصاصاً بسوی بهداشت و بیماری ها جهت داده شده است. اما در سال‌های اخیر نقش شاخه‌های دیگر علمی در این مورد شناخته شده و حوزه نوظهور (پزشکی رفتاری) پا به عرصه وجود گذاشته است. پزشکی رفتاری را به ساده ترین صورت می‌توان به عنوان حوزه ای که علوم رفتاری و زیست – پزشکی را تلفیق می‌کند، تمرکز آن بهداشت و بیماری ها است و توجه ویژه ای به کاربرد دانش در پیشگیری، تشخیص و درمان بیماری ها دارد، تعریف کرد. این حوزه یک رشته علمی ترکیبی است و روان شناسان اجتماعی در کمک کردن به آن تنها نیستند. اما کمک‌های روان شناسان اجتماعی- هم عملاً و هم بالقوه – به حوزه پزشکی رفتاری، قابل ملاحظه است.
علل بیماری ها: علل بیماری‌های جسمی وروانی متعدد بوده و در مورد هر بیماری تفاوت می‌کند. علت ها ممکن است نسبت به شخص بیرونی بوده و در شرایط محیطی نهفته باشند یا اینکه ریشه در درون فرد و در شرایط زیست شناختی یا الگوهای رفتاری وی داشته باشند.
در سال‌های اخیر، علل محیطی بیماری ها مورد توجه عموم قرار گرفته اند، مثلاً آثار احتمالی تشعشعات اتمی در بسیاری از کشورهای جهان که دست به آزمایش‌های اتمی می‌زنند مورد اعتراض و انتقاد مردم قرار گرفته است. استاندارهای آلودگی صنعتی به طور وسیعی مورد بحث و مجادله بوده و این مجادلات با کشف اثرات مخرب و زیان آور بعضی مواد که در سال‌های اخیر زیان آن ها شناخته شده (نظیر گازهای گلخانه ای) شدت و اوج گرفته است. در بعضی شرایط، این رویدادهای محیطی ممکن است اثراتی واضح و قابل اندازه گیری بر سلامت جسمی افراد داشته باشد. در شرایط دیگر رویدادهای محیطی ممکن است اثرات خود را بر احساس روانی افراد بگذارد که این اثرگذاری باز هم به نوبه خود می‌تواند عواقب زیانباری را برای جسم افراد در برداشته باشد.
تشخیص مسائل پزشکی: مسائل مربوط به تشخیص پزشکی، لااقل مستلزم برداشتن دو گام است: نخست بیمار باید بپذیرد که مسئله ای وجود دارد و به جستجوی کمک پزشکی برآید. و دوم، پرسنل پزشکی باید تشخیص درستی انجام دهند در هر دوی این مراحل، اصول روان شناسی اجتماعی را می‌توان به کار برد.
تشخیص عوارض بدنی ممکن است در افراد مختلف متفاوت باشد، از جمله وجوهی که می‌تواند سبب چنین تمیزی باشد "خودآگاهی شخصی" است. کسانی که از نظر این وجه در مرتبه بالایی باشند بیشتر احتمال دارد که عوارض بدنی را در خود کشف کند. همچنین موقعیت هایی که توجه را بر حالات بدنی متمرکز می‌کنند می‌توانند به آگاهی فزاینده ای از مسائل بدنی بینجامد. به عنوان مثال اگر یک شخصیت معروف دارای یک بیماری جدی معروفی شود افراد دیگر جامعه نیز به موضوع همان بیماری در بدن خود حساسیت بیشتری پیدا می‌کنند و ممکن است درصد معاینه و بررسی وضعیت جسمی خود برآیند.
پیشگیری از بیماری ها: رویکردهای روان شناختی به پیشگیری از بیماری ها نیز از تدابیر گوناگونی استفاده کرده اند از توجه به تفاوت‌های فردی گرفته تا برنامه‌های مداخله گسترده و وسیع. در سطح فردی، متغیری که توجه علاقه عده ای از محققان را به خود جلب کرده و مفهوم مکان کنترل سلامت است. مکان کنترل به باور شخص به اینکه رویدادها از درون او یا از سوی عوامل بیرونی کنترل می‌شوند اطلاق می‌شود.
درمان بیماری: عوامل اجتماعی و عاطفی در معالجه بیماری ها دارای اهمیت اند و بهبود یافتن به صورت فرایندی که تا حدودی دوجانبه و متقابل بین پزشک و بیمار است دیده می‌شود برای این بخش از فرایند شفایابی، روان شناسی اجتماعی به خوبی مجهز است.
الگوهای ارتباطی بین پزشکان و بیماران می‌تواند در فرایند درمان بیماری ها حیاتی باشد. به عنوان مثال کشف رمز پیام‌های غیرکلامی بیمار می‌تواند برای پزشک بسیار مهم باشد به ویژه پیام هایی که حاکی از مقاومت یا ترس اند. پزشکان همچنان نیاز دارند که از پیام‌های غیرکلامی که خود می‌فرستند آگاه باشند زیرا بیماران ممکن است بیشتر متکی بر این گونه پیام ها باشند به ویژه وقتی که پیام‌های کلامی به حوزه تخصصی وارد می‌شوند و به وسیله بیماران معمولی قابل فهم نیستند.
درک کامل تصورات بیمار برای درمان موفقیت آمیز ضروری و اساسی است. این تصورات غالباً نادرست اند. محققان نشان داده اند که غالب اوقات بیماران، در مورد علل بیماری ها یا حوادث ناگواری که برای آن ها پیش می‌آید دچار اشتباه اند. چنین اسناد دادن هایی ممکن است باعث شود که بیمار به جای کمک به خود به سرزنش خویش بپردازد و به جای بهبود یافتن وضع را بدتر کند.
خلاصه آن که روان شناسان اجتماعی می‌تواند به حوزه پزشکی رفتاری کمک‌های زیادی بکند. تا این اواخر توجه پزشکی به پیشرفت‌های تکنولوژیکی معطوف بود، روندی که مجموعه بزرگی از ابزارهای گوناگون فراهم می‌کرد تا در مورد بیماران به کار رود. در این جریان توجه کم و کمتری به صرف وقت بیماران معطوف می‌شد. اگر چه بدون تردید پیشرفت‌های فنی هنوز هم دارای اهمیت اند، ولی روز به روز توجه بیشتری به عناصر انسانی و به فرایندهای روانی که واسط بین سلامت و بیماری هستند جلب شده است و می‌شود.
2-صرف جویی در مصرف انرژی: از حوزه پزشکی که خارج شویم، روان شناسی اجتماعی در زمینه صرفه جویی در انرژی (مثلاً برق یا سوخت مایع و ...) می‌تواند به کمک جامعه بشتابد. چون صرفه جویی و کنترل مصرف نوعی رفتار است که به حوزه روانشناسی مربوط می‌شود. روان شناسان اجتماعی طرح‌های عملی و مفیدی را برای این موارد عرضه کردند.

