تأثیر ایده‌آلیسم بر تعلیم و تربیت

در سالهای اخیر برنامه‌های درسی ایده‌آلیست‌ها به دلیل فقدان اعتبار به صورت فزاینده ای مورد حمله قرار گرفته است.
سه‌شنبه، 10 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر ایده‌آلیسم بر تعلیم و تربیت
به نظر می رسد از دیدگاه تربیتی مطالب متعددی وجود دارد که اندیشه عمیق تری را می طلبد. تأثیر ایده‌آلیسم بر تعلیم و تربیت بسیار زیاد بوده، اما مسائل نهایی جدی وجود دارد که آیا این تأثیر همیشه مفید بوده یا خیر؟ در حالی که تعلیم و تربیت ایده‌الیستی بر جنبه شناختی بشر تأکید می کند، به سوی عقل گرایی تمایل پیدا کرده و به جنبه های عاطفی و جسمانی آدمی آسیب رسانیده است. نه تنها جنبه عاطفی و جسمانی، بلکه توده های زیادی از مردم را که تأکید ایده‌آلیسم را بر شناخت، ضعیف و خشک می پندارند نادیده گرفته است. همین موضوع است که ایده‌آلیسم را به جانب پرورش نخبگان روشنفکر سوق داده است.
 
مشکل نخبه گرایی عمیقا در ایده‌آلیسم ریشه دارد. افلاطون مدافع نخبگان روشنفکر، یعنی شاهان فیلسوف بود. آگوستن از برتری زندگی راهیانه بر زندگی غیر دینی سخن می گفت. کیفیت برتر ذهن و هوش را در رهبانیت می توان یافت. راهبان گروه برگزیده ای بودند که برای انجام کارهای خاصی از مردم جدا شده بودند. ایده‌آلیست‌ها تعلیم و تربیت رسمی را برای توده ها نمی خواهند، بلکه آن را برای معدود افراد برگزیده ای که قادرند آن را به خوبی بفهمند و درک کنند، می خواهند. نتیجتا، آنها بر تعلیم و تربیت طبقات بالای جامعه، بالاخص برای کسانی که قصد دارند به مقام رهبری در دولت و کلیسا برسند، تأکید می کنند. این عامل معمولا موجب شده تا تعلیم و تربیت رسمی، تجملی و خاص عرضه به معدود افراد ممتاز تلقی شود. هر جا که نظام ایده‌الیستی تلاش کرده حداقل برخی تحصیلات رسمی را در سطح عموم گسترش دهد، تلقی این بوده که تحصیلات فنی و حرفه‌ای برای مردم کافی است و تحصیلات نظری فقط در خور نخبگان است. در حالی که تمام ایده‌آلیست‌ها به این شیوه نمی اندیشند، اما گرایش به نخبه گرایی عمومأ رسمیت یافته است.
 
ژان پل استرین اظهار می دارد که برای یافتن یک مقاله در مورد ایده‌آلیسم باید مجلات چندین سال پیش در مورد تعلیم و تربیت را مطالعه کرد. او می گوید: ممکن است کسی فکر کند که این کمبود پنهان، نشان دهد که ایده‌آلیسم دیگر به عنوان یک فلسفه زنده تعلیم و تربیت مطرح نیست، اما هنوز نیز عکس این ادعا صادق است. وقتی که مردم به ایده‌آلیسم به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت اشاره می کنند، به طور کلی ایده‌آلیسم هگلی را که فلسفه مسلط قرن نوزدهم بود و بر متفکرانی از قبیل جان دیویی و هرمن هارل هرنه تأثیر گذاشته، در ذهن دارند.
 
 هر چند امروزه مشکل است یک فیلسوف تعلیم و تربیت پیدا کرد که ایده‌آلیست واقعی باشد، اما ایده‌آلیسم در الگوهای فکری تعلیم و تربیت آمریکایی همچنان وجود دارد. این الگوهای فکری نوشته ها و آثار ویلیام تی هاریس را که عضو هیأت علمی تعلیم و تربیت ایالات متحده و مدیر مدارس سن لویی در اواخر قرن نوزدهم بود و همچنین «بنیادگرایان» را که رواج ارزشهای شنتی قوی را در تعلیم و تربیت تبلیغ کرده اند، تحت تأثیر قرار داد. استرین، معتقد است که فلسفه وجودی شورای تحصیلات پایه، توافق کامل بر ایده‌آلیسم به عنوان فلسفه تعلیم و تربیت است؛ یعنی این که تعلیم و تربیت باید بر میراث و فرهنگ نژادی"، خواندن، نوشتن، هوش و اخلاقیات متمرکز باشد. همچنین می توان بر این فهرست اموری از قبیل: احترام به اقتدار والدین، قانون و نظم، انضباط و وطن دوستی را افزود. استرین میگوید که الگوی فکری ایده‌آلیسم، مشوق پیشرفت، سازمانهای قدرتمند، خودکنترلی، انضباط و اهمیت دادن به تعلیم و تربیت است.
 