چه راه حل‌های احتمالی برای مسئله انرژی وجود دارد؟

بعضی معتقدند که راه حل‌های سیاسی، تنها امکان موجود است، یعنی اعمال کنترل از سوی یک منبع قدرت بیرونی، یا تهدید و اجبار را بهترین روش می‌دانند. عده ای دیگر عقیده دارند که صرفه جویی داوطلبانه شیوه بهتری است. اما واقعیت این است که تصور خود مردم از اینکه کدامیک از دو سیاست ذکر شده بهتر است تعیین کننده ترین عامل است.
کسانی که کمبود انرژی را به اعمال دولت یا به کشورهای تولید کننده نفت، یا به شرکت‌های بزرگ نفتی نسبت می‌دهند فشار دولت برای صرفه جویی را بهتر می‌دانند. این فشار یا به کمپانی‌های نفتی و یا به اعمال محدودیت هایی برای مردم (نظیر جیره بندی و کوپنی کردن) به اجرا در می‌آید. برعکس کسانی که معتقدند کمبود انرژی به خاطر مصرف بی رویه مردم به وجود می‌آید، احتمال بیشتری دارد که از روش‌های داوطلبانه مصرف انرژی حمایت کنند.
بخش عمده کار علمای اجتماعی در این حوزه بر یافتن راه هایی برای تشویق افراد به کاهش مصرف انرژی متمرکز بوده است. از میان اصول روان شناختی به کار رفته برای رسیدن به این منظور می‌توان از تعیین هدف، بازخورد، تعهد و مشوق ها نام برد اجرای هر یک از این تاکتیک ها مستلزم برخی تعهدات رفتاری از سوی فرد است. روان شناسان اجتماعی تأکید دارند تا زمانی که پیام ترغیب کننده دارای ویژگی‌های خاصی نباشد، تغییر نگرش یا تغییر رفتار بسیار اندک خواهد بود.

مسائل اجتماعی و چگونگی حل آن ها: از مسئله تا راه حل

مشخص کردن مسئله

برای اطلاق مسئله اجتماعی به یک وضعیت، 4معیار وجود دارد. نخست موقعیت باید یک اثر منفی بر روی بعضی از مردم اعمال کند. دوم تعداد نفراتی که از آن رویداد متأثر می‌شوند باید به حساب گرفته شود. یعنی معمولاً هر قدر تعداد بیشتری از مردم تحت تأثیر باشند، موقعیت مزبور به طوری جدی تر، مسئله اجتماعی شناخته می‌شود. سوم موقعیت مورد نظیر باید با موقعیت‌های دیگر قابلیت تعامل داشته باشد. مسائل اجتماعی، برخلاف موقعیت‌های ناخوشایند موقتی، عموماً دارای تاریخچه ای طولانی هستند، با پدیده‌های دیگر تداخل عمل دارند و راه حل‌های زیادی که قبلاً در مورد آن ها مورد آزمایش قرار گرفته است. چهارم یک مسئله اجتماعی با اتفاق نظر شناخته می‌شود. جامعه به طور کل، یا بخش مهمی از آن موافقت دارند که یک موقعیت خاص مسئله ای اجتماعی است. پس از مشخص شدن مسئله اجتماعی، اقداماتی در جهت حل و برطرف کردن آن صورت می‌گیرد. این فعالیت در چند مرحله به شرح زیر انجام می‌پذیرد.

الف: مستند سازی مسئله

مشخص کردن یک موقعیت بعنوان یک مسئله اجتماعی تنها اولین گام در حل آن است. وقتی که یک مسئله مشخص شد، باید به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، به طوری که بتوان راه حل هایی یافت که با آن جور در بیایند. اعتقاد بر این است که هنگام مستند ساختن یک مسئله اجتماعی لااقل پنج نوع اطلاعات لازم است. به عنوان اولین گام تهیه یک زمینه کلی از موقعیت لازم می‌آید به طوری که محقق دقیقاً بفهمد که چه می‌گذرد وضع چگونه است.
پس از آشنا شدن با موقعیت بنیادی، پژوهشگر باید اطلاعات اختصاصی بیشتری درباره گروه‌های که از مسئله مزبور متأثر می‌شوند و میزان تأثیر مسئله بر آنان گردآوری کند. عوامل محیطی و اجتماعی متقابل دیگر نیز باید شناخته شوند زیرا علل بیشتر مسائل اجتماعی متعدد و پیچیده است و بالاخره پژوهشگر باید تا آنجا که ممکن است درباره علل اجتماعی مسئله اطلاعات جمع آوری کند.