دیدگاه استرین این موضوع را روشن می سازد که چرا بسیاری از فلاسفه تعلیم و تربیت مایل نیستند ایده‌آلیست‌ها واجد ویژگیهای مذهبی از یک طرف، و منقادهای قدرت سیاسی از طرف دیگر، شناخته شوند. هگل معتقد بود که بهترین شکل حکومت، حکومت سلطنتی ناشی از قانون اساسی است و استرین نیز دیدگاه مشابهی در مورد دولت دارد. اما این ادعای استرین که می گوید ایده‌آلیسم هنوز به عنوان الگوی تاریخی تفکر در اوج شکوفایی است، زیرا تأثیری قاطع و غالبا ظریف بر تفکر ما اعمال می کند، درست است.
 
علی رغم نگرش کل گرای ایده‌آلیسم به تحقیق و مطالعه، توجه محدود ایده‌آلیسم به جنبه‌های عاطفی و جسمانی افراد، آن را در مظان اتهام جزئی نگری قرار می دهد. اگر در تعریف عاطفی، نه تنها زیبایی شناختی، بلکه علاوه بر جنبه های عاطفی، امور شخصی و اجتماعی زندگی را وارد کنیم، چنین اتهامی اعتبار بیشتری پیدا می کند. برنامه های آموزشی و درسی ایده‌الیستی، فوق العاده کتابی است. توسل به کتاب به خودی خود بد نیست، اما اگر از تشخیص نیازهای اجتماعی و عاطفی ناتوان باشیم، شخص را کاملا مورد توجه قرار نداده ایم. ایده‌آلیست ادعا میکند که دیدگاه او عارفانه و کلی است، در عین حال به نظر می رسد در دو قطب نگرش کتابی و شناختی از توجه به این نکته غافل مانده است.
 
 به عنوان مثال، مطالعه مستمر و محققانه رساله ها در مورد طبیعت انسان یک روی سکه است، در حالی که برقراری ارتباط روزمره به صورتی کاملا هدفمند با همنوعان روی دیگر آن است. در نتیجه، شناخت ایده‌آلیست به جای شناخت عمیقی که از تعامل با دیگران ناشی می شود، غالبا شناختی است که به دانش «صندلی راحتی» شهرت دارد. در سالهای اخیر برنامه‌های درسی ایده‌آلیست‌ها به دلیل فقدان اعتبار به صورت فزاینده ای مورد حمله قرار گرفته است. البته ایده‌آلیست‌ها دفاع تقریبأ قانع کننده ای ارائه کرده اند، اما هنوز در این اتهام عناصری از حقیقت وجود دارد که با این دفاعیات از بین نمی رود. تا جایی که ایده‌آلیست‌ها تنها بر آثار گذشته تکیه کنند، این اتهام صادق است. مطمئنا در نوشته های مهم گذشته بینش هایی نهفته است، اما این نوشته ها غالبا بسیار کلی تر از آن است که در حل مسائل جزئی معاصر به ما کمک کند. درست است که باید اندیشه‌های مهم گذشته را آموخت، اما بدین معنا نیست که اندیشه‌ها و نوشته های فعلی را نادیده بگیریم.
 
 یکی از نقدهایی که بر مؤسسات آموزشی نظیر مؤسسات سن جان در آناپولی وارد شده این است که ارتباط زیادی با گذشته و ارتباط اندکی با حال و آینده دارد. هر چند مدافعان این برنامه ها معتقدند که فضا برای عرضه مطالعات جدید نیز باز است، اما این گفته هم صحیح است که بیشتر مواد خواندنی صدها یا هزاران سال پیش نوشته شده است. این دیدگاه به نادیده گرفتن یا بی ارزش دانستن مجموعه وسیعی از مواد درسی فعلی در رشته‌هایی از قبیل هنر، فلسفه، ادبیات و رسانه های گروهی گرایش دارد.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص69-66، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.