ب: ارزیابی راه حل ها برای مسائل اجتماعی

غالب اوقات راه حل مسائل اجتماعی از سوی سیاستمداران، دیوان سالاران و اشخاص دیگری که، مستقیماً با آن مسائل درگیرند ارائه می‌شود. درگذشته علمای اجتماعی به این قناعت می‌کردند که نقش خود را به عنوان یک شهروند حفظ کنند و ناظر نتایج و بازده ها باشند. اما در دوره‌های اخیر، ارزیابی پژوهی تبدیل به یکی از مهمترین حوزه‌های فعالیت علوم اجتماعی شده است.
وقتی که مسئله به طور کامل تعریف و مشخص شد، راه حل ها را می‌توان آزمود- راه حل هایی که یا در سطح جامعه، یا در سطح گروهی، و یا در سطح فردی هستند مورد آزمایش قرار می‌گیرند- این راه حل ها باید به نوبت و یکی یکی با استفاده از معیارها، مورد ارزیابی قرار گیرند. با این کار،معمولاً مشخص می‌شود که همه راه حل هایی که از آغاز مؤثر تصور می‌شده اند، مؤثر نخواهند بود.
هر چند اصطلاح ارزیابی پژوهی به معانی گوناگون به کار رفته، یک تعریف بنیادی از آن، عبارتست از" تحقیقی که آن ارزیابی یا ارزشیابی اثرات یک عمل یا برنامه مفروض است". این راهبرد در حوزه‌های بی شماری به کار رفته است از جمله در دروس دانشگاهی برنامه‌های بهداشت روانی، آموزش و پرورش ترمیمی و حفظ درآمد.
ارزیابی پژوهشی را می‌توان در مورد هر برنامه اجتماعی، چه کوچک و چه بزرگ، که در آن اثرات یک عمل و یا تغییر، قابل اندازه گیری باشد به کار برد. برنامه ارزشیابی می‌تواند در خدمت چند نفر یا چند میلیون نفر باشد می‌تواند متمرکز بر یک کلاس منفرد، کل یک ملت، یا چندین ملت باشد، می‌تواند چند ساعت طول بکشد یا تا ابد ادامه یابد.
پس از اینکه هدف‌های دقیق و مشخص تعیین شدند، یک برنامه ارزیابی پژوهشی باید شیوه هایی برای اندازه گیری اثرات مطلوب فراهم کند. در چنین کوششی مجموعه ای از روش‌های متنوع نظیر مصاحبه، پرسشنامه، بررسی مدارک موجود، مشاهده و مانند آن ها می‌تواند به کار گرفته شود.
و بالاخره ویژگی دیگر ارزیابی پژوهی، آن است که معمولاً در زمینه متلاطم انجام می‌گیرد. روان شناسان اجتماعی که غالباً به محیط آرام آزمایشگاه‌های خود عادت کرده اند ممکن است ارزشیابی انجام شده در میدان واقعی را ناراحت کننده ببینند. به علاوه ارزیابی پژوهی برای اعضای سازمانی که مورد ارزشیابی قرار می‌گیرند دارای اهمیت درجه دوم است.

ج: فراهم کردن وسایل برای ایجاد تغییر

تحقیق می‌تواند الزاماً محدود به ارزشیابی برنامه‌های موجود نباشد. به علاوه روان شناسان اجتماعی می‌توانند با فراهم کردن وسایل ایجاد تغییر، به یافتن راه حل‌های مسائل اجتماعی کمک کنند. یعنی با ایجاد و آزمودن شیوه هایی که می‌توانند به کار روند تا بازده ها را در یک زمینه خاص تغییر دهند.

ماهیت تغییر اجتماعی

پژوهش می‌تواند مسئله را تعریف کند، راه حل‌های متفاوت را ارزشیابی کند و وسایل ایجاد تغییر را فراهم سازد اما خود فرایند تغییر، ممکن است فراتر از پژوهش باشد.

خط مشی‌های تغییر اجتماعی

اصطلاح عامل تغییر، در مورد اشخاص به کار می‌رود که در برنامه ریزی و کاربرد روش‌های تغییر در جامعه شرکت دارند. تغییر می‌تواند از طریق به کار گرفتن خط مشی‌های گوناگون اجرا شود سه نوع خط مشی تغییر عبارتند از؛ خط مشی عقلایی – تجربی، خط مشی هنجاری – بازآموزی، خط مشی قهری – اجباری یا اعمال قدرت.
خط مشی عقلایی – تجربی: این خط مشی فرض می‌کند که مردم عقلایی هستند و بر مبنای بهترین اطلاعات موجود دست به عمل می‌زنند. بنابراین برای بهبود بخشیدن توانایی مردم به تصمیم گیری، تنها لازم است که اطلاعات و واقعیات بیشتری برای آن ها فراهم شود. این خط مشی با بسیاری از ارزش‌های غالب در اجتماعات، نظیر میل به قدرت و قابلیت آموزش داشتن افراد مطابق است.
خط مشی هنجاری – بازآموزی: استراتژی دوم تغییر اجتماعی مبتنی بر موضوعات متفاوتی درباره ماهیت انسان است. در خط مشی هنجاری – بازآموزی فرض بر آن است که مردم باهوش و عقلایی هستند اما در عین حال در محدوده فرهنگ خاص خود محصورند. در نتیجه آن ها پاسخ ها و الگوهای رفتاری معین دارند که مبتنی بر نگرش ها، ارزش ها، سنت ها و روابط با دیگران است. پیش از کوشش برای تغییر دادن یک شخص، یک گروه، یا یک جامعه، عامل تغییر باید این تعیین کننده‌های هنجاری و فرهنگی را در نظر بگیرد و آن ها را به حساب آورد. خط مشی هنجاری – بازآموزی حرکت کندی دارد. میزان تغییر بستگی زیادی به میزان موافقت و همکاری بین عوامل تغییر و مردم دارد. اما نتیجه این خط مشی با ارزش است.
خط مشی قهری – اجباری: این خط مشی با دو خط مشی قبلی ازاین نظر تفاوت دارد که در آن، زور به کار می‌رود. این خط مشی مبتنی بر به کار گرفتن قدرت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای اعمال فشار در جهت ایجاد تغییر است. مثلاً قوانین ضد تبعیض نژادی در آمریکا که با اعمال زور اختلاط مدارس سیاه و سفید را سبب شدند. اعتصاب‌های کارگری که با قوه قهریه درصدد تعویض سیاست‌های اقتصادی هستند از این خط مشی پیروی می‌کنند. همچنین کسانی که مانند دکتر «مارتین لوتر کینگ» به خاطر خط‌مشی‌های قهری – اجباری در خواست خود برای تغییرات سازنده شهرت یافته‌اند.
در کاربرد خط مشی اعمال قدرت، عوامل تغییر اصولاً به خط مشی‌های خشونت آمیز برای تغییر اعتقاد دارند. اگرچه این خط مشی ها در کوتاه مدت اثر بخشی نسبتاً زیادی دارند ولی از جنبه‌های مختلف مورد مخالف روان شناسان قرار دارند.
اول آن که، کاربرد وسایل خشونت آمیز، انکار ارزش انسانی است و حتی مطلوبترین نتایج کوتاه مدت آن نمی تواند کاربرد این روش ها را موجه جلوه دهد.
دلیل دوم این است که، خط مشی خشونت آمیز عدم قابلیت پیش بینی به مراتب بیشتری در یک سیستم اجتماعی ایجاد می‌کند تا روش‌های بدون خشونت.
روش‌های غیر خشونت آمیز اعمال قدرت در طول دو دهه گذشته، بیشتر تغییرات اجتماعی برنامه ریزی شده را سبب شده است. تظاهرات همراه با موفقیت در زمینه‌های گوناگون تغییرات مطلوب را برانگیخته است و گروه‌های زیادی با همین اعتراضات و تظاهرات به حقوق خود رسیده اند. یکی از جنبه‌های جالب خط مشی قهری – اجباری این است که، این شیوه می‌تواند شکل‌های گوناگونی به خود بگیرند. مثلاً می‌تواند شکل تظاهرات به خود گرفته یا به صورت تحریم نسبت به محصولات یک مؤسسه تا احقاق حقوق کارکنان، یا اعتصاب و نظایر آن در آید.
علیرغم اثر بخشی خط مشی اعمال قدرت این شیوه به ندرت می‌تواند به تنهایی عامل تغییر جدی باشد. بلکه باید با شیوه‌های هنجاری –بازآموزی همراهی شود تا تغییر را به حد اکثر برساند. در واقع، در بیشتر کوشش‌های مربوط به تغییر اجتماعی، مواردی وجود دارد که همه شیوه‌های ذکر شده را به راه‌های گوناگون در زمان‌های مختلف به کار می‌برند، با وجود این، برای موفق شدن، عامل تغییر باید آگاه باشد که کدام خط مشی باید به کار رود و دیگران آن خط مشی به کار رفته را چگونه درک می‌کنند.

نقش عالم اجتماعی در تغییر

همان گونه که اشکال تغییر اجتماعی می‌تواند متفاوت باشد، همان گونه نیز نقش عالم اجتماعی از نظر رابطه وی با فرایند تغییر می‌تواند متنوع باشد. «هورنستاین» معتقد است که نقش عالم اجتماعی در این زمینه می‌تواند یا به صورت رابطه تخصصی، یا رابطه تشریک مساعی و یا رابطه پشتیبانی باشد.

رابطه تخصصی

یک نمونه از رابطه تخصصی، تعامل بین پزشک و بیمار است. در یک نگرش قیاسی، عالم اجتماعی نقش یک متخصص کنار گود را باز می‌کند که با ایجاد کنندگان تغییر همکاری نمی کند بلکه توصیه هایی از بیرون به آن ها ارائه می‌کند. در یک چنین نقشی، عالم اجتماعی در مراحل اولیه فرایند تغییر بیشترین اثر بخشی را دارد. یعنی در هنگامی که برنامه ها و فرمول بندی و تنظیم می‌شوند. البته هر عالم اجتماعی، ممکن است تنها یک صدا در میان جمع صداها مربوط به توصیه‌های لازم برای تغییر باشد. مثلاً در کمیسیون‌های قانون گذاری تعدادی زیادی از متخصصان به مشورت فرا خوانده می‌شوند ولی تصمیم‌های نهایی نمایانگر ترکیبی از نظردهی‌های این متخصصان، فشارهای سیاسی و عوامل دیگر است.
برای اینکه توصیه متخصصان برای تغییر اجتماعی جدی گرفته شود هورنستاین وجود سه شرط را ضروری می‌داند.
1- سازندگان خط مشی باید برای ایجاد تغییر، احساس نیاز کنند.
2- راه حل پیشنهادی باید در چارچوب و محدوده قابلیت ها و هدف‌های سازمان مورد نظر باشد.
3- سازندگان خط مشی باید انگیزه اقدام به عمل را چنان که ایجاب می‌کند، داشته باشند. بدون تحقق این شرایط سه گانه، توصیه‌های متخصصان ممکن است بی توجه بماند.

رابطه تشریک مساعی

اگر عالم اجتماعی، نقش تشریک مساعی کننده را بازی کند بسیاری از ترس ها یا مسائل انگیزیشی مخل ایجاد شده در یک رابطه تخصصی، می‌توانند به حداقل برسند. در واقع اعتقاد بر این است که پذیرش و به کارگیری یافته‌های پژوهش بیشتر به وسیله فرآورده‌های انگیزشی و تشریک مساعی تعیین می‌شود تا به وسیله تخصص‌های فنی یک کوشش پژوهشی. عالم اجتماعی علاوه بر آن باید مهارت‌های ایجاد روابط متقابل اجتماعی برای کمک به گروه در جهت حرکت به جلو را داشته باشد.

رابطه پشتیبانی

در رابطه‌های تشریک مساعی و تخصصی، عامل تغییر (عالم اجتماعی) و هدف تغییر (سازمان یا سیستم اجتماعی) نیاز به توافق روی هدفی که باید دنبال کنند دارند. بر عکس در رابطه پشتیبانی، عالم اجتماعی ممکن است تشریک مساعی را نفی کرده و به جای آن مسیری را دنبال کند که هدف آن تغییر دادن سازمان از بیرون باشد. این نقش عامل تغییر بیشترین وضوح را در کاربرد روش قهری – اجباری دارد، هر چند که میزان درگیری عالم اجتماعی و اشکال قدرت به کار رفته، ممکن است تنوع زیادی داشته باشد.
خلاصه آن که نمونه‌های داده شده حاکی از آن است که روانشناسی اجتماعی امروزه در زمینه‌های گوناگون و حوزه‌های مختلفی می‌تواند به کمک سیاست گذاران، برنامه ریزان، مجریان و مشاور امور اجتماعی در جامعه شتافته و در جهت دادن اطلاعات، انجام تحقیقات و ارائه پیشنهادات سازنده با آنان همکاری و هم فکری داشته باشد.
کتابنامه
-کریمی، یوسف؛ روان‌شناسی اجتماعی ( نظریه‌ها، مفاهیم و کاربردها) ، تهران، نشر ارسباران، 1382، چاپ دوازدهم.
- ستوده، هدایت الله؛ درآمدی بر روان‌شناسی اجتماعی، تهران، آوای نور،1376، چاپ سوم.
- فرانزوی، استفن ال؛ روان‌شناسی اجتماعی، مهرداد فیروزبخت و منصور قنادان، تهران، رسا، 1385، چاپ دوم.
- برکوویتز، لئونارد؛ روان‌شناسی اجتماعی، ترجه محمد حسین فرجاد، عباس محمدی اصل، نشر اساطیر،1383، چاپ دوم.
- گورویچ، ژوژ؛ مسائل روان‌شناسی جمعی و اجتماعی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران،1369 چاپ اول.
- رحمتی، محمدصادق؛ روان‌شناسی اجتماعی معاصر، تهران، سینا،1371، چاپ اول.
- شایان‌مهر، علیرضا؛ دائرة المعارف تطبیقی، علوم اجتماعی،کتاب اول، تهران، کیهان،1377،چاپ اول.
- بیرو، آلن؛ فرهنگ علوم اجتماعی، دکتر باقر ساروخانی، تهران، کیهان،1380، چاپ چهارم.
- سایت انجمن خانه ی روانشناسی ایران.



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط